معرفی و دانلود کتاب کولی خیال

معرفی کتاب کولی خیال

کتاب کولی خیال نوشته سامان معین مطلق، نثری ادبی و مجموعه‌ای از تأملات فلسفی، شاعرانه و تجربه‌های شخصی نویسنده است که لحظات ساده و عمیق زندگی او را با زبانی شاعرانه و خیال‌انگیز بازتاب می‌دهد. این کتاب با لحنی خودمانی، ما را به دنیایی پر از تصویرسازی‌های ذهنی، حسرت‌ها و رؤیاهای گوناگون می‌برد.

درباره‌ی کتاب کولی خیال

خیال، نماینده جنبه‌های مختلف درونی ما، چون عقل و عاطفه است که چه بسا با یکدیگر درگیر می‌شوند. سامان معین مطلق در کتاب کولی خیال، این ایده را گسترش می‌دهد و با به‌کارگیری خیال تلاش می‌کند محیط اطرافش را بهتر بشناسد و جهان را از منظر نگاه خود به مخاطب بشناساند.

نویسنده در کتاب کولی خیال، تخیل را ابزاری برای درک جهان پیرامون و تعمق در مفاهیمی چون دوست داشتن، حقیقت و زیبایی قرار داده و با زبان شاعرانه و سرشار از صنایع ادبی، کتابی نگاشته که خواننده را به تفکر عمیق در زندگی و جهان اطراف دعوت می‌کند. سامان معین مطلق برای نوشتن این کتاب از اشعار و مفاهیم ادبیات کلاسیک و عرفانی فارسی چون عقل و عشق یا لیلی و مجنون بهره گرفته و به این طریق، پیوندی میان کتاب خود و میراث ادبیات فارسی برقرار کرده است.

کتاب کولی خیال جنگ درونی میان عقل، احساس، نیاز و عشق را به تصویر می‌کشد. نویسنده با بهره‌گیری از نماد کولی‌های خیال، این منظر را به ما می‌فهماند که تلاش برای رهایی از بندهای درونی، اگرچه در ظاهر رهایی‌بخش به‌نظر آید، می‌تواند همانند اسارت باشد. بنابراین تنها راه رهایی واقعی، دوست داشتن اصیل و بی‌قید است که ذهن را به پرواز و آزادی دعوت می‌کند. در این مسیر، گوش دادن به ندای درونی و پذیرش کامل هویت و احساساتمان ما را به آزادی حقیقی خواهد رساند.

کتاب حاضر را انتشارات فروغ سیمرغ منتشر کرده است.

کتاب کولی خیال برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای کسانی که به متن‌های ادبی و شاعرانه، توأم با تعمق و تأملات فلسفی علاقه‌مند هستند، مناسب خواهد بود.

در بخشی از کتاب کولی خیال می‌خوانیم

اینجا در جهان خیال‌های من شورشی میان کولی‌ها و خیال‌های درون من برپاست. تنین این پرسش که آیا دوست داشته شدن مقدم‌تر است یا دوست داشتن؟ سراسر جهان خیال را پر کرده.

کشمکش کولی‌های خیال قرار شب‌ها را برده. خیال آسودگی‌هایم در پی رهایی از بند خیال حکمت‌هاست و پای می‌فشارد به گلوی ضمیر من که همراه شو، رها شو، عاشق شو مجنون شو. اما خیال حکمت‌ها در پی رهایی از بند خیال مجنون‌ها خود بر گلوی خیال آسودگی‌ها چنگ انداخته است و به بازی گرفته خیال لیلی را بلکه به جنون لیلی، خیال آسودگی‌اش را رها گردد. خیال حکمت به هر حیلت خود در پی مجنون کردن لیلی است. گاه لیلی را به بند تصویرها می‌افکند و گاه خویش را به بند عقل تا بسا لیلی‌اش مجنون شود. عقل خود گاهی به جنون خیال حکمت می‌خندد. که خیال آسودگی خویش را بندِ قیدها و بندها کرده است. خیال کولیئی دیگر به حکمت می‌گوید بند بند است چه فرقی می‌کند خود به بند لیلی باشی یا به بند عقل؟

اما خیال آسودگی‌ها خود مجنونِ لیلی است، خود بیقرار است. و از خیال عقل می‌خواهد حکمتی کند، می‌پرسد از او خویش به بند افکنیم تا لیلی‌مان مجنون شود ما را، تا آنکه آسوده شود خیال مجنونمان؟ یا آنکه جهدی کنیم مجنون شویم لیلی‌مان را و با خیال مجنونی رها شویم از این بند و از این سودا. احدی از کولی‌ها می‌گوید جان خیال آسودگی‌هایت در بند حکمت خواهد مرد. و جان خیال عقل‌ها به هم بندی مجنون شدن. من گمان می‌کنم عقل‌ها و اجبارها دست به یک کاسه‌اند و جنون‌ها و رهایی‌ها دست به یک کاسه. و خیال مجنون‌ها و لیلی‌ها و آسودگی‌ها نیز دست به یک کاسه‌اند. ضمیر من خود ملتمس کردگار است بسا چشم عقل کور شود و از دیوار خریت پایین آید و از کاسۀ خیال مجنون‌ها جرعه‌ای زلالی بنوشد.