نقد، بررسی و نظرات کتاب حال دلم - روشنک صادقی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
S P
۱۴۰۰/۳/۷
کتاب زیبا نوشته شده بود اما به چه علت باید با خودکشی تموم میشد... چرا کسی به اون دنیا فکر نمیکنه... ما همه روزی میمیریم... چرا این عمر کوتاه رو از خودمون میگیریم... چرا زحمت نمیکشیم تا در جای بهتری توی اون دنیا هم رو ملاقات کنیم... همه میدونیم به عنوان یک مسلمان حق خودکشی نداریم... اگه اون پسر تنها لحظه‌ای به خدا فکر میکرد هیچوقت خودش رو اونطور نمیکشت، خیلی دردناکه وقتی تو رو با عشق می‌افرینه بعد قطره‌ای از عشقش رو در وجودت قرار میده، و کسی رو هم با همین ویژگی‌ها میافرینه تا تو اون عشق رو بهش ابراز کنی ولی تو اونقدر غرق در شادی و غمت میشی که حتی لحظه‌ای به اون و عشقش فکر نکنی به اینکه اون چه قدر عاشق تره.... نمیتونم خودکشی رو با این وضع درک کنم چون هیچ دلیل منطقی نداره...
کاری که دختر داستان کرد واقعا قابل ستایش بود اون وفادار بود اما دلیل کار شاهین چی بود؟
fatemeh Javidi
۱۴۰۰/۶/۲۸
سلام. ارزش قلمتون واقعاااا با پایان داستان پایمال کردید. عشق مقدسه و هر چیزی در جایگاه اون نمی‌گنجه، شما اگر واقعا قصد داشتید معنویت و عشق لایزال الهی را در آن زنده کنید و به مخاطب این پیام را برسانید که اگر در این دنیا به عشق مادی نرسیدید در دنیایی دیگر به آن دست خواهید یافت، باید عرض کنم که خودکشی گناهی کبیره است که در جایگاه حریم الهی بخشیدنی نیست. حتی اگر پایان شیرینی برای رمانتون در نظر نداشتید نباید به خودکشی ختم می‌کردید. و قلم یک نویسنده در قبال تبعات و آثار روحی که ناخواسته بر روی مخاطبینش ممکن است در برداشته باشد مسئول است. رمان را مطالعه کردم قلمتون واقعا عالی بود اما در مورد پایان داستان اصلاااا پسندیده نبود. حتی اگر شاهین و دلناز به خواسته خود نمی‌رسیدند، باز هم خودکشی بدترین ایده پایانی بود. ان شاء الله که موفق باشید و شاهد رمان‌هایی با پایان قوی تر و خوشبینانه تر به نعمت زندگی، که بزرگ‌ترین موهبت الهی است، از شما نویسنده ارجمند باشیم.
نیل آ
۱۴۰۰/۳/۶
باسلام و احترام به نویسنده‌ی گرامی. دلناز وشاهین گرچه طبق یک برخورد تصادفی به زندگی هم وارد شدند ولی فوت ناگهانی پدر و مادر دلناز وتحت تکفل قرارگرفتنددلناز در خانواده‌ای که هیچ نسبت فامیلی با او ندارن کمی نامتعارف بنظر میرسه. البته قلم شما بسیار خوب بود در مورد کششی که شاهین به دلناز داره و مهار این عشق سرکش که تا هجده سالگی دلنازطول کشیده اون قسمت رو خیلی دوست داشتم. پخته کار کردین فقط در پایان قصه که دلناز خودکشی کرد و شاهین هم به دنبالش همین کار رو کرد بنظرم کمی اغراق آمیز بود. کسی که چند سال پیاپی نمی‌داشت عشقش از کنارش دور بشه بعیده که با دوتا حرف مادرش خام بشه و بذاره دلنازدر چنگال چنین گرگی بمونه. من خودم پایان خوش رو بیشتر می‌پسندم. داستان شماخوب بود ومی‌دونم زحمت زیادی براش کشیدین. قلمتون پرتوان ومنتظر خوندن داستانهای بیشتری از نوشته‌های شما هستم. با سپاس
Tannaz
۱۴۰۱/۱۰/۲۵
سلام، بنظرم یکی از زیباترین رمان‌هایی بود که تا حالا خوندم ولی تا قبل از چند صفحه‌ی آخرش... واقعا تلخ‌ترین و ناگوار‌ترین ابزار رو برای پایانش انتخاب کرده بودید... اگر اینجوری تموم نمی‌شد قابلیت اینکه چند بار دیگه هم خونده بشه رو داشت ولی واقعا پایانش از ارزش بالاش خیلی کم کرد
خانم صادقی عزیز، امیدوارم این پیام رو بخونید و به عنوان خواننده‌ی این رمانتون و کسی که واقعا به توانمندی قلمتون باور داره، میخوام پیشنهاد بدم اگر ممکنه کتابی با عنوان حال دلم ۲ بنویسید که حداقل تمام این تلخی هارو انکار کنه با هر عنوانی که صلاح میدونید.. در قالب اینکه سفر شاهین و همه اون اتفاقات خواب بوده... واقعا ایده دیگه‌ای به ذهنم نمیرسه برای ترمیم این همه تلخی
واقعا حیف اون رمان بود که اینجوری تموم بشه
مطمئنم اگر چنین کتابی بنویسید و این پایانی که غیر قابل درک هست رو ترمیم کنید همه‌ی کسانی که این رمان تون رو خوندن حمایت خواهند کرد.
این رمان پتانسیل تبدیل شدن به یکی از زیباترین رمان هارو داشت اگر که با پرپر شدن دو تا جوون پر از شوق و آرزو ختم نمیشد.
