معرفی و دانلود رایگان کتاب حال دلم

عکس جلد کتاب حال دلم
قیمت:
رایگان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب حال دلم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب حال دلم و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب حال دلم

کتاب حال دلم به قلم روشنک صادقی، رمانی عاشقانه است که در آن به موهبت عشق از دریچه‌ی جدیدی نگریسته می‌شود، حسی که قابل قیاس و اندازه‌گیری با هیچ معیاری نیست. کششی که میان دو انسان بدون منطق و صرفا به دلیل احساس به وجود می‌آید.

کتاب حال دلم به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

این کتاب مناسب کسانی است که به داستان‌های عاشقانه علاقه دارند.

در بخشی از کتاب حال دلم می‌خوانیم:

روزهای زندگی می‌‌گذشت و دلناز در سایه‌ی تنومند و پر قدرت این مرد عاشق می‌بالید و بزرگ می‌شد و روزگار می‌گذراند اکنون دلناز حس می‌کرد که در قلبش حس جدیدی جوانه زده. سخت به بودن و داشتن شاهین عادت کرده بود. فکر این که یک روز او هم مثل پدر و مادرش تنهایش بگذارد قلب کوچکش را می‌ آزرد. حال که کمی ذهنش جمع محیط اطراف شده بود با این که شاهین و مامان مهری سعی می‌‌کردند او را حتی ‌المقدور از اطرافیان دور نگه دارند اما زمزمه‌های اطراف را می‌شنید و به فکر فرو می‌رفت.

گاهی او هم فکر می‌کرد که شاید حق با دیگران است هرگز نمی‌توانست شاهین را به چشم کسی که چون پدر حمایتش می‌کند نگاه کند حتی با این که شاهین بیست سال از او بزرگتر بود نمی‌توانست منکر حس عجیبی که در دلش نسبت به این مرد جذاب و خواستنی داشت بشود. حتی برای خودش هم عجیب بود که احساسات دختران دیگر به شاهین نوعی حس حسادت و نگرانی در دلش به وجود می‌آورد در عین حال با خود فکر می‌کرد شاهین تا کی اینگونه می‌تواند کنارش باشد؟ با این که شاهین همیشه به او اطمینان داده بود که هرگز رهایش نخواهد کرد و تا ابد کنارش هست آیا وقتی ازدواج کند هم می‌تواند کنار او باشد. اصلاً قلب او می‌توانست بپذیرد مردی که تمام توجه و مهربانی و عطوفتش اکنون متعلق به او بود را با کس دیگری قسمت کند؟!

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب حال دلم
نویسنده
ناشر چاپی صفرتاصد
سال انتشار۱۳۹۹
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات129
زبانفارسی
شابک978-622-677071-2
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب حال دلم

