نقد، بررسی و نظرات کتاب کشیش ویکفیلد - الیور گلداسمیت
4.2
364 رای
مرتبسازی: جدیدترین
علی جان
۱۴۰۳/۲/۹
00
اوَّلایِ قصه کمی سرد و خشک است اما رفته رفته گرمتر میشود و در آخر هم حد اعتدال میرسد در کل خوب است ولی شوق و هیجان آنچنانی را که باید انتظار داشت را ندارد
داستان جالب و قابل تاملی بود ایمان کشیش ویکفیلد برام قابل تحسین بود اینهمه اتفاقات ناگوار و بعضا کمرشکن برای خودش و خانوادش پیش اومد اما هرگز ناشکری نکرد و در ایمانش به خدا ذرهای خلل به وجود نیامد همه این سختیها رو با شکیبایی و بردباری فوق العادهای که داشت تحمل کرد سرانجام توکل و ایمانش به خدا نتیجه داد مشکلاتش حل شد و خود و خانوادش به خوشبختی دست پیدا کردن.
کتاب کشیش ویکفیلد اثر الیور گلداسمیت، رمانی طنز است که در سال 1766 منتشر شد. این کتاب داستان کشیشی به نام دکتر بروم را روایت می کند که با وجود فقر، خوش بین و شاداب است و با سختی ها با صبر و شکیبایی روبرو می شود. دکتر بروم، شخصیت اصلی داستان، شخصیتی دوست داشتنی و جذاب است که خواننده به راحتی می تواند با او همدردی کند. گلداسمیت در این کتاب از طنز ظریفی استفاده می کند که لحنی شاد و سرگرم کننده به داستان می بخشد. در کنار طنز و سرگرمی، کتاب حاوی آموزه های اخلاقی ارزشمندی نیز هست. گلداسمیت با نثری زیبا و روان داستان را روایت می کند. شخصیت های فرعی داستان به اندازه دکتر بروم به خوبی پرداخته نشده اند. داستان تا حدودی قابل پیش بینی است و غافلگیری خاصی ندارد. به طور کلی، کشیش ویکفیلد کتابی سرگرم کننده و آموزنده است که خواننده را با لحنی طنز به تفکر وا می دارد. این کتاب را به کسانی که به دنبال کتابی کلاسیک با شخصیت های دوست داشتنی و آموزه های اخلاقی هستند توصیه می کنم. "کشیش ویکفیلد یکی از خنده دارترین و در عین حال آموزنده ترین کتاب هایی است که تا به حال خوانده ام. "این کتاب کلاسیک به دلیل طنز ظریف و شخصیت های دوست داشتنی اش همچنان محبوب است. "کشیش ویکفیلد داستانی دلچسب است که شما را به خنده و تفکر وا می دارد.
هیچ وقت نخوندمش با اینکه همیشه خیلی دوست دارم کتابی رو بخونم که -- همون طور که گفته شد-- نویسنده های بزرگی ازش ایده گرفتن! چون علاقه ی زیادی به " ادگار آلن پو" و " ژان ژاک روسو" دارم، هر دو این نویسنده ها و البته فیلسوف ها! با توجه به نوع بینشی که نسبت به زندگی داشتن به سخصیت کشیش ویکفیلد، توی داستان ها و خاطرات شون اشاره کردن! " سقوط انسان... "
رمان خیلی خوبی است و این ایمان به خدا وقتی در یک کشیش و خانوادهاش و یک بارون ثروتمند دیده میشود. انتظار از دولتمردان مسلمان که پیرو خاتم الانبیاء هستند بیشتر میشود به خصوص شیعه که امام علی علیه السلام را الگو قرار داده و در دستگیری محرومان و فقرا غافل نشوند و عدالت در هر زمینهای جاری و به عینه مشهود باشد تا مؤمنی دلش نشکند. نقدم از رمان این است که در قسمتی اشاره کرده خداوند نمیتواند بر تمام مشکلات بندگانش رسیدگی کند. خداوندی که از نهان و باطن تمام بندگانش با خبر است و ناظر بر تمام اعمالمان است اگر صلاح ببیند مشکل هر کسی را حل میکند. با آرزوی خوشبختی تمام بندگان مخلص و با ایمان.
کشیش چارلز پریمروز و همسرش دبورا، به همراه دو دختر و چهار پسر خود در خانهٔ اجدادیشان در ویکفیلد انگلستان زندگی میکنند. با وجود اینکه او حقوق ناچیزی از کلیسا دریافت میکند، اهمیتی نمیدهد زیرا به حد کافی در زندگی احساس شادی و خوشبختی میکند. جورج، پسر بزرگ آنها، شاگرد ممتاز دانشگاه آکسفورد است. او قصد دارد با دختر یکی از روحانیون برجسته کلیسا که در مجاورت آنها زندگی میکند، ازدواج کند. آرابلا، دختر آقای ویلموت که ثروت قابل توجهی به او رسیده. اما بخت با آنها یار نیست و درست روز قبل از ازدواجشان، مدیر مالی کشیش چالرز خبر میآورد که او ورشکست شده و اموالش را از دست داده است. با شنیدن این خبر، پدر آرابلا، ازوداج او را با جورج منتفی اعلام میکند.