واقعا حیفه!!!!!
A.asgari
۱۴۰۱/۹/۱۵
خسته نباشید خدمت خانم صادقی عزیز داستان زیبای و انتخاب کرده بودید مردی ۳۵ ساله که عاشق دختر ۱۵ ساله شده بودو با تمام وجود دختر رو دوس داشت شاید داستان یه جوره دیگه شروع میشد و یه جور دیگه پایان میافت بهتر بود. داستان سرتاسر رویایی بود. و دور از واقعیت و اینکه دختر هیچوقت نرفت خونشون نخواست کار کنه و.. تا اینکه دختر پدر و مادر خودشا از دست بدهجز عمو هیچ فامیلی نداشته باشه اخه مگه میشه خاله عمه دایی هیچکس و اینکه همیشه تو رمان‌های ایرانی دختر دارایه چشمایه آبیه و اینکه پسر قویی هیکل و سیگار و مشروب میخوره و اینکه یه دفعه سیاوش میره مهری خانم میره پرویز میره و اینا باهم تنها میشن زیاد جذاب نبودداستان این عشق یهو با خودکشی تموم شدو اصلا گیرا نبود. شاید شاهین عاشق دختر میشدا و دخترا عاشق خود میکرد بعد با پدر دختر حرف میزد و داستان ادامه پیدا میکرد و اخرش بهم میرسیدن جذاب تر بود. و اینکه گف جشن سالگرد ازدواج ۲۳ سالگی پرویز وهمسرشدر صورتی که شاهین ۳۸ سالش بود😑مرسی از کتابراه
نیکتوم نینوایی
۱۴۰۲/۴/۱۶
به نظر میاد نویسنده یک فیلمی دیده و حالا داره تعریفش میکنه شخصیت سازی ضعیف و بی محتواست مثلا کل داستان شاهین نه گیتار زد نه آواز میخوند بعد یک هو آخر داستان که عشقشون به هم مشخص میشه شروع میکنه به گیتار زدن و خوندن برای عشقش درست مثل فیلم هندی‌ها کل داستان میگه پریوش مخالف است ولی حتی یک جمله هم از زبان خودش نیست که ما خودمون بفهمیم نظرش رو و تصویری هم ازش نداریم که چه شکلی و چی پوشیده و شخصیت سازی درموردش انجام نشده بعدم این که مریم که دوست صمیمی دلناز بود به طور کلی حذف شد همون اوایل و دیگه خبری ازش نیست در حالی که انتظار میرفت که شاهین برای اینکه دلناز از تنهایی دربیاد و هم صحبتی داشته باشه که همه اطرافیانش براش غریبه نباشن اول کار بره دنبال اون.
آخر داستان هم که نویسنده معتقده دلناز خودکشی کرد که دست کسی دیگری بعد از شاهین بهش نخورد و به حساب خودش رو پاک نگه داره واقعا مزخرف بود در حالیکه میتونست کمک بخواد بره پیش پلیس و فوقش بعدشم بهزیستی چون طبیعتا سرپرست قانونیش که پریوش نبود بهزیستی به مهری برمیگرداندش آدم که کالا نیست بتونن بفروشنش بعدم اگرم انقدر کوته فکر بود که خودکشی را به گناه لمس شدن ترجیح میدهد پس چرا کل داستان یکسره تو بغل شاهین و با گناهش مشکلی نداره!
آمین داد
۱۴۰۱/۱۲/۲۱
قلم نویسنده رو که بسیار زیبا، پرکشش، سرشار از توصیفات لطیف و ستایشگر عشق پاک و آسمانی بود دوست داشتم. بدون خوندن نظرات هم سراغ داستان رفتم. سیر داستان تا فصل سرنوشت خوب بود و با شروع این فصل بوی جدایی تلخ و مرگ رو حس میکردم و سعی کردم صفحه‌ای جلوتر نخونم اما پایان دور از انتظار بود به چند دلیل: ۱. دلنازی که قبل از ۱۵ سالگی آنقدر هوش و تدبیر داشته که فاجعه تعرض رو به بیمارستان و شکایت و جابجایی شهر و محل زندگی بکشونه چطور بعدتر در سن ۱۸ سالگی بعد از تحمل این حجم از مصایب و البته بهبودی با نسخه عشق و امید به زندگی با شاهین و پشت سر گذاشتن رنجها به این پایان میرسه در صورتیکه اگر شاهین مرده بود و کورسوی امیدی برای خلاصی نبود ارتکاب آن معنا میداشت ۲. شاهین ۳۸ ساله باکوله باری از تجربه، تخصص، روابط، مشاور وکیل و پزشک، روح مردانگی، جوانمردی و خویشتنداری با شراب و سیگار که در سرتاسر داستان به کرات اشاره شده بود و خود دمنده زندگی به کالبد و روح دلناز بود چطوربه این تصمیم تن میده
پناه بردن شاهین به سیگار و مستی شبانه از عشق دلناز برایم یادآور داش اکل بود با این تفاوت که اینجا طوطی وجود نداشت و خوشبختانه ماجرای دلدادگی شاهین رو همه به جز دلناز میدانستند...
درباره زنهای ابتدا و انتهای داستان با رد تناسخ بیان نویسنده از سیالی ذهن برایم گویا نبود.
و در آخر چون بیشتر کتابخوانان جوان و نوجوان هستند و حتی میانسالان... ایکاش صاحبان قلمهای زیبا شراب، سیگار، اعتیاد و امثالهم را به کناری نهاده و با جادوی قلم از تاب آوری، تدبیر، تفکر، تحمل، تعمق و عشق وامید به زندگی، زندگی، زندگی بنگارند.