S P
۱۴۰۰/۳/۷
کتاب زیبا نوشته شده بود اما به چه علت باید با خودکشی تموم میشد... چرا کسی به اون دنیا فکر نمیکنه... ما همه روزی میمیریم... چرا این عمر کوتاه رو از خودمون میگیریم... چرا زحمت نمیکشیم تا در جای بهتری توی اون دنیا هم رو ملاقات کنیم... همه میدونیم به عنوان یک مسلمان حق خودکشی نداریم... اگه اون پسر تنها لحظه‌ای به خدا فکر میکرد هیچوقت خودش رو اونطور نمیکشت، خیلی دردناکه وقتی تو رو با عشق می‌افرینه بعد قطره‌ای از عشقش رو در وجودت قرار میده، و کسی رو هم با همین ویژگی‌ها میافرینه تا تو اون عشق رو بهش ابراز کنی ولی تو اونقدر غرق در شادی و غمت میشی که حتی لحظه‌ای به اون و عشقش فکر نکنی به اینکه اون چه قدر عاشق تره.... نمیتونم خودکشی رو با این وضع درک کنم چون هیچ دلیل منطقی نداره...
کاری که دختر داستان کرد واقعا قابل ستایش بود اون وفادار بود اما دلیل کار شاهین چی بود؟
fatemeh Javidi
۱۴۰۰/۶/۲۸
سلام. ارزش قلمتون واقعاااا با پایان داستان پایمال کردید. عشق مقدسه و هر چیزی در جایگاه اون نمی‌گنجه، شما اگر واقعا قصد داشتید معنویت و عشق لایزال الهی را در آن زنده کنید و به مخاطب این پیام را برسانید که اگر در این دنیا به عشق مادی نرسیدید در دنیایی دیگر به آن دست خواهید یافت، باید عرض کنم که گناهی خودکشی کبیره است که در جایگاه حریم الهی بخشیدنی نیست. حتی اگر پایان شیرینی برای رمانتون در نظر نداشتید نباید به خودکشی ختم می‌کردید. و قلم یک نویسنده در قبال تبعات و آثار روحی که ناخواسته بر روی مخاطبینش ممکن است در برداشته باشد مسئول است. رمان را مطالعه کردم قلمتون واقعا عالی بود اما در مورد پایان داستان اصلاااا پسندیده نبود. حتی اگر شاهین و دلناز به خواسته خود نمی‌رسیدند، باز هم خودکشی بدترین ایده پایانی بود. ان شاء الله که موفق باشید و شاهد رمان‌هایی با پایان قوی تر و خوشبینانه تر به نعمت زندگی، که بزرگ‌ترین موهبت الهی است، از شما نویسنده ارجمند باشیم.
نیل آ
۱۴۰۰/۳/۶
باسلام و احترام به نویسنده‌ی گرامی. دلناز وشاهین گرچه طبق یک برخورد تصادفی به زندگی هم وارد شدند ولی فوت ناگهانی پدر و مادر دلناز وتحت تکفل قرارگرفتنددلناز در خانواده‌ای که هیچ نسبت فامیلی با او ندارن کمی نامتعارف بنظر میرسه. البته قلم شما بسیار خوب بود در مورد کششی که شاهین به دلناز داره و مهار که این عشق سرکش تا هجده سالگی دلنازطول کشیده اون قسمت رو خیلی دوست داشتم. پخته کار کردین فقط در پایان قصه که دلناز خودکشی کرد و شاهین هم به دنبالش همین کار رو کرد بنظرم کمی اغراق آمیز بود. کسی که چند سال پیاپی نمی‌داشت عشقش از کنارش دور بشه بعیده که با دوتا حرف مادرش خام بشه و بذاره دلنازدر چنگال چنین گرگی بمونه. من خودم پایان خوش رو بیشتر می‌پسندم. داستان شماخوب بود ومی‌دونم زحمت زیادی براش کشیدین. قلمتون پرتوان ومنتظر خوندن داستانهای بیشتری از نوشته‌های شما هستم. با سپاس
Tannaz
۱۴۰۱/۱۰/۲۵
