معرفی و دانلود کتاب شدنی نشدنی: دو نمایشنامه‌ی کودک

معرفی کتاب شدنی نشدنی: دو نمایشنامه‌ی کودک

بزرگ‌ترین آرزوی شما چیست؟ تابه‌حال موضوعی را در زندگی‌تان انتخاب کرده‌اید که برای رسیدن به آن تلاش کنید؟ کتاب شدنی نشدنی نوشته‌ی فرشید قلی پور دو نمایشنامه‌ی آموزنده کودک را در برمی‌گیرد که در هر کدام از آن‌ها به شکل هنرمندانه‌ای به مسئله‌ی آرزو و هدف‌های زندگی و شیوه‌ی رسیدن به آن‌ها می‌پردازد.

درباره‌ی کتاب شدنی نشدنی

همه آدم‌ها آرزوهای بزرگ و کوچکی دارند که شب را با فکر به آن‌ها می‌خوابند و صبح‌ها با رویای به‌دست‌آوردنشان بیدار می‌شوند! آیا شما هم آرزویی دارید؟

یک لحظه تصور کنید که دنیا از آرزو کردن و هدف داشتن خالی شود؛ حتی فکر کردن به آن هم ترسناک است، نه؟! یادتان باشد مهم نیست که چه هدف و آرزویی دارید، و آن چقدر بزرگ و کوچک، دست‌یافتنی یا دست‌نیافتنی است؛ مهم این است که بتوانید رویایی را در ذهنتان شکل دهید و برای رسیدن به آن از مسیر درست، تلاش کنید!

فرشید قلی‌پور در کتاب شدنی نشدنی دو نمایشنامه برای کودکان نوشته است که به موضوع آرزو کردن و انتخاب هدف می‌پردازد. به نظر او، همه‌ی آدم‌ها و به‌ویژه کودکان باید یاد بگیرند که چگونه و از چه زاویه‌ای به خواسته‌های خودشان نگاه کنند و چه مسیری را برای رسیدن به آن انتخاب کنند. کودکان با خواندن این نمایشنامه می‌آموزند که باید هر مرحله از زندگی‌شان را هدف‌گذاری کرده و با تکیه بر بهترین و درست‌ترین راه‌ها برای رسیدن به آن‌ها، به سمت افدافشان حرکت کنند.

این کتاب شامل دو نمایشنامه با نام‌های «افسانه‌ی شهر عددها» و «آرزوهای مورچگانه» است. نمایشنامه اول، به کودکان می‌آموزد که چطور با تمرکز بالا و چشمان باز به سمت خواسته‌هایشان بروند و آگاهی بیشتری نسبت به اطراف خود به دست آورند. در نمایشنامه دوم، قصه اینطور روایت می‌شود که ممکن است رسیدن به یک آرزوی خاص در ابتدا نشدنی باشد، اما درنهایت صبر کردن و درست اندیشیدن درباره آن می‌تواند پیش‌زمینه‌ی تحققش باشد. با خواندن این دو نمایشنامه برای کودکان خود می‌توانید شیوه‌های درست اندیشه‌ورزی را از سن کم به آن‌ها آموزش دهید.

کتاب شدنی نشدنی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای همه کودکان 6 تا 12 ساله‌ای که از خواندن نمایشنامه لذت می‌برند و همچنین معلم‌ها و مربیان مقطع پیش‌دبستان و دبستان بسیار مناسب است.

در بخشی از کتاب شدنی نشدنی می‌خوانیم

شب است. شهر تاریک است و فقط نور پنجره خانه‌هاست که بر صحنه تابیده است.

دهِ بلا وارد صحنه شده و باز هم خنده‌ای شیطانی می‌کند.

دهِ بلا: تا اینجا که کارها خوب پیش رفته و تونستم خودمو توی دلشون جا کنم.

او همه جای صحنه را می‌گردد.

دهِ بلا: بذار ببینم درباره من چی می‌گن؟

سپس نزدیک یکی از خانه‌ها شده و به حرف‌های اهل خانه گوش می‌دهد.

صدای اهل خانه به گوش می‌رسد:

صدای سه‌کوچیکه: اگه بدونی چقدر مهربونه. من که خیلی ازش خوشم اومده.

صدای خانم دو: حالا از کجا اومده؟

صدای آقای یک: از یه راهِ خیلی دور.

صدای خانم دو: می‌خواد تو شهر ما بمونه؟

صدای سه‌کوچیکه: آره. از شهر عددها خیلی خوشش اومده.

صدای آقای یک: به احتمال زیاد تا روز جشن می‌مونه.

دهِ بلا از شنیدن این حرف‌ها حسابی لذت می‌برد.

دهِ بلا: جونمی جون. همه‌چی داره خوب پیش می‌ره.

سپس نزدیک خانه بعدی می‌رود و به حرف‌های آن‌ها گوش می‌کند.

فهرست مطالب کتاب

پیش‌گفتار
افسانه‌ی شهر عددها
آرزوهای مورچگانه