آرزوی موفقیت برای خانم صادقی و تیم کتابراه
طهورا جعفری
۱۴۰۱/۱۰/۹
سپاس از کتابراه
نظر بنده درباره این کتاب
به نظرم نویسنده به خوبی تونست از نگارش و نوشتن در کتاب بهره بگیره و جملات ادبی زیاد و زیبایی خلق کنه. همچنین انتهای داستان رو با هیجان زیادی روبه رو کرد و تونست به خوبی احساس خواننده رو درگیر کنه
اما انتقاد بنده از این کتاب: در داستان فرد عاشق ادعا با غیرت بودن و... داشت ولی چیزی که بسیار بد بود این بود که دو نامحرم که یکی از اونها هم همین فرد بود، به راحتی و به بهونه‌های الکی همدیگر رو بغل یا بهم دست می‌زدند که در دین اسلام همچین چیزی گفته نشده و گناه محسوب میشه مگر اینکه حداقل یک خط از عقد موقت یا صیغه محرمیت در داستان دیده میشد که متاسفانه به چشم نخورد. (در صورتی که اون فرد رو پاک معرفی کرد داستان)
بعد اینکه برای جوانان رواج شراب و مستی و سیگار کشیدن رو به همراه داشت که بسیار زشت و... است اون هم برای یک کشور اسلامی که شراب خوردن یک گناه بسیار بزرگ و بسیار روایات در این باره اومده.
و یک چیز دیگه این که در ابتدا و انتهای داستان یک متن الکی و بلا استفاده برای داستان اومده بود که اصلا مربوط به داستان نبود و به نظرم صفحات رو فقط زیاد کرده بود.
خودکشی که در قیامت گناهی هست که به هیچ عنوان بخشیده نمیشه رو در این داستان عادی جلوه داد که همه اینها و خیلی چیز‌های دیگه میخواد اعتقادات و افکار جوانان رو از بین ببره و واقعا برای این اتفاق متاسفم که نویسنده همچین داستان زیبایی رو با این اتفاقات بسیار زشت کرد و گناه رو عادی جلوه داده و همچنین ایرانی و ایران را به چشم دیگران خراب کرد. به نظرم فقط اسم شخصیت هاشون ایرانی بود ولی ذره‌ای از شخصیت‌های داستان ایرانیت رو در وجودشون نداشته‌اند. 😏
محمدمهدی
۱۴۰۲/۱۲/۲۳
فقط میتونم بگم نویسنده خیلی دل بی رحمی داشت که زندگی دو تا عاشق رو اون جوری از هم پاشوند. و البته هر روز تو دلم مادر شاهین (پریوش) رو نفرین میکنم. البته با این که می‌دونم همش یک رمان بود
ولی در کل جوری غرق در رمان و البته مهربونی‌های شاهین نسبت به دلناز شدم که واقعا هر دو انگار شده بودن جزوی از زندگیم. و در آخر، از نویسنده گله‌مندم که با عواطف و احساساتم جوری بازی کرد که واقعا الان هم نمیتونم خودکشی اون دو تا عاشق رو باور کنم.
البته اگه من جای دلناز بودم، به این زودی جا نمی‌زدم.
ولی به شاهین هم واقعا حق میدم. و از شما نویسنده عزیز هم یک خواهشی دارم: شما واقعا قلم زیبا و قشنگی دارین؛ حیفه که داستان به این عاشقانگی این جوری به پایان برسه. لطفاً داستان‌های بعدی رو با پایان خوش بنویسید. و ممنونم که کتاب به این قشنگی رو رایگان در اختیارمون گذاشتین.
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۱/۲/۱۳
داستان عمق نداشت انگار نویسنده حوصله نداشت درست توضیح بده مثلا اون دختر هیچ وقت دوست نداشته بره به خونه خودش‌ی سری بزنه؟؟ یا مثلا تمام رمان‌ها باید یه پسر پول دار کارخونه دار باشه که نامبر وانه از هر نظر و یه دختر بدبخت که فقط زیباس، و اصلا عمق نداره شخصیت پردازی‌ها، و شخصیت‌های اول تمام رمان‌های عاشقانه یک شکل هست، فقط جذابیت داشت و متن روان، عشق بی دلیل، عشق بیمارگونه در یک نگاه، اگر عشق زمینی تبدیل به عشق اسمانی می‌خواست بشه چرا تبدیل به خودکشی شد و در ضمن من صفحه ۱۲۵ پایان داستان رو هم اصلا نفهمیدم چی شد ایا دلناز زنده بود و با پسر عموش ازدواج کرده بود؟؟؟
محبوبه علمداری
۱۴۰۲/۵/۲۹
داستان جملات تکراری زیاد داشت. قسمت‌های عجیب هم همینطور... مثلا به سرپرستی گرفتن یه دختر نصفه روزه!! پیگیر نشدن دلناز برای رفتن به خونشون!!! غیب شدن دوستش!!! غیب شدن کل خانواده در روز رفتن دلناز!!! تصمیم عجولانه‌ی دلناز برای خوکشی!!! و... من متوجه قضیه زن اول و اخر داستان هم نشدم، اواخر همش منتظر بودم که گفته شه اون خانم دلنازه اما خبری نشد. یک انتقاد شخصی هم دارم، چرا در هیچ داستان عاشقانه‌ای نشده یا حداقل من ندیدم که عشقی واقعی بین یک زن چهل ساله و یک پسر بیست ساله پیش بیاد؟! براتون دور از ذهنه؟ مردان که ماشا الله در هر سنی خودشون رو لایق زن‌های بسیار جوان تر از خودشون میدونن، دیگه حداقل قشر فرهنگی بیاد فرهنگ سازی کنه که این اعتماد به نفس از این بالاتر نره. با تشکر از کتابراه.
