معرفی و دانلود کتاب هفت بند: مجموعه داستان

معرفی کتاب هفت بند: مجموعه داستان

راضیه تجار در کتاب هفت بند، روایتگرِ بخشی از مشکلات و دغدغه‌های خانواده‌های رزمندگان است. این اثر که نُه داستان کوتاه را شامل می‌شود، پشت‌پرده‌ی غم‌انگیز جنگ ایران و عراق را به‌ تصویر می‌کشد. رنج‌هایی که با گذشت سال‌ها از زمان جنگ همچنان در بسیاری از خانواده‌ها جریان دارد.

درباره‌ی کتاب هفت بند

بی‌شک جنگ هشت‌ساله‌ی ایران و عراق یکی از تاریک‌ترین دوران‌های تاریخ معاصر ایران است؛ برجای‌ ماندن هزاران کشته، اسیر و مجروح زخمی تنها بخشی از آسیب‌های جبران‌ناپذیر این جنگ است. آسیب‌های جسمی و روانی این جنگ آن‌چنان گسترده‌ست که همچنان نیز رزمندگان و خانواده‌های آن‌ها با مشکلات بسیاری دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

کتاب هفت بند به قلم روان راضیه تجار بخشی از همین مشکلات را روایت می‌کند. می‌توان گفت «مرگ» و «انتظار» دو مؤلفه‌ی اصلی داستان‌های این کتاب هستند. نویسنده در این اثر، روایتی گویا، ساده و خطی را برای روایت داستان‌های خود برگزیده و همین ساده‌نویسی قصه‌ها بر جذابیت بیش‌ از پیش کتاب هفت بند افزوده است.

داستان‌های کتاب پیش‌ رو هرکدام به روایت ماجراهای مختلفی می‌پردازند. راضیه تجار با ظرافتی مخصوص به خود، هرکدام از این قصه‌ها را به‌تصویر کشیده و همین موضوع سبب شده تا داستان‌ها برای مخاطب ملموس باشد. روایت‌های کتاب هفت بند تِم معینی ندارند و هرکدام از آن‌ها گوشه‌ای از دردها و دشواری‌های دوران دفاع مقدس را نشان می‌دهند.

نویسنده در این اثر تلاش کرده تا ترس‌ها، نگرانی‌ها و دردهای همسران رزمندگان را با مخاطب به اشتراک بگذارد. زنانی که در میدان‌های جنگی اسلحه به دست نگرفتند، اما مبارزه‌شان در پشت‌صحنه‌‌ی جنگ کمتر از جنگیدن در میدان نبرد نبود. آن‌ها نیز پابه‌پای همسران خود برای این آب و خاک جنگیدند، اما هیچ‌وقت آن‌چنان که باید دیده نشدند.

اگر به دوران دفاع مقدس و داستان‌های مرتبط با آن علاقه‌مند هستید، خواندن کتاب هفت بند تجربه‌ای دلچسب برای شما خواهد بود. این اثر به‌همت نشر سوره مهر در اختیار شما قرار گرفته است.

کتاب هفت بند مناسب چه کسانی است؟

دوستداران داستان‌های دفاع مقدس را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

در بخشی از کتاب هفت بند: مجموعه داستان می‌خوانیم

پسرکی بر بلندترین درخت گردوی ده جا خوش کرده تا به رسم همیشگی، با پیدا شدن اولین نشانۀ ورود سفر‌کرده، کِل بزند و اهالی را خبر کند. آن‌سوتر، کلاغی است بر شاخه‌ای بلند که طرحی چون علامت سؤالی سیاه و مغشوش بر فضا کشیده؛ و من دلم می‌گیرد از دیدنش؛ سخت، سخت.

راستی چرا اینجایم؟! شاید واهمۀ مدتی دوری و رویارویی، دوباره به اینجایم کشیده؛ شاید هم...

غروب از شانۀ تاک‌ها برمی‌خیزد. بال‌های من هم کم‌رنگ‌تر می‌شود. ده در روشنایی شعله‌ها و حلقۀ فانوس‌های رنگین و چراغ‌های زنبوری می‌درخشد. سنگی بر آب، موجی بر موج. گردابی و چرخش. چرخش و چرخش. و من در متن تاریک بیشۀ پشت سر و همهمۀ درختان روبه‌رو، و زمزمۀ آبی که می‌گذرد، آن روز را به یاد می‌آورم.

من هستم و پدر. ماشین همه سرعت. حرکت است و گریز؛ گریز از شهر و غوغایش. پیچاپیچ جاده است و چسبیدن درخت‌ها به هم. خط ممتد سبز‌رنگ و انعکاس نور بر سطح رودخانه. جنگل همه سبز؛ حک‌شده بر صخره و کوه. خط زمان شکسته. پرتاب تا آن‌سوی مرز اندوه؛ همه شادی و کش آمدن روح. ناگهان، ستونی از نور، بالابلند و کشیده، چون قامت مردی بلند، پیچیده در شولایی از روشنایی. ترمز شدید ماشین، چرخش و چرخش. صدایی بلند؛ برخورد با سنگ، توقف ناگهانی و نفس از سر ترس یا آرامش؟! من دهانم باز است؛ بی‌فریادی. و پدر دست به صورت دارد.

نگاه می‌کنم. درختی را می‌بینم؛ راست‌قامت، با تکه‌های کوچک و بزرگ آیینه، لوزی‌های جادویی، گل‌های هزارچشم. باور نمی‌کنم؛ اما... حقیقت دارد. درخت، آیینه بر خود دارد و در آن، جوی و سبزه و جنگل و ابر و مردی که پیش می‌آید.

فهرست مطالب کتاب

تصویرهای شکسته
قاب انتظار
هفت بند
هودَج
از ستاره تا ستارگان
عروج
نگهداری لاله در باد سخت است
طلوع
سفر به ریشه‌ها