معرفی و دانلود کتاب جیم بدترکیبه

معرفی کتاب جیم بدترکیبه

کتاب جیم بدترکیبه نوشته‌ی نویسنده‌ی مشهور کودک و نوجوان، سید فلاشمن است که در آن پسر دوازده‌ساله‌ای که جیک نام دارد به‌ناچار با سگ پدرش، جیم بدترکیبه، همراه می‌شود تا بتواند پدرش را پیدا کند. پدری که همین چند روز پیش، مراسم خاک‌سپاری‌اش انجام شده اما جیم بدترکیبه و جیک هر دو معتقدند که نمرده است!... گفتنی است که این کتاب نامزد دریافت جایزه‌ی ادبی خوانندگان جوان کالیفرنیا بوده است.

درباره‌ی کتاب جیم بدترکیبه

سید فلاشمن (Sid Fleischman)، به نوشتن کتاب‌های جذاب و پرکشش برای کودکان مشهور است. او که بیش از 60 داستان برای کودکان و نوجوانان نوشته است، بیشتر از هر کس دیگری می‌داند که کودکان و نوجوانان برای علاقه‌مند شدن به خواندن به چه چیزی احتیاج دارند. او با داستان‌های گیرا و هیجان‌انگیز و در عین حال عمیق و پرمحتوای خود، کودکان و نوجوانان زیادی را در سراسر دنیا به خواندن بیشتر و بیشتر تشویق کرده است. همین است که بسیاری از کتاب‌هایش به پویانمایی تبدیل شده‌ و به بسیاری از زبان‌ها ترجمه شده‌اند. کتاب جیم بدترکیبه (Jim Ugly) هم یکی از همین داستان‌هایی است که خواننده را از صفحات اول با خود کاملاً همراه می‌کند.

داستان جیم بدترکیبه، از روزی شروع می‌شود که جیم، متوجه می‌شود، پس از مرگ و خاک‌سپاری پدرش، عموزاده‌اش آورورا که قرار است از او نگهداری کند، می‌خواهد سگ پدرش، جیم بدترکیبه را بکشد. جیم بدترکیبه هم مثل پدرش به گناهی متهم شده است که معلوم نیست انجام داده یا نه و می‌گویند که گوسفندان را می‌کشد. جیک در حال تلاش برای فراری دادن سگ پدرش، جیم بدترکیبه، که زیاد هم دل خوشی ازش ندارد، متوجه می‌شود که به احتمال زیاد پدرش اصلاً نمرده است. انگار جیم بدترکیبه فهمیده است که پدر جیک جای دیگری است. از اینجا، ماجراجویی جیک و جیم بدترکیبه برای پیدا کردن پدر شروع می‌شود. اما دیگرانی هم هستند که به دنبال پدر جیک می‌گردند. جایزه‌بگیری بی‌رحم، خانمی زیبا، صاحب یک تئاتر، دختر عموی پول‌دوست و...

همین‌ها هستند که جریان‌های مهیجی را برای جیک و جیم بدترکیبه درست می‌کنند و آن‌ها را که هیچ دل خوشی از هم ندارند، کنار هم نگه می‌دارند. اما آیا موفق می‌شوند پدر را پیدا کنند و آیا اصلاً حدسشان درست بوده است یا نه؟ باید خواند و دید.

این کتاب نه تنها درباره‌ی تلاش و کوشش برای رسیدن به خواسته‌هاست بلکه معانی دیگری را نیز به کودکان و نوجوانان منتقل می‌کند. در واقع، جیک در این داستان، با ماجراهایی که پشت سر می‌گذارد بزرگ می‌شود، تحمل بیشتری پیدا می‌کند و می‌تواند مسائل زیادی را حل کند. همین‌طور کتاب جیم بدترکیبه نوجوانان را به فکر کردن درباره‌ی مفاهیمی مثل درک متقابل، اعتماد، امید و وفاداری تشویق می‌کند.

