معرفی و دانلود کتاب تاملاتی از روی صندلی چرخ‌دار

معرفی کتاب تاملاتی از روی صندلی چرخ‌دار

آندره دبیوس داستان‌کوتاه‌نویس شهیر آمریکایی، خاطراتِ روزهای ویلچرنشینی‌اش را در کتاب تاملاتی از روی صندلی چرخ‌دار بی‌پرده بازگو می‌کند. او از احساسات مختلف انسانی، بحران‌های روح انسان و ساده‌ترین مسائل روزمره در قالب بیست‌وپنج جستار خواندنی سخن به میان می‌آورد.

درباره‌ی کتاب تأملاتی از روی صندلی چرخ‌دار

آندره دبیوس (Andre Dubus) شب بیست‌وسوم ژوئیه‌ی 1986، درحالی‌که از مسیر بزرگراه ایالتی بوستون به خانه‌اش برمی‌گشت، دچار تصادفی هولناک شد. ابتدا او خواهر و برادری را دید که پس از برخورد خودروشان با موتورسیکلتی رهاشده، آسیب دیده بودند و به کمک نیاز داشتند. آندره در بزرگراه کنار زد تا به آن دو نفر کمک کند. در همین حال که تلاش می‌کرد آن‌ها را به کنار جاده برساند، خودروی دیگری به طرفشان پیچید. پسرک در دم جان داد. آندره تنها توانست جان دختر را نجات دهد، اما خودش به‌شدت آسیب دید. هر دو پای او خرد شدند. پای راست آندره از بالای زانو قطع شد و کارکرد پای چپش را از دست داد. او پس از ده‌ها عمل جراحی نتوانست با پای مصنوعی راه برود و سرانجام عفونت‌های مزمن و مشکلات هر دو پا تا آخر عمر او را گرفتار ویلچر کرد و همین باعث افسردگی بالینی او شد. این اتفاق نقطه عطفی در زندگی این نویسنده‌ی معروف آمریکایی بود و شاید نامِ کتاب تأملاتی از روی صندلی چرخ‌دار (Meditations from a Movable Chair) را تاحدی توضیح دهد.

آندره دبیوس شهرت خودش را مدیون داستان‌کوتاه‌هایش است، هرچند در نوشتن مقاله و رمان نیز دستی بر آتش دارد. نوشته‌های دبیوس در نگاه اول نمایی ساده دارند، اما جزئیات زیاد و ارجاع‌های فراوانِشان آن‌ها را دچار پیچیدگی‌های معنایی می‌کند. اگرچه خیلی‌ها به تاریکی و غم‌افزایی روایت‌های او اشاره می‌کنند، اتفاقاً داستان‌های پرمایه‌ی دبیوس با پیروزی بر مشکل یا کنار آمدن با آن تمام می‌شوند. شخصیت‌های آفریده‌ی او کاملاً فرشته یا اهریمن و یا کاملاً برحق یا در اشتباه نیستند؛ در هر جایگاهی که باشند هنوز روزنه‌ی امیدی برای رستگاری‌شان وجود دارد. زندگی دبیوس نشان می‌دهد که این ویژگی‌ها برآمده از تجربه‌های خود او است. مردی تنومند، انسانی خانواده‌دوست و پدر شش فرزند. او پس از تجربه‌ی تصادف و افسردگیِ پس از آن، به پذیرشی رسید که زندگی‌اش را نجات داد. دبیوس توانست لذت را در ساده‌ترین کارهای روزمره بجوید. او در مقالاتِ کتابِ تأملاتی از روی صندلی چرخ‌دار از چیزهای مختلفی حرف می‌زند؛ از عمیق‌ترین احساسات تا پیش‌پاافتاده‌ترین موضوعات. اما او سراغ هر چیزی که برود، به آن عمق می‌بخشد و موضوع را شخصی می‌کند. ما در برخورد با نوشته‌های آندره دبیوس، کاملاً جهان را از دریچه‌ی نگاه او می‌بینیم.

کتاب تأملاتی از روی صندلی چرخ‌دار مسائل زندگیِ شخصیِ نویسنده تا چالش‌های زندگیِ حرفه‌ای او و برخوردش با همکارانِ نویسنده در گردهم‌آیی‌ها را پوشش می‌دهد. نام برخی از بیست‌وپنج مقاله‌ی کتاب از این قرارند: «درباره‌ی کاترین»، «نامه به کارگاه نویسندگی»، «داستان همینگوی»، «اسرار جسمانی» و «تقرب‌جویی».

