نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی هر دو در نهایت میمیرند - آدام سیلورا
4.4
289 رای
مرتبسازی: پیشفرض
مریم سلیمانی
۱۴۰۲/۷/۲۷
201
چند هفته ست که از تمام کردن کتاب میگذره اما هنوز توی ذهنم واضح و پررنگه این کتاب رو نه یک بار، بلکه هزاران بار باید خوندهر جایی که زیاد غرق زندگی و مشکلات شدیم.. هر وقتی که از همه چیز خسته شدیم یا زمانی که از هر چیزی به ستوه اومدیم... فقط نیاز داریم این کتاب رو گوش بدیم و فکر کنیم اگر فقط میدونستیم اخرین روز از زندگیمونه و فقط همین امروز رو فرصت داریم تا زندگی کنیم.. هیچ وقت هدرش نمیدادیم.. غصه نمیخوردیم و خودمون رو درگیر چیزایی نمیکردیم که باعث ازارمون بشن.. قدر هر چیزی که اطرافمون هست رو بیشتر میدونستیم چون میدونستیم احتمالا اخرین باریه که میبینمشون.. یه امروز رو اونجوری زندگی میکردیم که دلمون میخواست و کسانی رو که دوستشون داریم محکمتر و طولانی تر بغل میگرفتیممن بهتون میگم حتی یک ثانیه هم گوش کردن یا خوندن این کتاب رو عقب نندازید، اگر گوشش دادید باز هم گوشش بدید، اگر خوندید باز هم بخونیدتوی زندگی امروز که پر از نا امیدی و غم و سختیه، یه چیزی باید باشه که بهمون یاداوری کنه همه چیز موقتیه و ممکنه امروز آخرین روز از زندگی هرکدوم از ما باشه، پس خیلی خودت رو ازار نده.. بیشتر لذت ببر.. بیشتر بخند.. بیشتر بغل کن.. کمتر غصه بخور.. با شنیدن این کتاب گریه میکردم، از ته دل، چون هر جمله ش توی کل وجودم نفوذ میکرد... خیلی چیزایی رو یادآوری میکرد که کاملا فراموششون کرده بودماز حسرتهای یه فردی میگفت که روز آخر زندگیش بود.. و من اونا رو داشتم.. اما قدرشون رو نمیدونستمیه جملهای توی کتاب بود که خیلی دوستش داشتممیگفت: همه میمیرند، اما میراثی که از خودشون به جا میذارن باعث زنده ماندن اونها میشه.
ترجمه خوب کتاب در کنار صداگذاری عالی، تجربه منحصر به فردی را ارائه داد. البته که شاید مواردی سانسور در کتاب وجود داشته باشد، اما من در ترجمه متوجه چیز خاصی نشدم و فکر نمیکنم به کیفیت کتاب لطمهای وارد کرده باشد. این کتاب فارغ از فانتزی بودن من را به تفکر درباره آینده و بیشتر از آن حال وا داشت، و فکر میکنم تا مدتها روی تصمیماتام اثر خواهد گذاشت، عاشقانه کتاب خوب است، فضاسازی ساده و قابل تصوری دارد و در دنیایی بسیار شبیه حال اتفاق میافتد، تشبیهها و استعارهها حال و هوای خوبی دارند و من دوست داشتم که آنها را یادداشت میکردم. ریتم کتاب گاهی تند و گاهی آرام است اما هیچگاه خسته کننده نیست. زاویه اول شخص چرخشی کتاب بهترین انتخاب برای انتقال احساسات کاراکترها از منظر خود و دیگران بود و شاید که چه بسا نقطه عطف کتاب محسوب میشود. موسیقیهایی کتاب از آنها نام میبرد، از منظر من، بار احساسی مهم و خوبی دارند اما متاسفانه برخی آنها حاوی فرهنگ آمریکایی هستند و چه بسا برای یک فرد نا آشنا، از تاثیر عمیق آن کاسته میشود. پیچش داستانی کتاب شاید ساختگی به نظر برسد اما هیچ گاه کلیشهای یا قابل حدس نیست.
