معرفی و دانلود کتاب عطر قلم

معرفی کتاب عطر قلم

کتاب عطر قلم مجموعه اشعار زیبا و احساسی علیرضا امن پور شاعر معاصر ایرانی است که در وصف مفاهیم عمیقی مانند دین، وطن، عشق، مادر و ... سروده شده‌اند.

شعر باعث آرامش و جلادهنده روح و روان آدمی است. شعر و شعرخوانی نزد ایرانیان جایگاه و محبوبیت خاصی دارد، چرا که مردم این سرزمین کهن از دیرباز برای فرهنگ، ادب و شعر اهمیت فراوانی قائل بوده‌اند. همین فرهیخته‌گی در شعرگویی و شعرخوانی باعث شده تا ایران گوی سبقت را از دیگر ملت‌ها ربوده و همواره در قله ادبیات جهان قرار گرفته است. به همین دلیل بهترین و برجسته‌ترین شاعران جهان از دل همین مرز و بوم سر برآورده‌اند.

در بخشی از اشعار کتاب عطر قلم می‌خوانیم:

ای وطن ای آبرو و شوکتم
بهر تو می جوشد عشق و غیرتم
باتو دارد جانم آرام و قرار
از تو من عزت گرفتم بی شمار
عشق هر ایرانی دلداده ای
روح هر ایرانی آزاده ای
حافظت باشد خداوند جهان
شهر هایت هست چون رنگین کمان
یاد مولانا سنایی رودکی
افتخار سرزمینند هر یکی
شهریار و حافظ شیرین سخن
سعدی و پروین عزیزان وطن
خون دلها خورده اند تا این وطن
در ادب الگو شود هم در سخن
میرزای کوچکت از دل بزرگ
رستم و سهراب داری بس سترگ
هست فردوسی به شعرت اعتبار
شاهنامه مانده از او یادگار
آرشی داری که با تیر و کمان
می گرفت قلب مهاجم را نشان
بشنو از ستارخان قهرمان
بود خونی در رگ ایرانمان
گشت تاریخ وطن زرین منیر
از امیری که لقب دارد کبیر

فهرست مطالب کتاب

دیباچه شاعر
بسم الله زینت قران
بى شریک
محمد (ص)
شرح مقام محمد (ص)
على فخر خدا
جانشین
درجات مولا
مرحبا مادر
عشقم وطنم ایران
با نگهی
قمر امشب تو نتاب
نوش داروست مگر
برترین خلقت
از سر صبح تو در فکر منی
چه می گوید ماه
آدم و حوا
ننشستی به فراقی
مگر از روی تو زیبا
به گرد تو بگردم
راز خم ابرو ی تو
بوسه به پایت سلطان
چون خال سیاه تو
تیشه به کو ه بیستون
هر گلى رنگى و بویى جمالى دارد
پند یوسف پیامبر
چو تو یاری دارم
نه قمر نمی تواند
نیک سرانجام
تصویر تو
گفتم چو سرو هستی
تانزد توام
هست برایم آرزو
خال مشکین تو
نظاره
درّ زمین
خواهانت
وه چه زیباست جمال
جولانگاه غم
بخشش بر گدا
نهال
همسان خورشید
مالک قلبم
هفت سین نوروز
چو غزالان
چه نیازی به بهشت
حسودی کردم
لب بسته ام
مرغ دل
دانه خال
اسب خوشبختى
تمناى وصال
شاد صنم
سعدی
در مدح حافظ
وحدت امت اسلام
سیل وطن
طالع بخت
به قمر رحم بکن
به دلبر برسی
باز آیی
خریدار یوسف
این جمال بشرست
آفتاب شهر دل ما
قمر از نگاهم افتاد
نبات سرمست
شعله خورشید
سوای تو
مهر تو هست
نیک افراشت
رخ نگو ماه بگو
دلشده کوه افکن
رونق دِه هر سرو چمن
تو به یک گوشه چشم
چشم غزالست و یاچشم بشر
عرض اندام
زمان ندارم
با تو انگار
وصل معبود
باران
منزلت دوست
شیداست
پائیز
شده مست دل وجانم
از تو کسی برتر نیست
امید وصالت
مهرت چو گیاه
شیفته
برف سفید
وداع لیلی مجنون
افزون غم دل
قمردراوج زیبایی
پرستار
ماجرای غم لیلی
ای یارکجایی
سبز شو همچون طبیعت
ایران فیروزه جهان
شهرمن تبریز
همه را کردی مست
بی صبرانه
متفق القول
آگه از راز درون
وسعت کوه
آیسانِ من
به مثال عشق فرهاد
تا بُود عشق تو
زلیخای گلچین
دم به دم می طلبد
دام نگاهت
مخمور دل
عسل آن طعم لبت
بازبان شعر
کرد عاشق این دلم را
مشکل من
بودم نگران
زلف افشاندى
دسترسى
وقتی ز غم عشقت
هر زمان در سرم
کرد قالب تهى
باغ پردیس
هدر دادن عمر
عکس تو بر لوح دلم
سیل سیستان بلوچستان
عطا
نماز نوای شکر
فاطمه نور بهشت
عشق جاویدان
منجی عالم
به از سروی
نیکو بنده
دیوانه روی پدر
فرج
نور چشم عالم هستی حسین
اشک تو چه دارد سود
پروین اعتصامی