رمان نوجوان جیم بدترکیبه، بسیار روان و ساده نوشته شده و برای حوصله‌ی کم کودکان و نوجوانان بسیار مناسب است. راوی اول شخص، داستان را از زبان جیک روایت می‌کند و شما واقعاً احساس می‌کنید که پسربچه‌ای دوازده‌ساله دارد همه چیز را برای شما تعریف می‌کند. ترجمه‌ی کتاب هم شیرین، ساده و روان است. صحنه‌های مهم کتاب، با تصویرسازی‌هایی واقع‌گرایانه به نمایش درآمده که باعث می‌شود نوجوانان از خواندن پشت سر هم کتاب دچار خستگی و کسالت نشوند. کتاب جیم بدترکیبه را نشر بوی کاغذ چاپ کرده است.

کتاب جیم بدترکیبه برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب جیم بدترکیبه برای کودکان و نوجوانان 10 تا 14 سال مناسب است؛ اما بزرگ‌ترها هم از خواندن آن لذت خواهند برد.

در بخشی از کتاب جیم بدترکیبه می‌خوانیم

فردریک، لباس‌های مخصوص نقش آقای ویلیام تِل را پوشید تا نقش شوهر دختر آریزونا را بازی کند. دوشیزه ‌جِنی به من گفت که جیم‌بدترکیبه را توی اتاق لباس‌ها نگه خواهند داشت. من هم قبول کردم که هفتادوپنج سِنت را پیش خودم نگه دارم. فقط چند تا لباس هم‌قدوقواره‌ من آن جا بود، یک زانوبند، یک جفت جوراب سفید و ژاکتی آبی‌رنگ که قبلاً پسر ویلیام تِل پوشیده بود. لباس‌های خودم بالای اجاقی گنده‌بک آویزان بودند تا خشک شوند و من هم آن لباس‌ها را پوشیدم. فردریک بهم نشان داد که بازیگری که نقش سرباز را بازی می‌کند، کجای نمایش دست من را می‌گیرد و می‌برَدَم روی صحنه. گفت وقتی سیب را روی سرم گذاشتند و سیب جاگیر شد، باید بگویم: «بابا! بابا! من نمی‌ترسم. بذار تیر هدفش رو پیدا کنه!» وقتی شب فرا رسید، سالن تئاتر روشن شد. خودِ ویلیام تِل جلوی در ایستاد تا بلیت بفروشد. باران بند آمده بود، ولی خیابان هنوز گِلی بود. دوشیزه‌ جِنی من را به بقیه‌ بازیگرها معرفی کرد. بازیگرها شروع کردند به گریم کردن چهره‌هایشان و با گرمی به همدیگر می‌گفتند که قرار است آن شب توی سالنی خالی بازی کنند، پس نگران نباشند.

به ‌هر حال من که اصلاً نگران نبودم. من که مثل آن‌ها و بابایم، بازیگر واقعی نبودم. فقط قسمتی از اسباب و اثاثیه‌ صحنه بودم که قرار بود یک سیب بگذارند روی کله‌ام، هر کسی هم می‌توانست فریاد بزند: «بابا! بابا! من نمی‌ترسم! بذار تیر هدفش رو پیدا کنه!» این دیالوگ تمرین زیادی نمی‌خواست. جیم‌بدترکیبه کنار اجاق چمباتمه زده بود و به‌ دقت کارهای ما را تماشا می‌کرد...

فهرست مطالب کتاب

فصل اول: تابوت
فصل دوم: من فرار می‌کنم
فصل سوم: سه‌راه قطار اسموک‌تری
فصل چهارم: مسافران
فصل پنجم: در تعقیب دماغِ جیم‌بدترکیبه
فصل ششم: اشتباه
فصل هفتم: با خانم ویلیام ‌تِل ملاقات می‌کنم
فصل هشتم: نترس و نافرمان
فصل نُهم: نامه
فصل دهم: پنجه‌کِشی
فصل یازدهم: من بازیگر می‌شوم
فصل دوازدهم: پیغام
فصل سیزدهم: بویی برای جیم‌بدترکیبه
فصل چهاردهم: مردی در اتوبوس‌برقی
فصل پانزدهم: گرگ
فصل شانزدهم: من جیم‌بدترکیبه را رها می‌کنم
فصل آخر: بلوفلای
دربارۀ نویسنده