در نهایت این کتاب در مورد دوستی، خشم، کارما، ارزش زندگی، ارزش دوستی، شکست، موفقیت، غم، شادی، باطن، قدرت فوق العاده انسانها در تغییر و اثبات خود و در نهایت امر:
زندگی میگذرد و ما منتظریم تا زندگی کنیم
- فردریش نیچه
در نهایت این کتاب در مورد دوستی، خشم، کارما، ارزش زندگی، ارزش دوستی، شکست، موفقیت، غم، شادی، باطن، قدرت فوق العاده انسانها در تغییر و اثبات خود و در نهایت امر:
زندگی میگذرد و ما منتظریم تا زندگی کنیم
- فردریش نیچه
هر دو درنهایت میمیرند» داستانی است الهامبخش، احساسات برانگیز، دلربا و خیرهکننده که به ما یادآوری میکند بدون مرگ، زندگی و بدون غم، عشق و دوستی معنایی ندارد و میشود حتی در یک روز هم که شده زندگی و دنیایمان را عوض کنیم. پنجم سپتامبر، قاصد مرگ به لیدیا زنگ نزد، چون او قرار نیست امروز بمیرد. اما اگر قرار بود بمیرد، مطمئناً به عزیزانش میگفت، برعکس بهترین دوستش که حقیقت را پنهان کرده و نگفته بود که قرار است بمیرد. لیدیا خودش مسئله را فهمیده بود. تکتک نشانهها را دیده و همه را کنار هم چیده بود: متیو صبح خیلی زود آمده بود، حرفهای مهربانانه و ناگهانیاش درباره اینکه لیدیا چقدر مادر خوبی است، پاکت نامهی روی کابینت آشپزخانه که چهارصد دلار پول داخلش بود و مسدود شدن شمارهاش که درواقع، خودش یاد متیو داده بود. آدام سیلورا، نویسندهی جوان اما باتجربه که این روزها در آمریکا ستارهای در حال اوج شناخته میشود، در نیویورک متولد شد. قبل از اینکه به نویسندگی روی بیاورد، کتابفروش بود و بعد به شرکت درحالتوسعهای پیوست که برای جوانها و نوجوانها به شیوهای نوین و خلاقانه کتاب نقد میکرد. پسازآن، شروع به نوشتن کرد و کتابهایش، یکی پس از دیگری، جزئی جدانشدنی از فهرست پرفروشهای نیویورکتایمز شدند و دهها جایزهی ریزودرشت را از آنِ این نویسندهی جوان کردند
سال نو مبارک بنظرم این رمان در نهایت اشاره به این داشت که لحظه به لحظه زندگى را باید زیست و لذت برد. در لحظه و اکنون زندگى کردن، بزرگترین سرمایه آدمى است. روبرو شدن با ترسها و عبور از واهى بودنشان … عشق ورزیدن به افرادى که بدون آنها زندگى مفهومى ندارد … و در نهایت خودِ واقعى را زیستن بدون ترس از قضاوت شدن …. نکته آخر اینکه به نشانهها دقت کنیم و بی تفاوت رد نشویم،،، خرابى گاز (متییو) و بی توجه رد شدن از خیابان (روف) و از روى خشم قضاوت کردن (دالاى لاما) و…… مادامى که این افراد کنار هم بودن نقاط ضعف هم رو پُر میکردن و ناخودآگاه مراقب هم بودن!! اما مرگ هر کدام در تنهایى بسراغشان آمد … بنظرم اطرافیان ما چه خوب و چه بد، یه جورایى مراقبین ما هستند (در مقام ناظر) رمان جذابى بود بخصوص نحوه گویش، گویندگان عزیز طورى بود که میشد در ذهن، داستان را مجسم کنم… جالبتر اینکه، اجراى خوانش بنحوى بود که، ترغیب شوم براى شنیدن بقیه داستان، یعنى بهیچ عنوان خسته کننده نبود و به بهترین نحو این رمان را لذتبخش کردن، با تشکر از همگى؛ گروه خوانش و کتابراه
اگر اهل شنیدن داستان درباره این موضوع هستین، احساسی و یا نوجوون هستین، کتاب خوبیه. اما اگر دنبال جملههای مفیدی هستین که بتونه پایه و اساس ذهنیتتون رو تغییر بده، بهتون کتاب "هنر رندانه به.... گرفتن" از مارک منسون رو پیشنهاد میکنم. راستش خودم در حال حاضر به قسمت پنجمش رسیدم و داستان بیشتر شکل طنز و رمان گرفته تا اینکه بخواد مثل قسمت اولش یه سری جملات عمیق بهم انتقال بده. من تقریبا ۲۵ سالمه و ترجیح میدم وقت زیادی صرف این کتاب نکنم چون بیشتر اهل کتابای رشد فردی و بهبود عملکرد (Productivity) و فلسفی و روانشناسی و بازرگانی هستم. مگر این که ذهنم کار نکنه و بخوام همینطوری کتاب و پلی کنم که باز هم با وجود دیالوگهای فشرده ش، اکثر اوقات مجبور میشم یه قسمتش و چند بار گوش بدم تا بفهمم چی گفته. ☠️انرژی مثبت خاصی هم که توی داستان نیست. پس شاید بهتر باشه توی این سن گوش ندم..!
