معرفی و دانلود کتاب لم یزرع

معرفی کتاب لم یزرع

کتاب لم یزرع رمانی خواندنی از محمدرضا بایرامی، داستان‌نویس خوش‌ذوق و گزیده‌کار ایرانی‌ست. این رمان که جایزه‌ی ادبی جلال آل احمد را برای مؤلف به ارمغان آورده، داستانِ سربازی عراقی به نام سعدون را روایت می‌کند که در بحبوحه‌ی جنگ میان ایران و عراق، دل به دختری جوان و زیبارو می‌بازد...

درباره کتاب لم یزرع

آتش جنگ میان نیروهای بعثی و ایرانی به اوجِ شعله‌وری رسیده است. صدام دیوانه، گویی تحت تأثیر بیماری‌ای غریب که از او انسانی حریص و پیش‌بینی‌ناپذیر ساخته، مدام انگشت در زخم‌های کهنه‌ی ملت عراق فرو می‌کند، و مردمان این سرزمین را در عین فرا خواندن به جدال با دشمن ایرانی، به جدال با یکدیگر نیز ترغیب می‌کند. عراق آبستن حوادثی خطیر و سرنوشت‌ساز است. اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی در این سرزمین، زمینه‌ی ظهور جنگ‌ها و جدال‌های بسیاری را فراهم آورده؛ جنگ‌ها و جدال‌هایی که بازنده‌ی نهایی آن‌ها، بی‌گمان مردمان عادی‌اند.

«سعدون»، قهرمان کتاب لم یزرع، در چنین شرایطی‌ست که دست به اقدام و عمل می‌زند. او جوان عراقی صاف و ساده‌ای‌ست که در روستای زادگاهش زندگی آرام و به دور از هیاهویی را سپری می‌کند. تا این‌که شورش هم‌ولایتی‌هایش علیه صدام، سبب بحرانی شدن شرایط زندگی او می‌شود. سعدون از شیعیان عراق است. با این همه، عشق زندگی او که «احلی» نام دارد، از اهلِ سنت منطقه است. سعدون چنان به این دختر دل باخته که جز وصال او، هیچ آرزوی دیگری در سر نمی‌پرورد. اما این وصال عاشقانه بنا نیست به سادگی محقق شود... سعدون که شرایط را چنین دشوار می‌بیند، برای فرار از چالش‌های زندگی شخصی، لباس سربازی می‌پوشد و به عنوان عضوی از ارتش عراق (که در حال مبارزه با ارتش ایران است) به میدان‌های جنگ می‌رود...

آنچه خواندید خلاصه‌ای بود از طرح کلی کتاب لم یزرع؛ رمانی خواندنی از محمدرضا بایرامی، که حوادث دهشتناک دوران جنگ را از زبان نیروهای عراقیِ درگیر در ماجرا روایت می‌کند.

شاید برای ما که در آثار ادبیات جنگمان، همیشه عادت داشته‌ایم قهرمان‌ها را سربازان دلاور ایرانی بیابیم، خواندن رمانی که شخصیت اصلی آن سربازی عراقی‌ست، قدری غریب باشد. اما باید بگوییم این احساس غربت، به محض این‌که چند صفحه از کتاب لم یزرع را ورق بزنیم، برطرف می‌شود و جای خود را به نوعی حس شگفتی می‌دهد.

کتاب لم یزرع توسط انتشارات نیستان به دست مخاطبان علاقه‌مند به داستان‌ها و رمان‌های ایرانی حوزه‌ی دفاع مقدس رسیده است. امید که از مطالعه‌ی آن لذت ببرید.

جوایز و افتخارات کتاب لم یزرع

• برگزیده‌ی جایزه‌ی کتاب سال جمهوری اسلامی
• برنده‌ی جایزه‌ی ادبی جلال آل احمد
• برنده‌ی جایزه‌ی ادبی شهید حبیب غنی‌پور

کتاب لم یزرع مناسب چه کسانی است؟

دنبال‌کنندگان ادبیات روز ایران و دوست‌داران داستان‌های حوزه‌ی جنگ و دفاع مقدس، دو گروه از مخاطبان اصلی رمان لم یزرع به شمار می‌روند.

با محمدرضا بایرامی بیشتر آشنا شویم

محمدرضا بایرامی (Mohammadreza Bayrami) متولد سال 1340 داستان‌نویس ایرانی‌ست که در لاطرانِ استانِ اردبیل دیده به جهان گشوده است. وی با مطالعه‌ی قصه‌های صمد بهرنگی در نوجوانی، به دنیای ادبیات علاقه‌مند شد و به طور حرفه‌ای داستان‌نویسی را آغاز کرد. مشهورترین اثر به‌انتشاررسیده از او، کتابی‌ست با عنوان «کوه مرا صدا زد». از میان دیگر آثار او عناوین پیش رو قابل ذکرند: «پل معلق»، «زائران کوهستان مه‌آلود» و «گرگ‌ها از برف نمی‌ترسند».

در بخشی از کتاب لم یزرع می‌خوانیم

سعدون کمی به فکر فرو می‌رود. به راستی چه می‌داند و یا چقدر می‌داند از آن چشم‌های سیاه و خیس که در انتهای راهی خلاف جهت آب منتظر بودند گویی، و نگاهش می‌کردند؛ خاموش اما مرموز. و از میان طره‌ای از موهای بلند که دنباله‌ آن، روی برکه آویزان و بلکه پخش شده بود؛ طوری که می‌شد فکر کرد و یا گفت حتی که همه چیز، از آن است که شروع می‌شود یا اوست در مرکز عالم و آدم و نه فقط آن برکه‌ دست ساز! اما چه اهمیتی دارد چه و چقدرش؟! مهم اتفاقی است که افتاده و کاریش هم نمی‌شود کرد و گله‌ای هم می‌توانست نباشد شاید و اگر که ... به جای جواب دادن به هیثم، می‌گوید: «نمی‌دونم تا کجا با همیم و همراهیم یا نه ... ولی تو ... تو چطوری تونستی با یه ایرانی ارتباط برقرار کنی؟»

«گفته‌م که! خیلی تصادفی! اون هم مثل من دیده‌بان بود. گمانم دیده‌بان توپخانه! نمی‌دونم اولش من رفتم روی خط او یا او آمد. به هرحال شروع کردیم به فحش دادن به هم در چنل رسمی. اولش این‌جوری بود.»

«ولی تو که اهل فحش نبودی!»

«منظورم فحش اون جوری نبود!»

صدای خش‌خشی به گوش می‌رسد. گویی خش‌خش بی‌سیم‌هاست. نامفهوم و قاطی هم!