معرفی و دانلود کتاب فصل قحطی کنگر

عکس جلد کتاب فصل قحطی کنگر
قیمت:
۴۵,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب فصل قحطی کنگر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب فصل قحطی کنگر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب فصل قحطی کنگر

نسرین یوسفی در کتاب فصل قحطی کنگر، درد و رنجی که در روح یک زن ماندگار شده را از زبان او برای مخاطب روایت می‌کند و از زنی می‌گوید که در آسایشگاهی در ژاپن بستری شده، اما فقط جسمش در این آسایشگاه است. ذهن او در سال‌های دور و نزدیک و در هر جایی غیر از آسایشگاه پرسه می‌زند و از طریق فلش‌بک‌هایی راوی عشق، احساس و رنجی‌ست که با روحش آمیخته شده است.

درباره‌ی کتاب فصل قحطی کنگر

اگر خودمان هم از آن دسته افرادی نباشیم که در محلی حضور داریم اما افکارمان حول مکان‌ها و اتفاقات دیگری می‌چرخد، حتماً تا به حال با افراد متعددی روبه‌رو شده‌ایم که چنین شرایطی را تجربه می‌کنند. شاید بتوانیم جسم خود را مجبور به حضور در جای خاصی کنیم، اما مسیری که ذهنمان طی می‌کند، به راحتی قابل کنترل نیست. نسیم یوسفی هم در روایت فصل قحطی کنگر از همین خاصیت سیال‌بودن ذهن استفاده کرده و داستان زنی را شرح می‌دهد که در آسایشگاهی در ژاپن بستری‌ست، اما هنوز هم روح و افکار خود را راهی روزهای دور زندگی در ایران می‌کند. راوی داستان با نگارش نامه‌های بلندی برای برادرش، وضعیت خود را توضیح می‌دهد و از طرفی نویسنده از طریق فلش‌بک‌های ناگهانی که در ذهن راوی ایجاد می‌کند، مسیر زندگی او را برای مخاطب کتاب روشن می‌کند.

معرفی و دانلود کتاب فصل قحطی کنگر

فصل قحطی کنگر، روایتی از رنج‌هاییست که تا ابد در ذهن انسان ماندگار می‌شوند. راوی کتاب، زنی است که با وجود فاصله‌ای که از وطن و خانواده‌اش دارد، هنوز هم خود را درگیر آن‌ها می‌بیند. از عشق و فقدانی می‌گوید که شاید همان چیزهایی باشند که او را به این حال و روز انداخته‌اند؛ از حسرت‌ها و جدایی‌هایی می‌گوید که عمیق‌ترین زخم‌ها را بر روحش به جای گذاشته‌اند و از روزهایی که نزدیک‌ترین افراد زندگی‌اش را کنار خود داشته روایت می‌کند و می‌تواند تمام احساساتی که از سر می‌گذراند را به خوبی به خواننده‌ی کتاب انتقال دهد.

نسیم یوسفی به خوبی توانسته مخاطب را با سیر ذهنی راوی همراه کند و ما را در جریان تمام وقایع به شیوه‌ای درگیر کند که انگار ذهن و افکار و احساسات راوی، مانند یک کتاب باز و خوانا، جلوی روی ماست. نویسنده در این رمان که رنگ و بویی عاشقانه دارد و مضامینی چون مرگ، فقدان، دوری از وطن و حسرت را در خود جای داده، گریزی به وقایع سیاسی و مفاهیم اجتماعی نیز می‌زند و از همین طریق هم احساس نزدیکی بیشتری را میان مخاطب و روال داستان به وجود می‌آورد.

این رمان پرکشش که ریتم ملایمی در روایت داستان‌ها دارد، به کوشش انتشارات هیلا به چاپ رسیده و در اختیار مخاطبان علاقه‌مند قرار گرفته است.