سلام، بنظرم یکی از زیباترین رمان‌هایی بود که تا حالا خوندم ولی تا قبل از چند صفحه‌ی آخرش... واقعا تلخ‌ترین و ناگوار‌ترین ابزار رو برای پایانش انتخاب کرده بودید... اگر اینجوری تموم نمی‌شد قابلیت اینکه چند بار دیگه هم خونده بشه رو داشت ولی واقعا پایانش از ارزش بالاش خیلی کم کرد
خانم صادقی عزیز، این
امیدوارم پیام رو بخونید و به عنوان خواننده‌ی این رمانتون و کسی که واقعا به توانمندی قلمتون باور داره، میخوام پیشنهاد بدم اگر ممکنه کتابی با عنوان حال دلم ۲ بنویسید که حداقل تمام این تلخی هارو انکار کنه با هر عنوانی که صلاح میدونید.. در قالب اینکه سفر شاهین و همه اون اتفاقات خواب بوده... واقعا ایده دیگه‌ای به ذهنم نمیرسه برای ترمیم این همه تلخی
واقعا حیف اون رمان بود که اینجوری تموم بشه
مطمئنم اگر چنین کتابی بنویسید و این پایانی که غیر قابل درک هست رو ترمیم کنید همه‌ی کسانی که این رمان تون رو خوندن حمایت خواهند کرد.
این رمان پتانسیل تبدیل شدن به یکی از زیباترین رمان هارو داشت اگر که با پرپر شدن دو تا جوون پر از شوق و آرزو ختم نمیشد.
واقعا حیفه!!!!!
A.asgari
۱۴۰۱/۹/۱۵
خسته نباشید خدمت خانم صادقی عزیز داستان زیبای و انتخاب کرده بودید مردی ۳۵ ساله که عاشق دختر ۱۵ ساله شده بودو با تمام وجود دختر رو دوس داشت شاید داستان یه جوره دیگه شروع میشد و یه جور دیگه پایان میافت بهتر بود. داستان سرتاسر رویایی بود. و دور از واقعیت و اینکه دختر هیچوقت نرفت خونشون نخواست کار کنه و.. تا اینکه دختر پدر و مادر خودشا از دست بدهجز عمو هیچ فامیلی نداشته باشه اخه مگه میشه خاله عمه دایی هیچکس و اینکه همیشه تو رمان‌های ایرانی دختر دارایه چشمایه آبیه و اینکه پسر قویی هیکل و سیگار و مشروب میخوره و اینکه یه دفعه سیاوش میره مهری خانم میره پرویز میره و اینا باهم تنها میشن زیاد جذاب نبودداستان این عشق یهو با خودکشی تموم شدو اصلا گیرا نبود. شاید شاهین عاشق دختر میشدا و دخترا عاشق خود میکرد بعد با پدر دختر حرف میزد و داستان ادامه پیدا میکرد و اخرش بهم میرسیدن جذاب تر بود. و اینکه گف جشن سالگرد ازدواج ۲۳ سالگی پرویز وهمسرشدر صورتی که شاهین ۳۸ سالش بود😑مرسی از کتابراه
نیکتوم نینوایی
۱۴۰۲/۴/۱۶
به نظر میاد نویسنده یک فیلمی دیده و حالا داره تعریفش میکنه شخصیت سازی ضعیف و بی محتواست مثلا کل داستان شاهین نه گیتار زد نه آواز میخوند بعد یک هو آخر داستان که عشقشون به هم مشخص میشه شروع میکنه به گیتار زدن و خوندن برای عشقش درست مثل فیلم هندی‌ها کل داستان میگه پریوش مخالف است ولی حتی یک جمله هم از زبان خودش نیست که ما خودمون بفهمیم نظرش رو و تصویری هم ازش نداریم که چه شکلی و چی پوشیده و شخصیت سازی درموردش انجام نشده بعدم این که مریم که دوست صمیمی دلناز بود به طور کلی حذف شد همون اوایل و دیگه خبری ازش نیست در حالی که انتظار میرفت که شاهین برای اینکه دلناز از تنهایی دربیاد و هم صحبتی داشته باشه که همه اطرافیانش براش غریبه نباشن اول کار بره دنبال اون.
