نقد، بررسی و نظرات کتاب آواز پرستوها - محمدعلی قجه
4.1
529 رای
مرتبسازی: جدیدترین
Eliza Allen
۱۴۰۰/۹/۱۲
00
خوب بود اما یکم غیر واقعی نویسنده واقعا حرفهای بود و داستان جذابه
اونطور که باید نتونستم خودمو جای شخصیت داستان بذارم و باهاش انس بگیرم. سرعت داستان ضعیف بود و چند غلط املایی. در ضمن پرستو خاله بچه پریا میشه نه عمش. و همچنین از واژه پاکی و ناپاکی اصلا خوشم نیومد. میتونس واژه بهتری به کار بره. هر بار به اون تیکهها میرسیدم اعصابم خورد میشد. اینکه یکی بهش تجاوز بشه و بره پزشکی قانونی برای تایید ناپاکی خیلی واژه درستی نیس. بازم ممنون
سلام کتاب خوب و جذابی بود از خوندنش لذت بردم. ممنونم. البته یه حاهایی از داستان رو سرسری گذرونده بودین نه به اینهمه اب و تابی ک واسه از دست دادن مادرشون داشتن نه به مرگ پریا ک بنظر میرسید راحت باهاش کنار اومدن. وموقع تجاوز یه این دختر ک سرسری موضوع رو مطرح کرده و عبور کرده. تجاوز به یه دختر از لحاظ روحی اونو داغون میکنه و اینجا طوری مطرح شده ک بعد یکی دو روز خیلی آسون اونو جلوه میدهشاید بخاطر اینکه نویسنده کمتر احساسات دختر ارو درک میکنه. و در اخر هم برگشتن امیر ک خیلی دیگ تخیلیه. ولی واسه تقویت روحیه خواننده خوبه. در کل خوب بود من با علاقه خوندمش مرسی از زحمتتون.
کتاب خیلی خوبی بود و ممنونم از سازندهی این برنامه که قسمتی از این برنامه رو اختصاص دادن به کتابهای رایگان و خواهش میکنم که کتابهایی مثل همین کتاب اواز پرستوها که کتابی خوبی بود رو بیشتر در بخش کتابهای رایگان قرار بدهند تا همه بتونن بیشتر استفاده کنند
ولی اخرش خوب بود و من از اخر داستان خوشم اومد
ولی اخرش خوب بود و من از اخر داستان خوشم اومد
خیلی خیلی خیلی ارزشمند 🥺 بسیار عالی بود و تاثیر گذار خیلی جاها خودمو جای پرستو گذاشتم وقتی واقعا یک دختر 17 18 ساله باشی میفهمی مثل من که خیلی جاها حتی با اینکه بددهن نیستم هر چی از دهنم درمیومد میگفتم... قلم زیبایی دارین کمتر امکان داره خودم با شخصیتهای داستان غصه بخورم یا این چیزا ولی اینقدر که تلخیشو حس میکردم حتی جاهایی گریم میگرفت... مخصوصا صحنه اعدام عالی وصف شده بود که میتونستم به وضوح تصور کنم... به شدت واقعی و عالی... منتها با کمال احترام برای جناب قجه چند نکته میگم تا آثار عالی تون بینقص بشه... یه بخش که درمورد صحبت کردنهای پرستو و سعید با تلفن بود وقتی داستان از زبون پرستو هست پس امکامش نیست تا لبخند سعید وصف بشه و بگه لبخند زدو گفت... یا اینکه پریا خواهرش رو عمه فرزندش خطاب کرد... داستان هم فکر کنم یکم طولانی بود... با همه اینا اونقدر عالی بود که بگم منی که خیلی سخت راضی میشم با تمام وجود خوشحالم که این داستانو خوندم و دوباره به زندگیم و اینکه یه دخترم که داره کم کم انقدر بزرگ میشه که باید خیلی مراقب باشه با اینکه خداروشکر به این دوستیها حتی فکر هم نمیکنم اخه من آبانی هستمو مغرور حتی خیلی بیشتر از پرستو... ممنونم که داستانتون این همه مفهوم داشت نه مثل خیلی نویسنده رمانهای عاشقانه که همشون یه مدله و اخرش میگی اینم مثل قبلی بود... دوست دارم زودتر بقیه اثارتون رو بخونم فعلا که با این کتاب عالیتون شروع کردم 🌹موفق باشید 🌺
واقعا دست نویسنده درد نکنه با اینکه خیلی داستان رو طولانی کرده بودند ولی تمام احساساتت رو میتونست درگیر کنه و دردناک ولی پایانی رویایی داشت، هیچ وقت نباید از روی رفتار آدم هارو قضاوت کرد و باید دید در دلشون چی میگذره، من هم یک دختر هستم که دقیق تک تک این اتفاقات رو میتونستم از هر سمتی درک کنم، فقط از سکوت پرستو، خیلی اعصاب و روانم بهم ریخت، و پری که برای هیچ.....