معرفی و دانلود کتاب در جستجوی خوشبختی

معرفی کتاب در جستجوی خوشبختی

دختر کوچکی به نام کژال خوشبختی را در ازدواج با مرد مورد علاقه‌اش می‌بیند و نمی‌خواهد همچون خواهرش در سیاهی غرق شود. کژال قد می‌کشد، ازدواج می‌کند، نوه‌دار می‌شود و یک سلسله انسان در جستجوی خوشبختی در کنار یکدیگر اجتماع کوچکی را می‌سازند که خود جهانی شلوغ و پرهرج و مرج است. این خلاصه‌ای از کتاب در جستجوی خوشبختی است که توسط زهرا اخوان پاکدهی به رشته‌ی تحریر درآمده.

درباره‌ی کتاب در جستجوی خوشبختی

تعریف خوشبختی بسته به جایگاه افراد متفاوت است. یک نفر به داشتن سقفی بالای سرش دلخوش است و فردی دیگر رویاهای بزرگی در سر دارد و خوشبختی را در رسیدن به آن‌ها می‌بیند. شخصیت‌های کتاب در جستجوی خوشبختی به قلم زهرا اخوان پاکدهی نیز هر یک به نوعی با مفهوم خوشبختی درگیر هستند. داستان با یک کشمکش اساسی بر سر عشق شروع می‌شود. کژال دختری است که از ازدواج با اصلان مردی که برای او انتخاب کرده‌اند سر باز می‌زند و می‌خواهد زندگی مشترکش را بر پایه‌ی عشق بسازد. عشق به حسین، پسری که در ابتدا کم‌سن و بی‌دست و پا به نظر می‌رسد.

زنان در کتاب در جستجوی خوشبختی نقش بسیار پررنگی دارند. خواهر کژال، شیرین، زندگی زناشویی ناموفقی دارد و ازدواج نکردن کژال با اصلان، تبعات سختی را برای او به همراه داشته است. پرداختن به مسائل اجتماعی زنان در جامعه، از ویژگی‌های قلم زهرا اخوان پاکدهی است. کژال همواره غم‌خوار خواهر خود است، اما به خاطر عشق خواهرانه، خود را فدا نکرده و تن به اسارت نمی‌دهد. خانه‌های گلی آبادی پر از همهمه است. یک جا عروسی است و جای دیگر عزا. در این آشوب همیشگی، کژال مادر می‌شود، پا به سن می‌گذارد و مادربزرگ می‌شود. سرگذشت بچه‌ها و نوه‌ها نیز پر از جنجال و آشفتگی است.

جستجوی خوشبختی در لحظات ساده‌ی زندگی

خوشبختی در این کتاب مفهومی سیال است؛ نه مطلق و ثابت. هر شخصیت از دل تجربه‌ها و شکست‌هایش تعریفی نو برای خوشبختی می‌آفریند و این همان چیزی است که خواننده را به اندیشیدن دعوت می‌کند. شاید خوشبختی همین بودن در کنار هم است؛ همین دیدن، شنیدن، ساختن و حتی نادیده گرفتن رنج‌ها، برای نفس کشیدن در لحظه‌ای ساده!

کتاب در جستجوی خوشبختی به همت انتشارات آراکو منتشر شده و در اختیار شما عزیزان قرار گرفته است.

کتاب در جستجوی خوشبختی برای شما مناسب است اگر...

• به ادبیات داستانی معاصر ایران علاقه‌مند هستید.
• داستان‌های خانوادگی با درون‌مایه‌ی عشق، شادکامی و مضامین اجتماعی برای شما جذابیت دارد.

در بخشی از کتاب در جستجوی خوشبختی می‌خوانیم

- می‌کشنش! ازش دوری کن، برای اون بچه دردسر نساز. کژال با تو‌ام! این دندون لقو بکن بنداز دور!

با حرص مسیر امامزاده رو در پیش گرفتم یک لحظه از فکر حسین بیرون نمی‌اومدم چه طور می‌تونستم ازش بگذرم و به مردی فکر کنم که حتی دیدن قیافه‌اش حالم رو بهم می‌زد.

اگه حرف شیرین صحت داشته باشه و اصلان و شهباز روی حسین دست دراز می‌کردن هرگز خودمو نمی‌بخشیدم. به حیاط امامزاده‌ی گنبدی شکل و کوچک آبادیمان پا گذاشتم. قبر‌ها با تله خاکی برآمده‌تر و سنگی عمود با نام و نشانی حکاکی شده خودنمایی می‌کردن و پیرزنی روی قبر جوان تازه از دست داده‌اش شیون می‌کرد.

وارد امامزاده شدم و در حالی که پیشونیم رو به ضریح چسبونده بودم درخواست می‌کردم که همیشه مراقب حسین باشه. بعد از ساعتی نشستن کنار چراغ علا الدین و گرم کردن دست‌هام، با شنیدن سر و صدای بچه‌هایی که از تل برف‌های روی بلندی به عنوان سرسره استفاده می‌کردن، خودمو به اونجا رسوندم.

روی برزنت‌های پلاستیکی مینشستن و تا پای کوه جیغ و فریاد زنان روی برف‌های یخ زده به پرواز درمی‌اومدن. به یکباره دغدغه‌ام رو فراموش کردم و وقتی به خودم اومدم توی سرازیری بودم و غرق لذت از بازی. مقابل پاهایی که آشنا بود فرود اومدم. در حالی که توی برف ولو بودم سرمو به آرومی بالا گرفتم، بینی یخ زده‌م رو بالا کشیدم و با دیدن اصلان اخم‌هام رو در هم کشیدم. دستشو به سمتم دراز کرد و طلبکار گفت:

- کاکات می‌دونه با این سر و شکل یخ زده بین این بچه‌ها مشغول سرسره‌سواری هستی؟ به جای یاد گرفتن آشپزی و قالی‌بافی به بازی و وقت تلف کنی می‌گذرونی!