مریم شریفی
۱۴۰۲/۲/۴
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده محترم. رمانتون خیلی عالی بود واقعا از خوندنش لذت بردم انقدر همه جریانات رو دقیق توصیف کردید که من لحظه‌ای نتونستم از خواندنش غفلت کنم دستمریزاد......... طبیعی هست گاهی پاپان داستان ناراحت کننده هست قرار نیست تمام داستانها پایان خوشی داشته باشند خیلی‌ها در مملکتمون به هر دلیلی که برای خودشان محرض هست دست به خودکشی میزنند این اقدام البته ناشایست هر روز در کنار گوشه کشورمان در حال وقوع هست بناباین چیز تازه‌ای به نظر نمی‌رسه که اینچنین نویسنده رو مورد نکوهش قرار داد به نظرم با تمام بد بودن اقدام شخصیتهای اصلی داستان، باید به افکار و تصمیمات آن‌ها احترام گذاشت.
...
۱۴۰۱/۹/۲۰
اگه میخواید وقت خودتونو به بطالت بگذرونید و تهش دچار افسردگی شدید و غم و افسوس بشید پیشنهاد میکنم حتماااا این کتابو بخونید
این چه نوشته ایه اخه نویسنده یکذره برای مخاطبش که ما باشیم ارزش قائل نشده بخدا از وقتی این رمانو خوندم اصن یه وضعی شدم...
شاهین بیچاره چه گناهی داشت؟ خانم نویسنده خودتونم میدونید که اون خانوم اول و اخر داستان کی بود اصن؟ دلناز چی شد؟ آیا اون جنازه شاهین بود واقعا؟؟؟!!!!! خیلی بد تمومش کردید خیلییییی شاید اگه یکم وقت میزاشتید و ارزش قائل بودید برای خواننده داستان بهتری میشد
بهرحال خسته نباشید میگم شاید این در حد توانتون بوده
. سر خط 🌌🇦🇿
۱۴۰۱/۱۱/۲
خیلی تاثیر گذار بود، نویسنده کلمات رو جوری مثل یک پازل از تصویری زیبا کنار هم چیده که هر خواننده‌ای رو محو خود می‌کند گویی در همان لحظه و در همان مکانی و البته کنار شخصیت ها..
قدرت قلم و البته ذهن نویسنده درجای خود خیلی قوی و زلال هست.
انتقادی ندارم چون نویسنده اینگونه آغاز و پایانی برای نوشته تجسم کرده و خواسته خودشان هست که چگونه آغاز و پایان یابد اما بهتر هست که توجه کرد؛ اکثر مطالعه کننده‌ها جوان الخصوص نوجوان هستند و آسیب‌های روحی و روانی به آن‌ها وارد می‌شود.
به امید درخشش هر چه بیشتر قلم شما و زلالیت ذهنتان.
علی شجاعی
۱۴۰۱/۲/۲۱
با سلام
داستان خیلی بیش از حد رویایی بود، سرتا سر، یه پسر پولدار عاشق یه دختر از قشر پایین میشه، بعد پدر مادر دختر میمیره میرسه به پسره، دختره هم غیر از عموئه کسی رو نداشته، نه خاله نه عمه و دایی نه عمو، عشق هر چقدر هم شدید باشه انقدرر دیگه رویایی نیست که مثلا شاهین یهو از در بیاد تو بپره بالا پایین و شلنگ تخته بندازه به این و اون حمله ور شه کتک بزنه، آخرشم که خودکشی کرد.... خلاصه که در کل موضوع داستان بد نبود ممنون از نویسنده، امیدوارم از نویسنده عزیز داستان‌های قشنگ تری ببینیم
Adib
۱۴۰۲/۹/۲۸
رمان پر احساس و قشنگی بود اما فقط در قالب کلمات. تناقض‌هایی رو میشد در خلال داستان حس کرد مثلا دلناز به آغوش کشیده شدنش رو توسط شاهین که غریبه بود زشت نمیدونست اما وقتی میخواست شاهین رو خطاب کنه زشت میدونست که کلمه آقا رو بعنوان پیشوند اسمش حذف کنه و خیلی تناقض‌های دیگه که مجال گفتنش نیست. کتاب با وجود اینکه پایان غم انگیزی داشت، قشنگ بود، واقعا حس و حالش خیلی خوب بود توصیف افراد، مکان و زمان، همه خیلی به جا و خوب بود. اما در کل قلم نویسنده روان و بیان احساس بسیار عالی بود. از خانم صادقی، برای این کتاب جذاب سپاسگزارم.
زینب
۱۴۰۲/۸/۱۱
خانوم صادقی عزیز واقعا داستانتون زیبا بود قلمتون پایدار می‌دونم که خیلی زحمت کشیدید تا قبل از چند صفحه آخرش جوری جذب رمان شده بودم یک جوری ک نمی‌تونستم دست از خواندنش بر دارم گرچه یک ایراد‌های داشت مثلاً جشن سالگرد پدر و مادر شاهین که از سن شاهین هم کمتر بود در کل عشقشون قابل ستایش بود ولی کاش با خودکشی تموم نمیشد لااقل دلناز خودشو به اداره پلیسی چیزی میرسوند و اینکار رو نمی‌کرد یا شاهین اینکار رو نمی‌کرد واقعا پایانش تلخ بود جوری که احساس نارضایتی از خوندنش پیدا کردم امیدوارم پایان داستان هاتون همیشه خوش باشه به امید موفقیت برای شما
عادله صحرایی
۱۴۰۲/۴/۳
داستان بسیار زیبا و جذابی بود من از همون چند سطر شروع داستان جذبش شدم و تا زمانیکه تمومش نکردم نتونستم کنار بذارمش. من خیلی اهل مطالعه رمانهای عاشقانه نیستم اما روند این داستان و اتفاقاتی که برای عاشق و معشوق داستان افتاد و نرسیدن به خواست دلشون باعث همزادپنداریهایی شد که اجازه نداد تا آخرین کلمه داستان مطالعه رو متوقف کنم. هرچند که این فقط یک داستان بود اما در دنیای واقعی هم مشابه این ماجرا رو داریم و شاید خیلیها تجربه‌اش کرده باشن اما من واقعا از خدا میخوام که هیچ دو دلداده‌ای درد جدایی رو تجربه نکنن.