قبل از اینکه نظرم در مورد کتاب رو بنویسم خواستم از گویندگان یه تشکر ویژه بکنم به شدت خوانش فوق العادهای داشتن موزیکهایی که زیر قسمتهایی از کتاب گذاشته بودن به شدت جنبه احساسی کتاب رو بالا برده بود واقعا ممنون
داستان کتاب خیلی جالب و احساسی بود رابطهای که روفوس و متیو داشتن انگار مختص به یه زمان کوتاه نبود بلکه انگار سالیان سال باهم بودن و یه رفاقت قدیمی بینشون بود تنها انتقادی که میتونم داشته باشم پایان کتاب بود که توقع داشتم باز نباشه و مرگ روف هم توش نشون داده بشه هرچند که احساسیترین قسمت کتاب همون پایانش بود که با شنیدن صدای متیو به پایان رسید اما بازم توقع داشتم پایان انقدر باز نمیموند ولی به هرحال چیزی از عالی بودن کتاب کم نکرد:) 🤍
داستان کتاب خیلی جالب و احساسی بود رابطهای که روفوس و متیو داشتن انگار مختص به یه زمان کوتاه نبود بلکه انگار سالیان سال باهم بودن و یه رفاقت قدیمی بینشون بود تنها انتقادی که میتونم داشته باشم پایان کتاب بود که توقع داشتم باز نباشه و مرگ روف هم توش نشون داده بشه هرچند که احساسیترین قسمت کتاب همون پایانش بود که با شنیدن صدای متیو به پایان رسید اما بازم توقع داشتم پایان انقدر باز نمیموند ولی به هرحال چیزی از عالی بودن کتاب کم نکرد:) 🤍
زیبا بود واقعا. من این کتاب رو خیلی دوست داشتم. کتاب راجع به تجربه مرگ نوشته میشه. در جهانی که آدمها قبل از این که بمیرند، مطلع میشن و بهشون اطلاع میدن که حدود ۱ روز زمان دارن. داستان حول محور دو شخصیت اصلی میچرخه. دو تا پسر. با دو زندگیکاملا متفاوت. یکی جسور و بی باک و بزرگ شده در نوانخانه، ان یکی ترسو و کم تجربه. دوستی این دو تا وقتی هر دوشون دارند میمیرند، چیزهای جالبی داشت. اسم کتاب چه قدر بی نظیره همان ابتدا داره انتهای کتاب رو مشخص میکنه وقتی کتاب تموم میشه بدون این که واقعا به مرگ اشاره کنه، شما میدونی که داستان قرار بوده اینجوری تموم بشه" هر دو در نهایت میمیرند"
آیا در همه مدت عمر، زیسته ای یا فقط زنده بوده ای؟ آیا آن را انتخاب کرده ای؟ آیا زندگی، تو را انتخاب کرده؟ آیا زندگی را دوست داری؟ آیا از زندگی کردن پشیمان شده ای؟ مفهوم درک کردن زندگی در حد کمال، همین است. خوندن این کتاب من رو یاد این جمله از اروین یالوم انداخت. شاید ما زندگی رو سخت گرفتیم و زندگی همین لحظات کوچک و بزرگ همین خطاهایی هستن که برای خودمون انجام دادیم. بعد از خوندن این کتاب شدیدا تو زندگیم جای خالی دوستی مثل متیو و روفوس رو احساس کردم و چقدر خوب میشد در این زندگی کوتاه آدم بتونه اونجوری که خوشحالش میکنه زندگی کنه.
