معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی نامه به کودکی که زاده شد

معرفی کتاب صوتی نامه به کودکی که زاده شد

کتاب صوتی نامه به کودکی که زاده شد نوشته‌ی آمنه موسایی، داستان مرد جوانی است که عاشق پسرعموزاده‌ی بسیار جوان‌ترش شده. دخترک که «مانتی» نام دارد، از همان سن کم خودش را در دل جوان جا داده و این عشق تا سال‌های بعد نیز ماندگار شده است...

درباره‌ی کتاب صوتی نامه به کودکی که زاده شد

آمنه موسایی داستانش در کتاب صوتی نامه به کودکی که زاده شد را از یک تابستان گرم و آتشین در جنوب آغاز می‌کند. از زمین و هوا آتش می‌بارد و جوانی که برای سر زدن به اقوامش از شهر به روستا آمده، با جسمی که از شدت گرما رنجور و نزار شده، خود را به خانه‌ی پسرعمویش می‌رساند. اول از همه به آنجا می‌رود چرا که هم رسم و رسوم این‌گونه می‌خواهد، و هم خودش بسیار پسرعمو را دوست دارد و در این مدت طولانی دلتنگش شده.

بعد از کوبیدن به در خانه‌ی پسرعمو، دخترکی در را باز می‌کند که چهره‌اش برای مرد جوان آشنا نیست. دخترک حدوداً نه یا ده سال دارد و با تمام بچگی‌اش، چنان به دل مرد می‌نشیند که مات و مبهوت سر جایش خشک می‌شود.بعد از احوال‌پرسی با صاحب خانه، متوجه می‌شود که آن دختر بچه، دختر پسرعمویش است که «مانتی» نام دارد.

خوب که فکر می‌کند روز تولد مانتی را به خاطر دارد، چون با پدرش به خانه‌ی پسرعمویش رفته بود تا تبریک قدم نورسیده را بگویند. یادش است آن روز حسابی از شنیدن نامی که بر روی دختربچه گذاشته بودند تعجب کرده بود،‌ آخر در اطرافیانشان هیچ‌کس نامی مثل نام مانتی نداشت. پسرعمویش که هزاران آرزو برای نوزاد تازه‌به‌دنیا آمده‌اش داشت، می‌خواست که او سوای دیگر دختران روستا باشد و به همین دلیل هم نام متفاوتی برایش انتخاب کرده بود. حالا بعد از گذر سال‌ها، این نام برای مرد جوان پرمعناتر از هرچیز دیگری در این جهان می‌نمود...

کتاب صوتی نامه به کودکی که زاده شد کاری از نشر صوتی خانه‌ی داستان چوک است. این کتاب را با صدای مهدی رضایی و اکرم دهقان می‌شنوید.

کتاب صوتی نامه به کودکی که زاده شد برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های عاشقانه علاقه داشته باشید،‌ شما از مخاطبین این کتاب به شمار می‌روید.

در بخشی از کتاب صوتی نامه به کودکی که زاده شد می‌شنویم

خوب که چشمانم را مالش دادم دیدم سری کج‌شده و دو گوی آتشین و گرد و کشیده و به هم فشرده، به من زل زده است. حرم برخواسته از زمین بلند می‌شد و یک‌راست صورتم را می‌سوزاند و با حرارت صدها گاما، با شدت صدبرابر بیشتر، قلبم را.

- با کی کار داری؟

اولین بار در زندگیم با دستپاچگی گفتم: «منزل آقای زند؟» «بله‌»ی او بین زمین و هوا بود که کسی از پشت در گفت: «کیه مانتی؟»

- نمی‌دونم، یه آقای ریشو.

فهرست مطالب کتاب صوتی