نازلی سبزواری
۱۴۰۱/۷/۲
چرا اینا بهم نرسیدن پایان این داستان طوری روی من تاثیر گذاشت که یک هفتس دارم اشک میریزم من انتظار پایان خوبی داشتم داستانش خیلی زیبا بود زیبا تر از چیزی ک انتظار میرفت ولی داستان ب این زیبایی نباید پایانی ب این تلخی داشته باشه پایان داستان خیلی بی ربط و بسیار غمناک بود یک هفته اس که این داستان رو تموم کردم ولی تمام فکر من شده پایان داستان تلخ‌ترین پایانی بود که تاحالا خونده بودم و اینکه از جایی که سیاووش پارچه رو کنار زد نفهمیدم الناز ب شاهین رسید یا پسر عموش
MohiSalahshoor
۱۴۰۳/۱/۵
اولا کہ قصہ خیلی باگ داشت اول فکر میکردیم زن چھل سالہ اول قصہ دلنازہ ولی بعد فهمیدیم کہ مرد. دوما کہ قصہ ھای سیندرلایی انقدر زیاد شدن و انقدر فیلمای ایرانی و ترکی و کرہ‌ای و رمانای ایرانی بہ این سبک خوندیم کہ دیگہ حالمون بھم میخورہ ازشون بد نیست یکم متفاوت بود
سوما میخواستم بدونم آیا مسلمونین؟ اگہ مسلمونین کہ تناسخ تو اسلام رد شدہ دیدم کہ این و یکی دیگہ گفتہ بود ولی چون بہ جای تناسخ از مسخ استفادہ کرد با مغلطہ کردن پیچوندینش و آیہ قرآن از مسخ آوردین کہ چہ ربطی دارہ. ھمچنین خودکشی ھم تو اسلام گناہ کبیرہ اس
Fd
۱۴۰۱/۱۰/۱۸
باسلام به نظرم کتاب خوبی بود و منو جذب کرد، اما بعضی از کلمات و جمله هاش تکراری بودن، بعضی‌ها گفته بودن که چرا خودکشی کرد و خودکشی گناه کبیره است و از این جورحرف کاری به گناه کبیره‌اش ندارم و این که اینم درانتهایه داستانه ولی خوب هرکس یه سلیقه‌ای داره یکی دوست داره شخصیت اصلی داستان بمیره یکی هم نمیتونه یه همچین داستانی روتحمل کنه من یه پایان تلخ رودوست ندارم و با این که داستان روخیلی دوست داشتم پایان اون رونه. ولی خیلی باهاش گریه کردم وخیلی احساسات‌ام روبرانگیخت درکل داستان خوبی بود
گل
۱۴۰۲/۵/۱۲
اکثر جملات تکراری بود (دخترک با چشمان دریایی‌اش به افقی نا معلوم زل زده بود و شاهین به دخترک) تا جایی که دلناز توی اتاق بود و شاهین وارد اتاق میشد این جمله دیده میشد، داستان جالبی بود ولی پایان خوبی نداشت، دلناز میتونست دربست بگیره یا به شاهین زنگ بزنه یا خیلی کار‌های دیگ.... تا آخر کتاب فکر کنم شاهین بیست تا سیگار زد، خب این خودش خیلی بد آموزی داره چون اکثر خواننده‌ها نوجوان هستند، به هر حال تشکر میکنم از نویسنده که وقت با ارزش خود را برای نوشتن این کتاب گذاشتند و سپاس از برنامه کتابراه.