نکات مثبت کتاب این بود که کاشکی واقعا یه همچین چیزی بود که میشد فهمید ممکن تو یه تایمی بمیری وکاشکی حتی اگه تایمشو نمیدونی حداقل این حس داشته باشی که یه روزی میمیری هم سعی کنی انسان خوبی باشی هم از تمام زندگی لذت ببری لذت مثبت نکات منفی صدای راوی که دلنشین نبود وحس میکردی مخاطبت زن به جای مرد ودوست داشتم زندگی درمورد دوجوان بوپ تا نوجوان پایانش دوست داشتم بهتر تموم بشه وبیشتر شبیه قتلهای سریالی بود تا تماس مرگ از کتابراه ممنونم بابت کتابهای صوتی خوبی که در اختیارمون میذاره
کتاب فوق العادهای بود خوانش زیبایی هم داشت. مرگ اتفاقی که قراره بیفته و میفته. مهم اینه که تا قبل از اون اتفاق چطور زندگی میکنی. من هم گاهی فکر میکردم که چقدر مسخره است! به دنیا میایم که بمیریم!! اما با این کتاب فهمیدم ما به دنیا میایم که قبل از مردن زندگی کنیم!! من روحیه حساسی دارم وحتی فیلمهایی که کمی ناراحت کننده باشند نمیبینم و کتابهایی که غم انگیز باشند نمیخونم. به همه پیشنهاد میکنم این کتاب را بخونن یا بشنون.
این کتاب را به همهی کتاب خوانهایی که از قضا دوست دارند به کلمه کلمه کتاب خود فکر کنند و در حقیقت کتاب آنها را به درون خود غرق کند پیشنهاد میکنم کتابی است که میتواند در نهایت با اینکه اشکتان را در میآورد قانعتان کند که این بهترین پایان ممکن بود و مخصوصا نویسنده بسیار در شخصیت نگاری هنرمندانه عمل کرده است خواندن کتاب را هم دوست داشتم اما میتوانست بهتر باشد مثلا میتوانست وقفههای کمتری در حرف زدن یک شخصیت باشد اما در کل هم خوانش و هم خودکتاب عالی بود
کتاب بدی نیست، مخصوصا برای کسانی که از مرگ یا تجربه کردن چیزهای جدید میترسند کتاب الهام بخشیه، همچنین صدا گذاری خوبی هم برای این کتاب در نظر گرفته شده بود. اما خب بنظرم کتاب ریتمی نداشت و خسته کننده بود مخصوصا که از همان اول اخرش معلوم بود و هیچ هیجانی نداشت، البته خب هدف کتاب چیز دیگه ایه و دلیلی هم نداره دنبال هیجان بگردیم ولی خب در مقایسه با کتابخانه نیمه شب این کتاب واقعا چیز زیادی برای گفتن نداشت و بطبع ارزش این همه تعریف و معروفیت رو هم نداشت
فضای خیلی غمگینی داشت البته چون موضوع مرگ بود انتظار دیگهای نمیرفت یکم حالت افسردگی به آدم دست میده ولی پیام خوبی داشت برای ما که غرق در زندگی هستیم و به مرگ زیاد فکر نمیکنیم و گاهی با چیزای خیلی کوچیک و بی معنی خودمون و یا دیگران رو آزار میدیم و یا کارایی که دوست داریم انجام بدیم رو عقب میندازیم.
خوشحالم که ما قاصد مرگ نداریم!!! ترجیح میدم خبر نداشته باشم نه برای خودم نه نزدیکانم. حس میکنم اینطوری بیشتر عذاب میکشم!!
خوانش کتاب هم بسیار عالی بود خسته نباشین
خوشحالم که ما قاصد مرگ نداریم!!! ترجیح میدم خبر نداشته باشم نه برای خودم نه نزدیکانم. حس میکنم اینطوری بیشتر عذاب میکشم!!
خوانش کتاب هم بسیار عالی بود خسته نباشین
کتاب الهامبخش و جذابی بود اما نمیدونمچرا فقط آخراش واسمجذاب شد اولاش و وسطاش یکمخسته کننده بود. کل داستان درمورد اینکه قدر زندگیمونو بدونیمو هر کاری ک دوس داریمو انجام بدیمو همیشههوای همدیگه رو داشته باشیم. واس سرگرمی خوب بود و بیشتر بدرد سن زیر ۲۲ سالمیخورد شاید منیکه ۲۷ سالمه یکم واسم پرمحتوا نبود. اما در کل ارزش وقتگذاشتن داش پشیموننیستن واس شنیدنش. و راویها صدا گذاری خیلی عالی بود اشکمو درآورد دو فصل آخر. ممنون از کتابراه
کتاب جالبیه ایدش متفاوت و جالب بود وادار میکرد هی بخونی و بخونی تا برسی اخرش و ببینی چه ساعتی قراره بلاخره اتفاق بیوفته میگن کتاب خیلی سانسور شده ولی من نسخه انگلیسی اصلیشو هم کنارش میخوندم بعد قسمت اهنگ خوندن اونا به عشقشون اعتراف کردن ولی تو نسخه سانسور شده فقط دوست بودن. در اون حدم سانسور نشده بود و از زیباییش کم نمیکرد.