آخر داستان هم که نویسنده معتقده دلناز خودکشی کرد که دست کسی دیگری بعد از شاهین بهش نخورد و به حساب خودش رو پاک نگه داره واقعا مزخرف بود در حالیکه میتونست کمک بخواد بره پیش پلیس و فوقش بعدشم بهزیستی چون طبیعتا سرپرست قانونیش که پریوش نبود بهزیستی به مهری برمیگرداندش آدم که کالا نیست بتونن بفروشنش بعدم اگرم انقدر کوته فکر بود که خودکشی را به گناه لمس شدن ترجیح میدهد پس چرا کل داستان یکسره تو بغل شاهین و با گناهش مشکلی نداره!
آمین
۱۴۰۱/۱۲/۲۱
قلم نویسنده رو که بسیار زیبا، پرکشش، سرشار از توصیفات لطیف و ستایشگر عشق پاک و آسمانی بود دوست داشتم. بدون خوندن نظرات هم سراغ داستان رفتم. سیر داستان تا فصل سرنوشت خوب بود و با شروع این فصل بوی جدایی تلخ و مرگ رو حس میکردم و سعی کردم صفحه‌ای جلوتر نخونم اما پایان دور از انتظار بود به چند دلیل: ۱. دلنازی که قبل از ۱۵ سالگی آنقدر هوش و تدبیر داشته که فاجعه تعرض رو به بیمارستان و شکایت و جابجایی شهر و محل زندگی بکشونه چطور بعدتر در سن ۱۸ سالگی بعد از تحمل این حجم از مصایب و البته بهبودی با نسخه عشق و امید به زندگی با شاهین و پشت سر گذاشتن رنجها به این پایان میرسه در صورتیکه اگر شاهین مرده بود و کورسوی امیدی برای خلاصی نبود ارتکاب آن معنا میداشت ۲. شاهین ۳۸ ساله باکوله باری از تجربه، تخصص، روابط، مشاور وکیل و پزشک، روح مردانگی، جوانمردی و خویشتنداری با شراب و سیگار که در سرتاسر داستان به کرات اشاره شده بود و خود دمنده زندگی به کالبد و روح دلناز بود چطوربه این تصمیم تن میده
پناه بردن شاهین به سیگار و مستی شبانه از عشق دلناز برایم یادآور داش اکل بود با این تفاوت که اینجا طوطی وجود نداشت و خوشبختانه ماجرای دلدادگی شاهین رو همه به جز دلناز میدانستند...
درباره زنهای ابتدا و انتهای داستان با رد تناسخ بیان نویسنده از سیالی ذهن برایم گویا نبود.
و در آخر چون بیشتر کتابخوانان جوان و نوجوان هستند و حتی میانسالان... ایکاش صاحبان قلمهای زیبا شراب، سیگار، اعتیاد و امثالهم را به کناری نهاده و با جادوی قلم از تاب آوری، تدبیر، تفکر، تحمل، تعمق و عشق وامید به زندگی، زندگی، زندگی بنگارند.
آرزوی موفقیت برای خانم صادقی و تیم کتابراه
طهورا جعفری
۱۴۰۱/۱۰/۹
سپاس از کتابراه
نظر بنده درباره این کتاب
به نظرم نویسنده به خوبی تونست از نگارش و نوشتن در کتاب بهره بگیره و جملات ادبی زیاد و زیبایی خلق کنه. همچنین انتهای داستان رو با هیجان زیادی روبه رو کرد و تونست به خوبی احساس خواننده رو درگیر کنه
اما انتقاد بنده از این کتاب: در داستان فرد عاشق ادعا با که
غیرت بودن و... داشت ولی چیزی بسیار بد بود این بود که دو نامحرم که یکی از اونها هم همین فرد بود، به راحتی و به بهونه‌های الکی همدیگر رو بغل یا بهم دست می‌زدند که در دین اسلام همچین چیزی گفته نشده و گناه محسوب میشه مگر اینکه حداقل یک خط از عقد موقت یا صیغه محرمیت در داستان دیده میشد که متاسفانه به چشم نخورد. (در صورتی که اون فرد رو پاک معرفی کرد داستان)
بعد اینکه برای جوانان رواج شراب و مستی و سیگار کشیدن رو به همراه داشت که بسیار زشت و... است اون هم برای یک کشور اسلامی که شراب خوردن یک گناه بسیار بزرگ و بسیار روایات در این باره اومده.
