معرفی و دانلود کتاب صوتی مرگ اختیاری در ماتریکس

معرفی کتاب صوتی مرگ اختیاری در ماتریکس

اثری سرشار از مفاهیم عرفانی و معنوی. بهروز فردمقدم در کتاب صوتی مرگ اختیاری در ماتریکس به سراغ مفاهیمی همچون عشق، زندگی و مرگ می‌رود و پیرامون آن‌ها در بستری معنوی سخن می‌راند.

درباره‌ی کتاب صوتی مرگ اختیاری در ماتریکس

نویسنده کتاب را با تمثیلی تأمل‌برانگیز آغاز می‌کند. او چنین می‌پندارد که هر یک از ما فرزندان آدم، قطره‌هایی از دریایی عظیم و خروشان هستیم که اکنون و در این گذرگاه از زندگی خود، درون کوزه‌هایی گرفتار آمده‌ایم. و این کوزه چیزی نیست جز تن ما و کالبد میرای خاکی‌مان. اگرچه این کوزه‌ی کذایی گویی در اعماق دریا قرار دارد، اما برای رهایی چاره‌ای نداریم جز این که از آن بیرون بیاییم و بی‌واسطه به دریا بپیوندیم. اما راه رهایی از کوزه چیست؟ عشق یا مرگ؟ بهروز فردمقدم در کتاب صوتی مرگ اختیاری در ماتریکس سخن خود را این‌گونه آغاز می‌کند و در ادامه به پاسخ این پرسش می‌پردازد.

این کتاب سرشار از مفاهیم روحانی و عرفانی است که با بیان‌مندی ادبی و منحصر به فرد نویسنده به رشته‌ی تحریر درآمده‌اند. مرگ، عشق، زندگی، ازلیت، ابدیت، توبه، رستگاری و... از جمله موضوعاتی هستند که در سراسر کتاب به آن‌ها پرداخته می‌شود. همچنین نویسنده برای ادراک بیشتر مخاطبان خود، در جای‌جای این کتابْ حکایات پندآموز و اشعار مولانا را چاشنی کلام خود کرده است.

از بهروز فردمقدم کتاب دیگری نیز با عنوان زندگی اختیاری در ماتریکس منتشر شده که پیرامون موضوعات عرفانی است و در ضمن آن به داستان زندگی حضرت موسی، پیامبر ستایش‌شده‌ی الهی، پرداخته می‌شود. کتاب صوتی مرگ اختیاری در ماتریکس به همت نشر صوتی استودیو نوار و انتشارات نحوی تهیه و منتشر شده است. این کتاب را با صدای محمد ولیان می‌شنوید.

کتاب صوتی مرگ اختیاری در ماتریکس برای چه کسانی مناسب است؟

علاقه‌مندان به کتاب‌های حوزه‌ی خودشناسی مخاطبان اصلی این کتاب به شمار می‌آیند.

در بخشی از کتاب صوتی مرگ اختیاری در ماتریکس می‌شنویم

آری ما قطره‌های همان دریا هستیم. و اکنون نیز در آن دریا هستیم. ولی دیواری به‌نام «من» جلوی آینه‌ای را گرفته که همان دریاست و می‌پندارد که قطره است. حجابی که قطره بر -تن می‌کند، به مثالی است که قطره وارد کوزه‌ای می‌شود. و آن قطره می‌پندارد که قطره است، چون در کوزه‌ای به‌نام ذهن اسیر و گم شده است. کوزه‌ای که در ته اقیانوس بی‌کرانه‌ی نیستی به‌مانند کشتی‌ای که لنگرش در داخل آب است و همان‌جا اسیر، در کوزه‌ای به‌نام تن یا همان کالبد است. آری کالبد ما به‌مانند آن کوزه‌ای است که ما را از آن دریای بی‌کرانه جدا کرده است. و به ما هویتی داده است به‌نام کوزه. و ما خودمان را همان کوزه‌ی آب می‌پنداریم. آری، ما اسیریم. و فراموش کرده‌ایم که این قطره‌ای که در این کوزه است همان دریاست. ولی ما اسیر من شده‌ایم. و در عمق دریا ساکن و بی‌صدا و ترس در دل، به‌انتظار مرگیم. اما مرگی نیست. زندگی قطره مسیری است به‌سوی جاودانگی. آه چه زیباست امواج آن دریای زیبا. و در ژرفای آن چه عشقی‌ست که فقط از او می‌توانی بپرسی که عشق چیست. چون تنها خود عشق است که می‌داند عشق چیست. عشق به‌معنای اوست و او به‌معنای عشق. نمی‌دانم که او عشق است، یا که عشق اوست. وارد شدن به آگاهی درون، یک راز است و تو می‌توانی که وارد آن دریا شوی و از کوزه یا همان کالبد یا تن خاکی و یا آن من که می‌پنداری هستی خارج شوی.

فهرست مطالب کتاب صوتی