لحن و نحوه بیان گویندهها و موسیقیهای ابتدا و پایان پارت هارو هم خیلی دوست داشتم.
لحن و نحوه بیان گویندهها و موسیقیهای ابتدا و پایان پارت هارو هم خیلی دوست داشتم.
کاملاً زیبا بود و ارزش خوندن داشت و حتی جذابیت برای پیش بردن کتاب وجود داشت. اما پایان بازداشت و خب من به شخصه از پایان باز خوشم نمیاد، ولی بازم با این حال میگم کتابی بود که از خوندنش راضیم
انگار هدف نویسنده این بود که بهمون بگه اینطوری نباشید که دوست دارید یه کاری رو انجام بدید ولی چون مردم هستند و از ترس قضاوت اونها و اینکه چی راجع بهم فکر میکنند اون کارو انجام نمیدید.
این درسی بود که میشد به طور ملموسی توی کل کتاب درک کرد.
انگار هدف نویسنده این بود که بهمون بگه اینطوری نباشید که دوست دارید یه کاری رو انجام بدید ولی چون مردم هستند و از ترس قضاوت اونها و اینکه چی راجع بهم فکر میکنند اون کارو انجام نمیدید.
این درسی بود که میشد به طور ملموسی توی کل کتاب درک کرد.
گویندگی عالی که هر نقش داشت حرفهای بود. کتاب هم واقعا ارزش خوندنو داره دوستان به نظرم زمانی که از زندگی خیلی نا امیدین بخونیدش البته که من برای فصل پایانیش خیلی غصه خوردم ولی بهترین پایان همین بود که بفهمیم معجزهای قرار نیست اتفاق بیوفته این ماییم که باید طوری زندگی کنیم که انگار همان روز قرار است بمیریم، شخصیتهای داستان هرکدوم به طور مجزا بسیار تاثیر میزارن. بخونیدش بشنویدش عالیه♥️
کتابیکه با خوندنش حسرت انجام ندادنها، عشق نورزیدنها و... (بطور خلاصه زندگی نکردن) و یا بالعکس لذت تجربه هر کدام از موارد بالارو تو لحظههای اخر زندگی و با تمام وجود حس میکنی. یاد میده که هر یه روز میتونه یه زندگی کامل باشه و چقد مهمه ازین فرصت بظاهر کوتاه بیشترین استفاده رو ببری و در کنار عزیزانت بهترین خودت باشی
تلنگری میزنه و میگه مرگ بالاخره میرسه مهم اینه که چطور زندگی کنیم
تلنگری میزنه و میگه مرگ بالاخره میرسه مهم اینه که چطور زندگی کنیم
ان قدر کتاب احساسات من رو درگیر کرد که در لحظه ی از دست دادن، من هم عمیقا غمگین شدم. تمام نگرانی هارو درک کردم. و نشون میداد که چقدر میشه از زندگی لذت برد و چه چیزهای کوچیکی ممکنه با اهمیت باشه که تو روزمرگی ما گم شده، تفاوت دو شخصیت که چطور باهم کنار اومدن و خواسته های متفاوتی داشتن. ممنون از کتابراه بسیار دوست داشتم کتاب رو اما باید یک بار دیگه گوش کنم چون نکات زیادی برای زندگی داره.
مردمی که از مرگ خود آگاه میشوند چگونه رفتار میکنند؟ داستانی که حال مردمانی را میگوید که از مرگ خود باخبرند، هر کدام واکنشی نشان میدهند و نزدیکانشان نیز. متیو و روفوس دو پسر نوجوانی هستند که با آنها تماس گرفته و به آنها میگویند بزودی میمیرند. طی یک پیام رسان با یکدیگر دوست میشوند و میفهمند بهترین دوست یکدیگرند. این کتاب روانی ساده دارد.