انتشارات مهرگان خرد اقدام به چاپ و نشر این اثر با ترجمه‌ی محمد حسینی کرده است.

نکوداشت‌های کتاب تأملاتی از روی صندلی چرخ‌دار

• گزارشی غنی از عذاب‌ها و پیروزی‌های روزانه‌ی روح انسانی توسط یکی از بااستعدادترین نویسندگانِ عصر ما. (The Atlanta Journal-Constitution)
• خواندن این مقالات هم‌زمان ارزش زندگی و سختیِ آن را به ما نشان می‌دهد؛ چه روی پاهایمان ایستاده و چه بر روی صندلی چرخ‌دار نشسته باشیم. (سن پترزبورگ تایمز)
• مقالات او به اندازه‌ی داستان‌هایش دراماتیک، گیرا و پر از رمز و راز هستند. (بوستون گلوب)

کتاب تأملاتی از روی صندلی چرخ‌دار برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به جستارهای روایی تجربه‌ای لذت‌بخش فراهم خواهد آورد.

در بخشی از کتاب تاملاتی از روی صندلی چرخ‌دار می‌خوانیم

زمستان 1990، در کوپه‌ی قطاری از پورتلند اُرگِن به شیکاگو، در‌حالی‌که روی ویلچرم نشسته بودم، سلاح‌هایم را غلاف کردم و از محافظتی که باور داشتم سلاح برای من، عزیزانم و حتی غریبه‌هایی که ممکن بود شاهد به خطر افتادنشان باشم فراهم می‌کند، دست کشیدم. در خانه‌ام در ماساچوست، یک صندوق فلزی اسلحه داشتم که دو قفل می‌خورد و هشت قبضه تپانچه و یک رولور کوچک کالیبر 22 که طولش دوازده سانت بود، درون آن قرار داشت. توی قطار داخل کیف پولم جواز ایالت ماساچوست برای حمل سلاح گرم را داشتم. افسر پلیس جلوی جای خالی شغل، نویسنده و زیر عنوان دلیل صدور جواز نوشته بود محافظت.

سیزده سال جواز داشتم و هر پنج سال تمدیدش می‌کردم. هنوز هم جوازی را که توی قطار همراهم بود دارم، اما چهار سال پیش -1991- منقضی شده است و سلاح‌ها نیز از روزی که از اُرِگن برگشتم توی صندوقچه قفل شده‌اند. سیزده سال پیش از آنکه سوار آن قطار شوم، یکی از عزیزانم در بوستون به دست مردی که چاقویی بر گلویش گذاشته بود، مورد تعرض قرار گرفت. نزد رییس کلانتری محلمان رفتم و گفتم جواز حمل سلاح می‌خواهم و پدرم تیراندازی یادم داده است، در نیروی تفنگداران دریایی آموزش دیده‌ام و می‌توانم با خیال راحت سلاح حمل کنم و دیگر به هیچ زنی که من کنارش باشم تعرض نمی‌شود. بدوبی‌راه گفتم و اشک ریختم و او دلسوزی کرد و گفت بی‌درنگ بررسی نداشتن سوءپیشینه از طرف دولت را انجام می‌دهد. یک کارآگاه از من انگشت‌نگاری کرد و برای عکس‌برداری به عکاسی رفتم.

فهرست مطالب کتاب

سخن مترجم
درباره‌ی نویسنده
1: درباره‌ی کاترین
2: پاها
3: نامه به کارگاه نویسندگی
4: کند و کاو
5: چشم در چشم خطر
6: داستان همینگوی
7: فیض
8: میلر در اقامتگاه اَلگانکویین
9: برادران
10: بدرود با ریچارد ییتس
11: فریضه‌ها
12: اسرار جسمانی
13: آواز راه روستایی
14: بر دوش گرفتن
15: دخترک‌ها
16: لیو اولمان در بهار
17: عشق در صبحدم
18: ترانه‌ی ترحم
19: تقرب‌جویی
20: نخستین کتاب‌ها
21: نامه به آمترک
22: پاهای پاییزی
23: غلاف کردن اسلحه
24: پیغام‌ها
25: شاهد