نقد، بررسی و نظرات کتاب مغازهی خودکشی - ژان تولی
4.3
302 رای
مرتبسازی: جدیدترین
زهرا دستجردی
۱۴۰۳/۱/۱۲
00
ایده نویسنده جالب بود برای نگاشتن چنین کتابی واسه همین واسه خوندنش مشتاق بودم
علت دادن این همه نظر و پربحث بودن آن فقط شاید موضوع بکری بود که نویسنده به رشته تحریر دراورده بود اوایلش جذاب وگیرا بود واینکه ادم بتواند درهر شرایطی اینقدر مثبت باشد برایم جذاب بود ولی از اواسط داستان کتاب روندی معکوس میگیره و نویسنده خیلی جاها را بدون اینکه علت خاصی پشت حوادث پیشرو داشته باشه فقط میخواهد بخورد خوانندهاش بدهد و تمام
نظر بیشتر دوستان و خوندم اکثرا گفتن که سطحی بودا ولی به نظرمن موضوع جالبی بوده کل داستان که نگاه کنیم افسردگی بوده و اینکه در تاریکی و بدبینی کسی پیداشده که به نیمه پر لیوان نگاه میکنه و همه رو و شور و هیجان زندکی دعوت میکنه. حالا ممکنه قالب داستان سطحی باشه و هیجان خاصی نداشته باشه ولی مفهوم کامل و میرسونه و میتونیم درسو ازش بگیریم ولی اخر داستان برام نامفهومه
اگه رسالت آلن این بوده که همه رو از اون دنیای وحشتناک نا امیدی بیرون بیاره خودش چرا باید به اون کار دست بزنه؟
یعنی خودش نا امید بوده؟ اگه خودش نا امید بوده چطور با افسردگی قادر بوده با ماسکی از نا امیدی بخنده و کارهایی انجام بده بر خلاف میلش؟ این یکمی در تناقض هست اگر کسی میدونه لطفا پاسخ بده
با اینکه فقط برای جذابیت داستان بوده که خواننده رو بیشتر جذب کنه؟
اخر داستان و دوست نداشتم.
اگه رسالت آلن این بوده که همه رو از اون دنیای وحشتناک نا امیدی بیرون بیاره خودش چرا باید به اون کار دست بزنه؟
یعنی خودش نا امید بوده؟ اگه خودش نا امید بوده چطور با افسردگی قادر بوده با ماسکی از نا امیدی بخنده و کارهایی انجام بده بر خلاف میلش؟ این یکمی در تناقض هست اگر کسی میدونه لطفا پاسخ بده
با اینکه فقط برای جذابیت داستان بوده که خواننده رو بیشتر جذب کنه؟
اخر داستان و دوست نداشتم.
خیلی عجیب بود برام: نیاز داشتم تا توضیحات بیشتری کتاب ارائه بده تا بتونم کارشون رو هضم بکنم ولی این اتفاق نیفتاد به نظرم نمیشه گفت این کتاب باعث ترغیب آدم به زندگی میشه هرچند بعد از خوندنش آدم به این فکر میفته که خودکشی مزخرفه شخصیت پردازی آلن رو دوست داشتم گسترده تر باشه، میتونم قبول کنم که اوکی افسرده بود و بعد از دیدن حال خوب خانوادش تصمیم گرفت دیگه نباشه ولی خب چرا؟ یه جورایی تمام حال خوبی رو که براشون ایجاد کرده بود پس گرفتمن واقعا پیام این کتاب رو درک نکردم اینکه اول اونقدر با اعتماد به نفس و مصمم نسبت به کارشون بودند و اینکه انقدر زود تغییر رویه دادند/شخصیت خواهر و برادر الن خوب به تصویر کشیده بود و روند تغییرشون معقولانه تر به نظر میرسید به نظرم اگه عمیق تر و طولانی تر بود و اینکه داستان هارو گسترده تر میکردن خیلی بهتر میشد
کتاب مغازه خودکشی رو به توصیهی یکی از پیجهای کتابخوانی دانلود کردم. اما از نظر من نوع داستان نویسی کتاب سطحی و گذرا بود؛ گرچه که مفهوم و مقصود اصلی داستان بسیار بحث برانگیز و قابل پرداخت بود اما نویسنده میتونست با ادبیاتی خیلی بهتر و عمقی تر کردن شخصیتهای داستان، خواننده رو به چالش بکشه. اگر خوانندهی باهوشی باشید از ابتدای داستان میتونید انتهای اون رو حدس بزنید. برای کسایی که دنبال داستان مهیج و چالش برانگیز هستن توصیه نمیکنم کتاب رو.