هایده کشاورزی
۱۴۰۲/۲/۵
با سلام نویسندگی یک هنره و خلق هنر نیاز به خلاقیت داره هرچی رمان ایرانی خواندم همش تکراری بود این رمان رو به دلیل رای بالا انتخاب کردم گفتم شاید متفاوت باشه ولی نبود همه رمان‌ها دختر پسر خوشگل خوش هیکل حتما شرکت و کارخونه هست میرم خرید کلی لباس میخرن دخالت اطرافیان خونه مثل عمارت جمله‌های کلیشه‌ای اتفاقات تکراری فقط این رمان شمال و کم داشت عین رمان دیگه ایرانی باشه آهان گیتار زدن ینا هم که همیشه هست کمی خلاقیت نمیشه مثلاً یه رمانی زن موفق باشه به جای خوشگلی؟
کارچانی
۱۴۰۱/۳/۱۲
سلام. کتاب قشنگی بود ولی به نظر من یکم واقعی تر بود بهتر بود و بیشتر قابل درک بود اینکه دختری که تا قبل از این به خاطر اتفاق چند سال پیش تحت نظر روانپرشک بوده و از مردها فراری چرا باید راحت در آغوش یه غریبه آروم باشه یا اینکه با این همه وابستگی به پدر و مادر چرا نباید یک بار به خونه خودشون بره یا اینکه چرا وقتی در راه رفتن به اهواز بود با یه تلفن به شاهین خبر بده و... خیلی مسائل دیگه که با رعایت اینها و این نثر زیبا و فضا سازی و موقعیت سازی‌های خوب مسلما رمان جذابتری میشد
زهراحمزه پور
۱۴۰۲/۱/۲۲
موضوع رمان خیلی خوب بود داستان کشش وجذابیت خوبی داشت اما حیف اخرش بدتموم شد چرا دلناز هیچ کسی رونداشت چراحتی دوستش مریم هم هیچ سراغی ازدلناز نگرفت چرابه خانه پدری‌اش سرنزد ادمایی باشخصیت شاهین روح بلندی دارندوچه زیبا شخصیت وجودی شاهین به تصویرکشیده شد مردی که نماد جوان مردی بود اماچرامردی بااین شخصیت باید خودکشی کندبه نظرم شاهین یا ایست قلبی میکرد یا صبوری اما دلنازوشاهین هردوزنده بودن چون زن چهل ساله همون دلناز بود وپیرمردگیتاربه دست همون شاهین
ترانه
۱۴۰۱/۵/۲۹
دوست نداشتم خیلی غیر واقعی و تکراری بوداین همه همراهی با داستان بعد به راحتی باخودکشی تمام شود خیلی بی محتوا بود در هیچ یک از لحظه‌ها احساس واقعی بودن داستان نداشتم خیلی تخیلی و عجولانه نوشته شده بود بخاطر رای بالا خوندمش‌ای کاش وقت نمیزاشتم انگار داستان با عجله ازروی بی حوصلگی نوشته شده بود داستان تکراری بچه فقرو بچه پولدار مخالفاتهای اطرافیان برای ازدواج جالب نبودیک داستان فوق العاده تخیلی باپایین بسیار غم انگیز اول و آخر داستانم مبهم
Yekta
۱۴۰۱/۱۱/۱۶
نظر:
داستان بسیار زیبایی بود
نقد:
ولی پایانش خیلی باعث کم شدن ارزش داستان شده بود و اگه با یه پایانی بهتر مثل رسیدن این دوتا بهم یا... تموم میشد حال خواننده هم گرفته نمیشد!
من یه چیزی روآخرش درست متوجه نشدم یکی جواب بده:
اینکه این داستان از زبون دلناز بود؟ ینی آخر داستان که گفت هنوز زیبا بودم منظورش دلناز بوده؟ مگه نگفت که دلناز خودشو کشته پس یهو چی شد که زنده شد؟ مگه عموش گواهی فوتشو نشون پسره نداد؟ یعنی این گواهی فوت و کل این داستانا دروغ بوده؟
کامیاب
۱۴۰۰/۲/۲۲
خیلی آخرش بد بود ولی خداییش چرا سن پسره ۳۸ بود نمیشد که ۲۸ باشه آخه از این نظر هم یه زره فکر میکردین آخه چه وضعشه نکته بعد این که من فهمیدم فقط شاهین اون رو دوست اما دلناز این طوری نبود و به چشم یک پدر نگاه میکنه و در ضمن نویسند محترم من کتاب رو دوست داشتم اما چرا این جوری اینقدر غم انگیز ما خودمون تو زندگی کم غصه داریم این یکی رو که خوندم حالم بد جوری گرفته بود اصلا یه جوری شدم‌ای کاش آخرش قشنگ تر بود.
لیا سالاری
۱۴۰۱/۱۰/۱۱
سلام خدمت خانم صادقی
داستانی که نوشتین جالب بود وکشش خوبی داشت و خواننده رو جذب می‌کرد که ببینه آخرش چی میشه ولی ایرادهایی داشت اینکه زنی که اول و آخر داستان ازش گفت ین چه ربطی به موضوع داستان داشت این برداشت رو میداد که دلناز نمرده وبا شخصی دیگر ازدواج کرده وشاهین بیخودی خودکشی کرده و در کل پایان گنگ و مأیوس کننده‌ای داشت امیدوارم در داستان‌های بعدی کارهای بهتری رو از شما نویسنده خوب شاهد باشیم به امید موفقیت روز افزون شما.
هنری جود
۱۴۰۲/۵/۲۵
نمیتونم بگم داستان خیلی جالبی بود. ولی در کل داستان خوبی بود. برخلاف انتظار خواننده، داستان خیلی غم انگیز و دردناک تموم شد، اینطوری بگم که پایان خوبی نداشت. اگر رمان خوان هستین و مخصوصا به رمان‌های عاشقانه و غم انگیز علاقه دارید شاید این کتاب موردپسندتون باشه. و یک چیز دیگه هم که خیلی داستان رو بد کرده بود موضوع اختلاف سنی شون بود که واقعا مزخرف بود، بیست سال اختلاف سنی داشتن و همچنین عشقی مسخره است.
فاطمه نوحی
۱۴۰۲/۱/۱۵
داستان خوبی داشت. اتفاقهای جدید و متفاوتی می‌افتاد، ولی بازهم حال و هوای داستان ایرانی رو داشت. بین رمانهای خارجی که می‌خونم، واقعا گاهی دلم برای رمان ساده و روان و بی الایش ایرانی تنگ میشه... انگار اشنایی با اسامی ایرانی و درک زندگی و فرهنگ خودمون، داستان راحتتر دنبال میشه و نیاز به فکر کردن و ربط دادن قضایا نداره... واقعا برای من مثل استراحتی بین مطالعه رمانهای خارجی می‌مونه و لذتبخشه. ممنون از کتابراه
فائزه
۱۴۰۰/۱۲/۲۸
کتاب نثر خولی داشت، اما مضمونش چندان دلچسب نبود، به نظر من کسی که عاشق هست، مظهر آرامش و صبوری میشه، نه کسی که از زندگی دلزده باشه و نتونه ناملایمات زندگی رو تحمل کنه، هرچند این ناملایمات نرسیدن به معشوق باشه، عشق یه حس بکری هست که نمیشه با خودکشی و کج رفتن و امثال این کارها قیاس شه. آخر داستان خیلی چنگی به دل نمیزد و به من این احساس دست داد که اصلا چرا وقتمو گذاشتم، همچنین کتابی و خوندم!