کتاب بینهایت آموزنده است هرکسی بسته به نیاز خودش میتونه مفهومی استخراج کنه برای کسی که مدام داره خودش رو با دیگران مقایسه میکنه و احساس کمبود داره فهم عمیق اینکه در نهایت آدمها با تفاوتهایی که دارن سرنوشت مشترکی دارند و سرانجام همه مرگ هست باعث میشه به خودتون عشق بیشتری بدید و با وجود تمام نقصهایی که دارید خودتون رو دوست داشته باشید.
تنها کتابی که حتی تصوری زیبا از زندگی و مرگ به ما یاد داد، که حتی زمانی که میدانی میخواهی بمیری حتی برای ساعتی با تمام وجودت ممکنه اتفاقی بیوفته که عشقو برای اولین بار تو زندگیت احساس کنی، کتابی که ارزش زندگی رو بهت میگه، میگه واقعا زندگی کن حتی اگه قاصد مرگ بهت زنگ بزنه و بگه شما امروز دیگر در این دنیا نخواهید مرد
بهترین کتابی که خواندم همین بود
بهترین کتابی که خواندم همین بود
نمیدونم سانسور شده بود یا نه، من که از روی ترجمه چندان چیزی متوجه نشدم، داستان در مورد شهری هستش که قاصد مرگ، بیست و چهار ساعت قبل از مرگ کسی بهش خبر میده، تا فرد از آخرین ساعات زندگی خودش به بهترین نحو استفاده کنه. و این باعث میشه سرنوشت دو پسر به هم گره بخوره، متن روان و ساده و لحن و صدای گوینده بسیار عالی هستش، صد در صد پیشنهادش میکنم.
معمولا تو این ژانر کتاب نمیخونم کاملا اتفاقی این کتاب انتخاب کردم اما واقعا خوشحالم که این اتفاق افتاد.
مطمنم جز کتابای که تا سالها بهش فکر میکنم.
((مرگ)) شاید تو خلاصه کتاب و نظرات تو ذوق بزنه و با خودتون بگید نه دلم نمیخواد همچین کتابی بخونم و غمگین بشم مثل تفکر خودم وقتی نظرات خوندم اما باید بگم این کتاب در مورد مرگ نیست در مورد …عشق به زندگیه
مطمنم جز کتابای که تا سالها بهش فکر میکنم.
((مرگ)) شاید تو خلاصه کتاب و نظرات تو ذوق بزنه و با خودتون بگید نه دلم نمیخواد همچین کتابی بخونم و غمگین بشم مثل تفکر خودم وقتی نظرات خوندم اما باید بگم این کتاب در مورد مرگ نیست در مورد …عشق به زندگیه
از نظر ادبی از داستان انتظار بیشتری داشتم. تا نصفه های کتاب گوش کردم و دیگه حوصلم نکشید ادامه بدم. روند خیلی کند و قابل پیش بینی داره و اصلا ذهن خواننده رو به چالش نمیکشه. گرچه ایده داستان جدید و جالبه، اما میتونست بهتر از این ایده استفاده بشه. برای سرگرمی خوبه اما شاید مثل من دیگه تمایلی به ادامه دادنش نداشته باشین.
من این کتاب رو بعد کتاب (مغازه خودکشی) گوش دادم فوقالعاده حس عجیبی از بودن ونبودن داره از زندگی و زنده ماندن و چه کارهایی داری یا میتونی انجام بدی ولی همش میگی بعدا (زندگی را زندگی کن) از کتاب (کتابخانه نیمه شب) این کتاب رو که دیگه معرف حضور هست بخونید یا گوش بدید مهم درک مفهوم زندگی وزنده بودن هست
راستش هدف از این داستان را نفهمیدم. موضوعی که مطرح شده بود، این که هر کس به هر حال روزی میمیرد، یکی زودتر و یکی دیرتر پس بهتر است به لذتهایمان بپردازیم، به شکل سطحی در داستان مطرح شد و بقیهاش را دیگر درک نمیکردم. تحمل بحث غم و غصهی مرگ افراد باید به نتیجهی محکم تری ختم میشد به نظرم.
با توجه به نظرات دوستان که بسیار دید خوبی و دلپذیر به این کتاب داشتند باید گفت که ملت ایران مرگ رو بیشتر از زندگی واقعی دوست دارند در حالی که ما مردیم اصلا زندگی نکردیم که درکی درست از آن داشته باشیم برای همین طرفدار مرگ هستیم چون در جای که جهنم واقعیست زنده بودیم اگر میشه به این کتاب منفی صفر داد من دادم