کتاب بسیار زیبایی بود چه کشیش نازنین و خوش سیرتی، و چقدر خانوادشو دوست داشت، فقط برام سوال بود آقای برچل که از همه چیز آگاه بود چرا اقدامی نمیکرد و نمیگفت من سر تورن هیل هستم. و برام جالب بود دزدیدن دخترای کشیش چقدر راحت بود و یک پلیس تو منطقه وجود نداشت. ولی کتاب عبرت آموز و زیبایی بود⚘️💯
با تشکر از زحمات نویسنده. روایت اصلی بر پایه یک خوانواده مذهبی و فقیر انگلیسی بنا شده. مشکلات و اتقاقات پیش آمده برای این خوانواده مانع از شک و تردید به عقاید مذهبی خوانواده و بخصوص پدر خانواده نمیشود. در قسمتهایی از کتاب نوع نگارش دیر فهم و تا حدودی ادبیاتی میشود که به نوعی کُند شدن و تاخیر در روایت داستان رو به همراه دارد. به نظر بنده کتاب به روایت و بیان ساده تر و عامیانه تری نیازمند بوده تا خواننده ارتباط عمیقتری با اثر برقرار کند.
کتاب در زمرهی رمانهای کلاسیک مربوط به قرن ۱۸ میلادیه و مرسومِ سبک داستانیِ خودش شمارو در طول داستان با آداب و رسوم، نحوه زندگی، معاشرت اجتماعی و حتی کمی با سبک پوشش اون زمان آشنا میکنه. بصورت اول شخص روایت میشه و یه نکتهی جالب توجه در این کتاب اینه که بیشتر از ۲۴۰ سال از نوشتنش میگذره ولی آدمو خیلی درگیر ماجرا میکنه اونقدر که فکر میکنین تو داستانین و دارین با خانواده "پریمروز" زندگی میکنین و تمام اتفاقات رو از نزدیک لمس میکنین. البته ویراستاری خیلی قوی نیاز داره، غلط املایی داره، ولی بازم نمیتونین زمین بذارینش. الیور گلداسمیت در واقع یه منتقد جدی در زمان خودش بوده پس توی این اثر در جاهای مختلف حرفها و عقایدش رو از زبانِ مخصوصاً راوی داستان که دکتر پریمروز هست بیان میکنه. مخصوصاً موضوع اختلاف طبقاتی و زندگی اشراف رو که بنظرم مورد انتقاد خیلی جدی در اون زمان بوده. نقاشیهای خیلی زیبایی هم توی کتاب هست که جذابن.
💟صد در صد توصیه میکنم بخونیدش، فقط کاش کتابراه عزیزمون یه فکری برای ویراستاری و رفع غلطهای املائی بکنه که پیشاپیش سپاسگزار میشیم😊
💟صد در صد توصیه میکنم بخونیدش، فقط کاش کتابراه عزیزمون یه فکری برای ویراستاری و رفع غلطهای املائی بکنه که پیشاپیش سپاسگزار میشیم😊
داستان کتاب منو یاد داستان حضرت ایوب انداخت، نویسنده علاقه زیادی به مباحث فلسفی داشت که بی ربط و با ربط حرفش رو پیش میکشید. در مورد سیاست هم دیدگاه جالبی داشت، (من در زمان خودم قهرمانان زیادی را دیدهام که ادعای آزادی و آزادیخواهی کرده ولی حتی یکنفر از آنها را سراغ ندارم که در ته قلبش یک مستبد خود رای نباشد)
رفتارش در زندان مثل رفتار گاندی بود
متن سنگین بود البته مترجم برای پایبندی به ادبیات کلاسیک مجبور بوده، اما جاهایی دیگه واقعا غیر مفهوم میشد.
رفتارش در زندان مثل رفتار گاندی بود
متن سنگین بود البته مترجم برای پایبندی به ادبیات کلاسیک مجبور بوده، اما جاهایی دیگه واقعا غیر مفهوم میشد.
کتاب جمله بندی و روند داستانی خوبی داشت. بیشتر قصه دارک و تلخ بود. روشنفکری یک مرد اروپایی در حدود ٢٠٠-٣٠٠ سال پیش نکته جالبی بود (اقای کشیش پریمروز). از خوندن کتاب لذت خواهید برد.. جالبه که در مقدمه گفته شده، کنابی مثل زنان کوچک به تقلید از این کتاب نوشته شده. کاملا حس میشد. بازهم از کتابراه ممنون
عالی بود، متن کلاسیک قرن ۱۸می با ادبیات سنگین، پر از وقایع و اندرزها و ایمان قوی یک کشیش و روایت عشق و علاقه پدر به خانواده و فرزندان و حاصل صبر و ایمان به خداوند را دیدن...
راوی کشیش بود و بخشهایی حوصله سربر بود، از سادگی و زودباوری پدر و پسرها حرصم میگرفت...
در پایان داستان نتیجه صبر و تحمل کشیش و درک درست اطرافیان ثمر خوبی و آنچه شد که میخواست: خوشبختی فرزندانش
ترجمه گویا و متناسب بود، نقاشیها رو خیلی دوست داشتم، در متن تکرار کلمات خوندن رو کند میکرد. ممنون کتابراه عزیز بابت ارائه و معرفی کتاب ♡
راوی کشیش بود و بخشهایی حوصله سربر بود، از سادگی و زودباوری پدر و پسرها حرصم میگرفت...
در پایان داستان نتیجه صبر و تحمل کشیش و درک درست اطرافیان ثمر خوبی و آنچه شد که میخواست: خوشبختی فرزندانش
ترجمه گویا و متناسب بود، نقاشیها رو خیلی دوست داشتم، در متن تکرار کلمات خوندن رو کند میکرد. ممنون کتابراه عزیز بابت ارائه و معرفی کتاب ♡