همراز طغیانی
۱۴۰۰/۴/۲۲
سلام قلمتون زرین
اول خواستم بگم که مجنونم انقدر مجنون نبود که شاهین انقدر عاشق و مجنون بود من تو کتم نرفت که یه مرد انقدر عاشق باشه خواستم داستان تون را نخونم و وسطش ول کردم برگشتم به نظرات کلمه خودکشی را خوندم گفتمپبزار بخونم فراز و فرود کم بود عشق و قربونت صدقه زیاد بود گاهی ادم می‌تونه عشق را در خیلی از چیزهایی دیگه پیدا کنه مثلا همین که باشه خوبه نه انقدر قربونت صدقه
فراز و فرود کم بود اما قشنگ بود اخرش منا تحت تاثیر قرار داد
قلمتون زیبا و رقصان
فریبا امینی امینه
۱۴۰۰/۳/۳۰
با تشکر از نویسنده‌ی عزیز، رمان خوبی بود، موضوع قشنگی داشت و تو نسته بودین عشق و هیجانات عشقو بخوبی پرور نده و توصیف کنید اما فرود و فرازهای داستان کم بود و اگر هم فرود و فراز داشت پرورش نداده بودین و راحت ازش گذشته بودین. به نظر من شما با تمرین و مطالعه‌ی بیشتر آثار بزرگان ادبیات و داستان می‌تونین نویسنده‌ی موفقی بشین چون استعدادشو دارین و قلمتون زیباست. با سپاس و آرزوی موفقیت و انتظار آثار بهتری از شما فریبا امینی امینه
هاشمی
۱۴۰۲/۹/۴
بیش از 20 ساله رمان میخونم قلم خوبی دارید ولی باید تقویتش کنید بنظرم پایان داستان از سفر به بعد رو عجولانه و خلاصه جمع کردید. ویه نکته مبهم زن پشت پنجره اس که هیچ ربطی به داستان نداشت و خواننده ابتدا فکر میکنه راوی و شخصیت اصلی داستانه. یه جاهای از داستان ایراد داشت در کل مثل قفل نکردن در خونه شریف درصورتی که به گفته خودش تمام طول راه دلناز قصد فرار از ماشین و انداختن خودشو داشته و...
hasti
۱۴۰۲/۱/۲۵
خیلی قشنگ بود. کتاب کوتاه اما عالی اما خب خودکشی یک گناه بزرگه. حتی اگر برای عشق باشه. میتونست پایانش خوب باشه. حالا برای اینکه داستان پایانش متفاوت باشه، نمیشه از این گناه بزرگ استفاده کرد. دلناز و شاهین اون دنیا عذابی میکشند بابت این خودکشی و شاید هیچ وقت به هم نرسن. پس این راه مناسبی برای پایان داستان نبود چون روح آن نوجوانی که کتاب را میخواند اذیت میشود و حتی آخرش برای خود من هم قابل فهم نبود
هانیه عبدالهی
۱۴۰۱/۷/۲۶
عالی بود خیلی احساساتی شدم با خوندنش انگار واقعا جلوی چشمام بودن ولی اخرشو دوست نداشتم از اون روز تا الان توی گلوم یه غمبادی دارم که هنوز رفع نشده نمیدونم چرا بغض وغم بادم تبدیل به گریه نمیشه ولی‌ای کاش اخر داستان خیلی بهتر تمام میشد. خود کشی و اون چیزی که از شاهین اومد جلوی چشمم اصلا دلمو پر درد کرد. ای کاش بهم میرسیدن. قشنگیش وصالشون بود نه خودکشیشون. ولی در کل بهترین بود به نظر من
𝐭𝐚𝐫𝐚𝐧𝐨𝐦 𝐦
۱۴۰۰/۱۲/۱۷
کتاب جذاب و قشنگی بود من خوشم اومد و عشق رو خیلی خوب توصیف کرده بود ولی‌ای کاش پایان بهتری داشت حداقل با خودکشی به پایان نمیرسید پایان غم انگیزی داشت اما من واقعا خوشم اومد و از شما نویسنده عزیز ممنونم که زحمت کشیدی این کتاب رو نوشتی و همینطور به صورت رایگان در اختیار ما گذاشتین امیدوارم همیشه موفق باشین و این کتاب رو به علاقه مندان این نوع سبک کتاب‌ها پیشنهاد میکنم 😊
Shila Rahimi
۱۳۹۹/۱۲/۱۹
با سلام خدمت نویسنده‌ی محترم
در این کتاب از نظره بنده چن نکته وجود داشت اول که اگر دلناز اهل جنوب بود باید به لهجه ش توجه میشد و اینکه اخره داستان هم دختره وقتی فرار کرده بود میتونست خودشو به یه مرکزه پلیس برسونه نه خودکشی کنه
این نکات جذابیتو از داستان گرفت ولی درود بر قلمه زیباتو🌹🌹
رز شاکر
۱۴۰۲/۷/۷
رمان پر احساس و قشنگی بود اما فقط در قالب کلمات. تناقض‌هایی رو میشد در خلال داستان حس کرد مثلا دلناز به آغوش کشیده شدنش رو توسط شاهین که غریبه بود زشت نمیدونست اما وقتی میخواست شاهین رو خطاب کنه زشت میدونست که کلمه آقا رو بعنوان پیشوند اسمش حذف کنه و خیلی تناقض‌های دیگه که مجال گفتنش نیست. اما در کل قلم نویسنده روان و بیان احساس بسیار عالی بود
Ati Ati
۱۴۰۱/۱۲/۲
بسیار عالی و زیبا نوشته بودن
بجز پایان داستان
روح و روان رو بطور خیلی بدی درگیر میکنه و کلا خودکشی کردن اونم برای هردو بسیار تکنیک ضعیفی بود که مشخصه نویسنده میخواسته داستان عاشقانه‌اش از حالت کلیشه بیرون بیاد
داستانهای عاشقانه با پایان خوش، تکراری و کلیشه‌ای هستن ولی برای خواننده جذابتره و بعداز پایان داستان حس بهتری رو به خواننده القا میکنه
Rasool Moadab
۱۴۰۱/۷/۷
خیلی افتضاح بود. حیف وقتی که گذاشتم. بعضی قسمتهاش رو رد کردم که فقط آخرش رو بفهمم خیلی از حرفها تکراری بود. فقط از جایگاه سوم شخص نوشته شده و خسته کننده است. در ضمن نظریه تناسخ در اسلام رد شده و اصلا عقلانی نیست که یک روح بتونه بارها و بارها در جسم افراد مختلف یا اشکال دیگه به دنیا بیاد. پرداختن نویسنده به این موضوع جالب نبود.