و یک چیز دیگه این که در ابتدا و انتهای داستان یک متن الکی و بلا استفاده برای داستان اومده بود که اصلا مربوط به داستان نبود و به نظرم صفحات رو فقط زیاد کرده بود.
خودکشی که در قیامت گناهی هست که به هیچ عنوان بخشیده نمیشه رو در این داستان عادی جلوه داد که همه اینها و خیلی چیز‌های دیگه میخواد اعتقادات و افکار جوانان رو از بین ببره و واقعا برای این اتفاق متاسفم که نویسنده همچین داستان زیبایی رو با این اتفاقات بسیار زشت کرد و گناه رو عادی جلوه داده و همچنین ایرانی و ایران را به چشم دیگران خراب کرد. به نظرم فقط اسم شخصیت هاشون ایرانی بود ولی ذره‌ای از شخصیت‌های داستان ایرانیت رو در وجودشون نداشته‌اند. 😏
محمدمهدی
۱۴۰۲/۱۲/۲۳
فقط میتونم بگم نویسنده خیلی دل بی رحمی داشت که زندگی دو تا عاشق رو اون جوری از هم پاشوند. و البته هر روز تو دلم مادر شاهین (پریوش) رو نفرین میکنم. البته با این که می‌دونم همش یک رمان بود
ولی در کل جوری غرق در رمان و البته مهربونی‌های شاهین نسبت به دلناز شدم که واقعا هر دو انگار شده بودن جزوی از و
زندگیم. در آخر، از نویسنده گله‌مندم که با عواطف و احساساتم جوری بازی کرد که واقعا الان هم نمیتونم خودکشی اون دو تا عاشق رو باور کنم.
البته اگه من جای دلناز بودم، به این زودی جا نمی‌زدم.
ولی به شاهین هم واقعا حق میدم. و از شما نویسنده عزیز هم یک خواهشی دارم: شما واقعا قلم زیبا و قشنگی دارین؛ حیفه که داستان به این عاشقانگی این جوری به پایان برسه. لطفاً داستان‌های بعدی رو با پایان خوش بنویسید. و ممنونم که کتاب به این قشنگی رو رایگان در اختیارمون گذاشتین.
Mostafa Arshad Ebi
۱۴۰۱/۲/۱۳
داستان عمق نداشت انگار نویسنده حوصله نداشت درست توضیح بده مثلا اون دختر هیچ وقت دوست نداشته بره به خونه خودش‌ی سری بزنه؟؟ یا مثلا تمام رمان‌ها باید یه پسر پول دار کارخونه دار باشه که نامبر وانه از هر نظر و یه دختر بدبخت که فقط زیباس، و اصلا عمق نداره شخصیت پردازی‌ها، و شخصیت‌های اول تمام رمان‌های و عاشقانه یک شکل هست، فقط جذابیت داشت متن روان، عشق بی دلیل، عشق بیمارگونه در یک نگاه، اگر عشق زمینی تبدیل به عشق اسمانی می‌خواست بشه چرا تبدیل به خودکشی شد و در ضمن من صفحه ۱۲۵ پایان داستان رو هم اصلا نفهمیدم چی شد ایا دلناز زنده بود و با پسر عموش ازدواج کرده بود؟؟؟
محبوبه علمداری
۱۴۰۲/۵/۲۹
داستان جملات تکراری زیاد داشت. قسمت‌های عجیب هم همینطور... مثلا به سرپرستی گرفتن یه دختر نصفه روزه!! پیگیر نشدن دلناز برای رفتن به خونشون!!! غیب شدن دوستش!!! غیب شدن کل خانواده در روز رفتن دلناز!!! تصمیم عجولانه‌ی دلناز برای خوکشی!!! و... من متوجه قضیه زن اول و اخر داستان هم نشدم، اواخر همش منتظر و بودم که گفته شه اون خانم دلنازه اما خبری نشد. یک انتقاد شخصی هم دارم، چرا در هیچ داستان عاشقانه‌ای نشده یا حداقل من ندیدم که عشقی واقعی بین یک زن چهل ساله یک پسر بیست ساله پیش بیاد؟! براتون دور از ذهنه؟ مردان که ماشا الله در هر سنی خودشون رو لایق زن‌های بسیار جوان تر از خودشون میدونن، دیگه حداقل قشر فرهنگی بیاد فرهنگ سازی کنه که این اعتماد به نفس از این بالاتر نره. با تشکر از کتابراه.
