معرفی و دانلود کتاب سکوت رهایی

معرفی کتاب سکوت رهایی

در کتاب سکوت رهایی به قلم پیتر راک با دختر نوجوانی به نام کارولین آشنا می‌شوید که همراه با پدرش در پناهگاهی که میان جنگلی بکر ساخته‌اند، زندگی می‌کند. این اثر پر افتخار و تحسین شده از سوی منتقدین، تلاش برای زنده ماندن و مفهوم امید را به زیبایی هر‌ چه تمام‌تر روایت می‌کند.

درباره‌ی کتاب سکوت رهایی:

کارولین سیزده ساله و پدرش در یک پارک جنگلی حومۀ پورتلند، جایی به دور از هیاهوی زندگی شهریِ مدرن، مأمنی یافته‌اند و در دل طبیعت بکر روزگار می‌گذرانند؛ آن‌ها تنها برای رفع احتیاجات اولیه، هفته‌ای یک بار برای خرید به شهر می‌آیند و سپس به جنگل پناه می‌برند. داستان سکوت رهایی (My Abandonment) از زبان کارولین روایت می‌شود و در نقطه‌ای که جوان ورزشکاری برای دویدن به جنگل می‌رود و از مخفی‌گاه کارولین و پدرش آگاه می‌شود به اوج خود می‌رسد. کشف پسر جوان باعث اتفاقات و حوادث غیرمنتظره‌ای می‌شود که جذابیت داستان را دو چندان می‌سازد. همچنین رگه‎هایی از داستان‎های کارآگاهی باعث پیچیدگی و چالش فکری شما هنگام خواندن داستان می‌گردد.

پیتر راک (Peter Rock) با الهام از یک داستان واقعی و مسحور کننده، داستانی بر محور بقا و امید برایتان روایت می‌کند و شما را به سفری پرجاذبه در زندگی یک حاشیه‌نشین می‌برد؛ او همچنین با روایتی چندلایه، سوالات بسیاری در ذهن خواننده ایجاد می‎کند. کتاب حاضر در سال 2018 مورد اقتباس فیلمی به نام «ردی به جا نگذار» قرار گرفت.

جوایز افتخارات کتاب سکوت رهایی:

- دریافت جایزه کتاب یوتا در بخش داستانی سال 2009
- دریافت جایزه ادبی الکس در سال 2010

خواندن کتاب سکوت رهایی به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

تمامی علاقمندان داستان‌های ماجراجویانه را به خواندن این داستان شگفت‌انگیز و جذاب دعوت می‌کنیم.

با نویسنده کتاب سکوت رهایی بیشتر آشنا شویم:

پیتر راک، داستان‌نویس آمریکایی و استاد نویسندگی خلاق، سال 1967 در سالت لیک سیتی چشم به جهان گشود. او در مقطع کارشناسی، در رشتۀ زبان و ادبیات انگلیسی، از دانشگاه ییل فارغ‌التحصیل شد و مدت دو سال به پروژه‌ای در زمینه نگارش در دانشگاه استنفورد مشغول بود. آثار داستانی راک همواره مورد توجه و تحسین منتقدین و مخاطبان قرار گرفته است و تاکنون افتخار کسب جوایز متعددی در کارنامه‌اش را دارد؛ از جمله جایزه هنفیلد برای نخستین داستانش.

در بخشی از کتاب سکوت رهایی می‌خوانیم:

ادارۀ پست آن سمت پل سنت جانز در خیابان آیوانهو است. سریع به‌سمت جعبه‌مان می‌روم و چشمانم را باریک می‌کنم تا از پنجرۀ کوچک جلوی آن داخلش را ببینم، پاکتی داخل جعبه است. چک پدر است که دولت هر ماه بابت حضورش در جنگ به او می‌دهد. پدر پاکت را باز می‌کند، به چک نگاهی می‌اندازد، بعد دوباره آن را در پاکت می‌گذارد، تا می‌کند و داخل جیبش می‌گذارد.

بعد از ادارۀ پست از بازار دست‌دوم‌فروشی‌ها رد می‌شویم، پدر قاب کوله‌پشتی‌اش را از اینجا خریده. بعد، از کنار رستوران‌ زنجیره‌ای‌ بِرگِرویل رد می‌شویم. پدر هیچ‌وقت حتی برای دل‌خوش‌کنک من هم مرا به آنجا نمی‌برد. آنجا روی تابلوی آبی‌رنگی نوشته‌ شده به سنت جانزِ تاریخی خوش آمدید، تأسیس سال 1847. سنت جانز محله‌ای در شهر پورتلند واقع در ایالت اورگِن آمریکاست. الان تابستان سال 1999 است. بالای سردر سینمای لومبارد تابلویی است که روی آن نوشته: پروژۀ جادوگر بلر.

می‌پرسم: «دربارۀ جادوگرهاست؟»

«هیچ‌وقت نمی‌فهمیم.» پدر در حال سوت زدن است. آرنج‌هایش را خم کرده و دستانش داخل تسمه‌های مشکی‌رنگ کوله‌پشتی‌‌اش قلاب شده است.

همین‌طور که می‌رویم، وقتی کسی حواسش به ما نیست بعضی از زباله‌هایمان را در سطل‌آشغال می‌اندازیم و بقیه را هم جلوتر. وقتی به شهر می‌آییم یک‌عالمه اتفاق باهم رخ می‌دهد. تابلوها روشن و خاموش می‌شوند. اتوبوس با رسیدن به سرپیچ می‌پیچد. وقتی به سگ سیاهی می‌رسم که به پارکومتر بسته‌ شده، به‌سرعت رد می‌شوم. از کنار مرد بی‌خانمانی عبور می‌کنیم که یک چرخ‌دستی پر از وسیله دارد. دکمۀ مخصوص ‌عابران پیاده را فشار می‌دهم، مردی که مسئول چراغ است چشمکی می‌زند و ما از خیابان رد می‌شویم. دو دختر کم‌سن‌وسال‌تر از من با دوچرخه از کنارمان رد می‌شوند. یکی از دوچرخه‌ها صورتی و دیگری زرد است. من بلد نیستم دوچرخه سوار شوم چون اصلاً جا نداریم که آن را نگه‌ داریم و درضمن پدر می‌گوید که با دوچرخه خیلی دور می‌شوم. پدر از همۀ آدم‌ها در شهر بلندقدتر است. به ویترین مغازه‌ای در سالویشِن آرمی نگاه می‌کند. از اینجا بعضی مواقع لباس می‌خریم. به راهمان ادامه می‌دهیم و از مرکز تتوی اِربن سول هم رد می‌شویم.