زهرا
۱۴۰۱/۱/۸
به نظرم نثر روان و زیبایی داشت که این نشون میده نویسنده مهارت خوبی دارن در نوشتن موضوع رمان هم زیبا بود هرچند جاهایی بزرگنمایی شده بود، اما‌ای کاش به خودکشی ختم نمیشد، مسئله‌ی دیگه‌ای هم که ذهن بنده رو درگیر کرد یک صفحه ابتدا و انتهای داستان بود که دقیقا متوجه نشدم چه شخصیتی هستن؟؟؟؟ و ربطشون به داستان چیه
زهرا بوزار
۱۳۹۹/۱۲/۱۴
باتشکرازنویسنده محترم‌اماایکاش دررمانهامازیاددنبال غم هانباشیم ویک مقدارهم امیدوشوق زندگی رابه مخاطبان هدیه بدیم اخه جامعه امروزما به رمانهایی احتیاج داره که به مردم امیدوزیبا زیستن راهدیه بده. باارزوی موفقیت شما
نگار ابراهیمی
۱۴۰۲/۱۲/۲۳
با سلام و درود خدمت نویسنده محترم این کتاب که با قلم زیباشون باعث نوشتن این کتاب بسیار زیبا و ارزشمند شدن و در اختیار عموم قرار دادن من که واقعا از خواندن این کتاب بسیار لذت بردم پیشنهاد میکنم که حتما این کتاب را بخونید چون ادم با کتاب خوندن نه تنها ضرر نمیکنه بلکه باعث میشه به سطح روان خوانی و معلومات و سواد ادم هم اضافه بشه
Fatemeh Barzegar
۱۴۰۲/۱/۸
داستان که با درد شروع میشه و با درد تموم میشه بنظر من آدم سراغ رمان و داستان میره که از زندگی واقعی کمی دور بشه اما این رمان تلخ بدتر آدم‌ها رو ناامید و به خودکشی و دست کشیدن از زندگی میرسونه و از نظر من و چیز‌های که شنیدم اگر در یک زندگی انسان به عشق واقعیش نرسه در زندگی بعد حتما میرسه اما این دختر در هر دو زندگی سخت و تلخی داشته
لطف اله اصولیان
۱۴۰۱/۲/۱۷
دقیقاً درسته وقتی فردی عاشق میشه فقط عشق ش رامیبینه وفقط او را میخواد. واز منظر دید عاشق، معشوق سمبل است، همانطوری که هست دوستش داره، هر چه که زمان بگذره سوز وگدازش بیشتر میشه به عشقش عادت میکنه. اما نرسیدن عاشق به معشوق را نویسندگانه ماهر وکارکشته،،،،، بیشتر،،،،، می‌پسندند که درستش هم همینه متشکرم از نویسنده. سپاس از کتابزا
نگین خدادادی
۱۴۰۱/۱۰/۱۷
نگارش بسیار زیبا.... قلم بسیار جذاب اما متاسفانه داستانی بی محتوا اصلا نه اموزنده نه سرگرم کنننده
خیلی ادمو جذب میکنه من خودم تو دوساعت کلشو خوندم اما چرا اینقدر غیر واقعی حیف این همه استعداد از به تصویر کشیدن داستان که اینجور تخیلیش کردین نویسنده محترم🙁
به هرحال برای تقویت قوه تخیلات بخش احساسیش عالیه👍❤
abdi
۱۴۰۱/۲/۱۲
فوق العاده بود.. عشق به معنای واقعی بود هزاران افسوس که حتی یک روز برای هم نشدن.. قلبم از اینهمه عشق واقعا به وجد اومد با تماممممم وجودم حسش کردم. و از اینکه به هم نرسیدن نفسم بند اومد 😭😭😭😭😭😭😭کاش فقط یک روز یک روز مال هم بودن بعد از اینهمه صبوری و عشق😭😭😭😭😭😭😭
I
۱۴۰۱/۱/۲
تا زمانی که سیندرلا و همچین داستانایی وجود دارن زنها هرگز نمیتونن طلب حقوق برابر کنند. هرگز نمیتونن بعنوان فردی که فقط زیبایی نیست وجود خارجی داشته باشند. کاش داستانهایی داشته باشیم از زنان قوی. کاش داستانهایی داشته باشیم از زنان موفق.
1 2 3 4 5 6 >>