معرفی و دانلود کتاب ستارگان سیاه

معرفی کتاب ستارگان سیاه

کتاب ستارگان سیاه، داستان‌های کوتاه و خواندنی از زندگی ایرانیان در دوران قاجار و اوایل عصر پهلوی است. سعید نفیسی، مترجم، نویسنده، شاعر و ادیب ایرانی این کتاب را نگاشته است. در نتیجه در کنار داستان‌هایی زیبا، با نثری ارزشمند و خواندنی روبه‌رو هستیم.

درباره‌ی کتاب ستارگان سیاه

کتاب ستارگان سیاه، داستان‌هایی کوتاه و خواندنی دارد. این داستان‌ها عموماً از اتفاق‌های واقعی در روزگارانی نه‌چندان دور الهام گرفته‌اند. علاقه‌مندان دنیای شیرین و جذاب ادبیات، به خوبی با نام سعید نفیسی آشنا هستند. این ادیب برجسته، آثار درخشانی دارد که به راحتی از کنار آن‌ها نمی‌توان گذشت. کتاب ستارگان سیاه در کنار داستان‌هایی جذاب، نثری خواندنی و ارزشمند دارد. داستان‌های کوتاهِ کتاب ستارگان سیاه، در سبک قصه‌های کوتاهِ نویسنده‌های ترازاول دنیا نوشته شده‌اند. کتابی که از آن صحبت می‌کنیم سال‌ها پیش به رشته‌ی تحریر درآمده است با این حال داستان‌های این کتاب هنوز هم جذاب است خواندنی.

همان‌گونه که می‌دانید، سبک نگارش، زبان و لحن گفتار ایرانی‌ها از زمان قاجار تاکنون دستخوش تغییرات زیادی شده است. با این حال از آن‌جایی که این کتاب، نویسنده‌ای چیره‌دست و قدیمی دارد، داستان‌های آن با لحن شیرین دوران قاجار نوشته شده‌اند. این لحن، جذابیت‌ داستان‌های کتاب ستارگان سیاه را دوچندان می‌کند. داستان‌های این کتاب، بازتابی است از سبک زندگی مردمان ایران در طلیعه‌ی عصر جدید. با توجه به بازه‌‌ی زمانی‌ای که سعید نفیسی، کتاب ستارگان سیاه را نوشته، می‌توان گفت که تقابل سنت و مدرنیته، در بیشتر داستان‌های این کتاب وجود دارد.

کتاب ستارگان سیاه با مقدمه‌ای از سعید نفیسی آغاز می‌شود. سپس با نخستین داستانِ کوتاه این کتاب روبه‌رو می‌شویم که ستارگان سیاه نام دارد. اذان مغرب، ریش گروگیس، طوق لعنت، فریب رنگ، سیل تمدن، فرنگی‌مآبی، پوست خربزه، کیمیای هستی و عشق واژگون از دیگر داستان‌های کوتاه کتاب ستارگان سیاه به شمار می‌روند. در بین تمامی قصه‌های کوتاه این کتاب، داستان‌های اذان مغرب، سیل تمدن و خانه‌ی پدری بیشتر توانسته‌اند نظر منتقدان برجسته‌ی ادبی را به‌ خود جلب کنند. داستان‌های کتاب ستارگان سیاه در کنار بازتاب سبک زندگی مردمان ایران قدیم در دوران قاجار، اشاره‌ای به اتفاق‌های روزِ آن زمان نیز دارند. رویدادهای مهمی مانند انعقاد عهد‌نامه‌ی گلستان و عهدنامه‌ی ترکمنچای و معاهده‌ی صلح پاریس از اتفاق‌هایی است که رد پای آن‌ها در داستان‌های کتاب ستارگان سیاه دیده می‌شود. سعید نفیسی، نویسنده‌ی کتاب ستارگان سیاه ید طولایی در شعر و شاعری نیز داشته است. به همین دلیل داستان‌های این کتاب، نثری شیرین و خواندنی دارند و خمیرمایه‌ای شعرمانند در این داستان‌ها هویداست.

نشر ارس وظیفه‌ی چاپ و انتشار کتاب ستارگان سیاه را بر عهده داشته است.

کتاب ستارگان سیاه برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب ستارگان سیاه را به تمامی علاقه‌مندان به داستان‌های کوتاه پیشنهاد می‌‌کنیم. با توجه به اینکه این کتاب، روایت‌هایی شیرین از روزگاران خوش قدیم را پیش روی خواننده قرار می‌دهد، بدون شک خواندن کتاب ستارگان سیاه برای علاقه‌مندان تاریخ ایران در دوران قاجار و اوایل پهلوی نیز خالی از لطف نخواهد بود.

در بخشی از کتاب ستارگان سیاه می‌خوانیم

چهارماه پیش در یکی از باغ‌های شاه عبدالعظیم بودیم. یکی از رفیقان این اندیشه‌ی شگفت را پیدا کرده بود که هشت تن از ما را گرد هم جمع کند. اگر دو تن از ما با هم بنشینیم فوراً نزاعی برمی‌خیزد. دو تن نویسنده نمی‌توانند با یک‌دیگر هم‌سلیقه باشند. هرکس عقیده و رأی مخصوصی دارد و نمی‌دانم عقاید ما چه اعجوبه‌ا‌ی است که همواره ما را به ستیز دعوت می‌کند! ولی آن روز بخیر گذشت، شاید برای این بود که سه تن بیگانه هم در میان ما بودند: عتیقی شاعر که تازه از تبریز آمده‌ بود، شهناز موسیقی‌دان و از همه مهم‌تر سیماگر‌ نقاش، این جوان با ذوق که هر چیز مرده را با قلموی خود جان می‌دهد.

پیداست هنگامی‌که هشت‌ صنعت‌گر، که چهار تن از ایشان نویسنده‌ باشند، گرد هم جمع شوند تا چه اندازه پرحرفی می‌کنند! بعد از ناهار نمی‌دانم چه سخن پیش آمد که میان من و رفیقم على نامق، رمان‌نویس جوان آتش مناظره روشن شد. او عقیده داشت که هرچه بر سر مردم می‌آید از خلقت و فطرت است، من مدعی بودم که تربیت اساس اخلاق و زندگی است.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی چاپ اول
ستارگان سیاه
اذان مغرب
ریش گرو گیس
طوق لعنت
فریب رنگ
سیل تمدن
فرنگی مآبی
پوست خربوزه
کیمیای هستی
عشق واژگون
لقب
پس از خودکشی پسرش
شهوت کلام
خانه‌ی پدری
جنایت من
جای شما نمایان
گل‌های بی‌رحم
دام واپسین
آشیان خراب
ستاره‌ی من
شبهه‌ی عشق
کاغذ، مقوا، حلبی
یک جفت کفش
تنبان زری
قفسه موش دارد
پرده‌ی درون‌نمای
ظهر و نیم
راه آدم شدن
دزد به دزد می‌زند
نتیجه‌ی کنجکاوی‌ها
آوازی که از دل نمی‌آید