اگر به پیشنهاد یکی از دوستانم نبود این کتاب رو انتخاب نمیکردم، به نظرم یکم سطحی بود و فاقد مفاهیم عمیقی بود که بتونه تو فکر انسان ریشه بدوونه! نویسنده میخواست یک مفهومی رو انتقال بده و اون رو به سادهترین شکل ممکن به رشته تحریر درآورده.. انسان در واقعیت نه صددرصد خوشبینه نه صددرصد بدبین، بلکه از هر دو به قدری داره، و فقط درصدش تو افراد مختلف متفاوته… و کلا در طول داستان بدبینی این خانواده به همون اندازه سطحی و مسخره بود که خوشبینیشون در آخر! ولی اینکه از این کتاب خوشتون بیاد یا نه به سلیقه شخصیتون در کتاب خوندن بستگی داره🌱
شخصا از این کتاب خوشم اومد. شاید بعضیها از سطحی بودن مفاهیم داستان حرف بزنن ولی من با این مورد مشکلی نداشتم و به نظرم خیلی جالب بود که همه در دنیای این کتاب، به جای مخفی کردن احساسات بدشون و سعی در خوب به نظر رسیدن، با صدای بلند از ناراحتی هاشون حرف میزدند و یه دنیای خاکستری برای خودشون ساخته بودند ولی جو جامعه به نظر هیچ کدومشون عجیب نمیومد.
(❌️خطر اسپویل/ لورفتن داستان❌️)
یه چیزی ک به هیچ عنوان تو کتاب بهش اشاره نشده بود و باید کسی ک کتاب رو میخوند میفهمید این بود ک آلن از همه افسرده تر بود و بنظر من پایان کتاب به بهترین نحو بود من خودم وقتی ک کتاب رو تموم کردم یه جورایی انتظار داشتم ک کتاب ادامه داشته باشه ولی بنظرم آلن یه فردی بود ک داشت از افسردگی رنج میبرد و نمیخواست کس دیگهای از این بیماری رنج ببره پس سعی کرد ک حالشون رو خوب کنه و وقتی دید ک تونسته خانوادش رو خوشحال کنه خودش رو از رنج افسردگی خلاص کرد.
یه چیزی ک به هیچ عنوان تو کتاب بهش اشاره نشده بود و باید کسی ک کتاب رو میخوند میفهمید این بود ک آلن از همه افسرده تر بود و بنظر من پایان کتاب به بهترین نحو بود من خودم وقتی ک کتاب رو تموم کردم یه جورایی انتظار داشتم ک کتاب ادامه داشته باشه ولی بنظرم آلن یه فردی بود ک داشت از افسردگی رنج میبرد و نمیخواست کس دیگهای از این بیماری رنج ببره پس سعی کرد ک حالشون رو خوب کنه و وقتی دید ک تونسته خانوادش رو خوشحال کنه خودش رو از رنج افسردگی خلاص کرد.
پیام این کتاب خیلی واضح بود و به عقیده من، برخلاف نظر برخی دوستان، نمیتونه نقطه ضعف کتاب باشه. لزومی نداره مفاهیم مهم و تاثیر گذار در یه کتاب با پیچیدگی بیان بشه.
این کتاب برخلاف اسمش برای من سراسر امید بود.
پایان کتاب غم انگیز بود اما بهمون رسالت هر آدمی رو یادآور میشد.
شاید میشد کتاب قوی تر اینها باشه، ولی این به معنی نیست که این کتاب ارزش خوندن نداشته باشه.
وقتی به این خانواده فکر میکنی، تو ذهنت میگی امکان نداره چنین خانوادهای وجود داشته باشه، این اصلا موجودیت بیرونی نداره اما وقتی دقیق تر نگاه میکنیم، میبینیم گاهی ما خودمون ناخواسته اطرافیان خودمون رو به همین مسیر سوق میدیم و چه بسا خیلی هامون توسط خانواده هامون به این مسیر کشیده شده باشیم!
نه دقیقا به این شدتی که تو این کتاب بیان شده، ولی میتونیم نمود واقعی اونو ببینیم.
این کتاب برخلاف اسمش برای من سراسر امید بود.
پایان کتاب غم انگیز بود اما بهمون رسالت هر آدمی رو یادآور میشد.
شاید میشد کتاب قوی تر اینها باشه، ولی این به معنی نیست که این کتاب ارزش خوندن نداشته باشه.
وقتی به این خانواده فکر میکنی، تو ذهنت میگی امکان نداره چنین خانوادهای وجود داشته باشه، این اصلا موجودیت بیرونی نداره اما وقتی دقیق تر نگاه میکنیم، میبینیم گاهی ما خودمون ناخواسته اطرافیان خودمون رو به همین مسیر سوق میدیم و چه بسا خیلی هامون توسط خانواده هامون به این مسیر کشیده شده باشیم!
نه دقیقا به این شدتی که تو این کتاب بیان شده، ولی میتونیم نمود واقعی اونو ببینیم.