مریم شریفی
۱۴۰۲/۲/۴
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت نویسنده محترم. رمانتون خیلی عالی بود واقعا از خوندنش لذت بردم انقدر همه جریانات رو دقیق توصیف کردید که من لحظه‌ای نتونستم از خواندنش غفلت کنم دستمریزاد......... طبیعی هست گاهی پاپان داستان ناراحت کننده هست قرار نیست تمام داستانها پایان خوشی داشته باشند خیلی‌ها در به مملکتمون هر دلیلی که برای خودشان محرض هست دست به خودکشی میزنند این اقدام البته ناشایست هر روز در کنار گوشه کشورمان در حال وقوع هست بناباین چیز تازه‌ای به نظر نمی‌رسه که اینچنین نویسنده رو مورد نکوهش قرار داد به نظرم با تمام بد بودن اقدام شخصیتهای اصلی داستان، باید به افکار و تصمیمات آن‌ها احترام گذاشت.
...
۱۴۰۱/۹/۲۰
اگه میخواید وقت خودتونو به بطالت بگذرونید و تهش دچار افسردگی شدید و غم و افسوس بشید پیشنهاد میکنم حتماااا این کتابو بخونید
این چه نوشته ایه اخه نویسنده یکذره برای مخاطبش که ما باشیم ارزش قائل نشده بخدا از وقتی این رمانو خوندم اصن یه وضعی شدم...
شاهین بیچاره چه گناهی داشت؟ خانم نویسنده خودتونم که
میدونید اون خانوم اول و اخر داستان کی بود اصن؟ دلناز چی شد؟ آیا اون جنازه شاهین بود واقعا؟؟؟!!!!! خیلی بد تمومش کردید خیلییییی شاید اگه یکم وقت میزاشتید و ارزش قائل بودید برای خواننده داستان بهتری میشد
بهرحال خسته نباشید میگم شاید این در حد توانتون بوده
. سر خط 🌌🇦🇿
۱۴۰۱/۱۱/۲
خیلی تاثیر گذار بود، نویسنده کلمات رو جوری مثل یک پازل از تصویری زیبا کنار هم چیده که هر خواننده‌ای رو محو خود می‌کند گویی در همان لحظه و در همان مکانی و البته کنار شخصیت ها..
قدرت قلم و البته ذهن نویسنده درجای خود خیلی قوی و زلال هست.
انتقادی ندارم چون نویسنده اینگونه آغاز و پایانی برای نوشته
تجسم کرده و خواسته خودشان هست که چگونه آغاز و پایان یابد اما بهتر هست که توجه کرد؛ اکثر مطالعه کننده‌ها جوان الخصوص نوجوان هستند و آسیب‌های روحی و روانی به آن‌ها وارد می‌شود.
به امید درخشش هر چه بیشتر قلم شما و زلالیت ذهنتان.
علی شجاعی
۱۴۰۱/۲/۲۱
با سلام
داستان خیلی بیش از حد رویایی بود، سرتا سر، یه پسر پولدار عاشق یه دختر از قشر پایین میشه، بعد پدر مادر دختر میمیره میرسه به پسره، دختره هم غیر از عموئه کسی رو نداشته، نه خاله نه عمه و دایی نه عمو، عشق هر چقدر هم شدید باشه انقدرر دیگه رویایی نیست که مثلا شاهین یهو از در بیاد تو بپره بالا و
پایین شلنگ تخته بندازه به این و اون حمله ور شه کتک بزنه، آخرشم که خودکشی کرد.... خلاصه که در کل موضوع داستان بد نبود ممنون از نویسنده، امیدوارم از نویسنده عزیز داستان‌های قشنگ تری ببینیم
مشاهده همه نظرات 453

راهنمای مطالعه کتاب حال دلم

برای دریافت کتاب حال دلم و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.