کتاب فصل قحطی کنگر برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این اثر را به همه‌ی طرفداران رمان‌های ایرانی با مضامین عاشقانه و اجتماعی، پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب فصل قحطی کنگر می‌خوانیم

به حیاط‌پشتى که رسیدیم، یکراست رفت سراغ لوازم باغبانى و به‌م گفت یکى دو تا از ابزارها را برایش بردارم. این وسط یکى دو بار سرم را رو به آسمان بلند کردم که گفت این کار را نکنم. یکى از ابزارها را با دست چپ و آن یکى را با دست راست گرفتم. چند دقیقه‌اى منتظر ماندم تا کودها و وسایل را توى فرغون جابه‌جا کند و بعد راه افتادیم. از پشت حیاط که وارد محوطه جلوى باغ شدیم گفت: «گوش بده ببین چى به‌ت مى‌گویم، سرت فقط پایین باشد و اصلاً نترس. دوتایى که باشیم از شاخه پایین نمى‌آیند.»

اگر تو بودى، مى‌گفتى: «به دلت بد راه نده. دوتایى که باشیم به ما شک نمى‌کنند. » آن سال‌ها مردهایى را که همراهشان زنى در اتوبوس و قطار بود براى بازرسى پیاده نمى‌کردند. من اما یک بار نزدیکى‌هاى اتریش تنها از قطار پیاده شدم تا به چند سؤال جواب دهم. از تو هم خواستند که توى کوپه بمانى و لابد تو خیلى نگران اوضاع بودى، چون من مدام گریه مى‌کردم و وقتى بازرس قطار براى دیدن بلیت‌ها آمد، از گریه کردن دست برنداشتم. او به آلمانى درباره من حرف مى‌زد و تو نمى‌توانستى درست برایش توضیح بدهى. گفتى خسته شده و با پیدا کردن یک تار موى شازده که به‌تازگى مرده حالش خراب شده. گفتى کفشش تنگ است و پایش درد مى‌کند. نمى‌دانم آن حرف‌ها چه بود که گفتى. بازرس به آن مرد که سیگار مى‌کشید چیزى گفت و او همان‌طور که به من زل زده بود دو سه کلمه‌اى به آلمانى گفت و بعد مرا از قطار پیاده کردند.

تو آمدى توى راهرو و داد زدى: «نادى، نادى، حواست هست؟» آن‌ها نگذاشتند که از قطار پیاده شوى. آمدم توى ایستگاه و روى بتن‌هاى سرد به چرخ‌هاى قطار زل زدم و بى‌موقع اشک‌هایم بند آمد. از من برگه‌هاى تقلبى را گرفتند و وارسى کردند. زنى که صورت کک‌مکى و گوشتالویى داشت در این حین داشت خاطره‌اى براى همکارش تعریف مى‌کرد. انگار که از نقاشىِ دردسرساز دخترش بگوید. بگوید که عکس پدرش را شبیه دلفین‌هاى آب‌هاى آزاد کشیده و هر دو بخندند. بعد برگه‌ها را به من داد و من داستان سال‌هاى قحطى کنگر را برایش تعریف کردم. از کرم‌هایى گفتم که توى خاک‌هاى گبرى روى کوزه‌هاى خالى سفالى مى‌غلتیدند. وادارش کردم براى جنازه‌هایى که با تأخیر آمبولانس آرام‌آرام مى‌گندیدند همراهم اشک بریزد. بعد به چرخ‌هاى قطار اشاره کردم و گفتم مى‌دانى ایستگاه آخر کجاست و او که صدایش در سوت اعلام سوار شدن به قطار گم شد چیزى گفت که من هرگز نفهمیدم.

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب فصل قحطی کنگر
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات هیلا
سال انتشار۱۴۰۱
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات112
زبانفارسی
شابک978-622-6662-33-8
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب فصل قحطی کنگر

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب فصل قحطی کنگر

برای دریافت کتاب فصل قحطی کنگر و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.