معرفی و دانلود کتاب وقتی که رعنا بودم: زنی که برای بار چهارم ازدواج نکرد

معرفی کتاب وقتی که رعنا بودم: زنی که برای بار چهارم ازدواج نکرد

زندگی حکم یک قصه ناخوانده را دارد که می‌تواند ماده‌خام نوشتن یک رمان یا داستان منحصربه‌فرد باشد. کتاب وقتی که رعنا بودم، نوشته‌ی فهیمه مشایخ، یکی از رمان‌هایی است که به تازگی منتشر شده و بر اساس واقعیت‌های زندگی زنی به نام رعنا به رشته‌ی تحریر درآمده است. رمان وقتی که رعنا بودم را می‌توان قصه‌ای خواندنی از تمام جزئیات زنی دانست که تجربه‌ی سه بار ازدواج دارد و مشقت‌های زیادی را به جان خریده است.

درباره‌ی کتاب وقتی که رعنا بودم

زندگی هر فردی اگرچه در نظر خودش، عادی قلمداد می‌شود، ولی می‌تواند سوژه‌ی نوشتن یک رمان یا قصه پروپیمان و خواندنی باشد. برای نوشتن یک داستان کافی‌ست که نویسنده با نگاهی متفاوت قصه‌ی زندگی افراد مختلف را بشنود، تا بعدها بتواند شنیده‌ها و واقعیت‌ها را دستمایه‌ یک قصه یا روایت کند. فهیمه مشایخ، نویسنده‌ی کتاب وقتی که رعنا بودم، واقعیت‌های زندگی یک زن را باتمام فراز و نشیب‌هایی که در طول زندگی پشت سر گذاشته، در قالب کتاب به رشته‌ی تحریر درآورده است.

نویسنده در پیشگفتار کتاب وقتی که رعنا بودم، به این نکته اشاره کرده است که همیشه دغدغه‌مند نوشتن اثری با موضوع زنان جامعه بوده تا بتواند گوشه‌ای از رنج‌ها و دل‌مشغولی‌های آن‌ها را به تصویر بکشد. بنابراین، این کتاب نتیجه شنیده‌ها و بر اساس خاطرات واقعی زنی با نام رعناست که در یکی از روستاهای استان فارس روزگار می‌گذارند. از آنجا که همگی ما پس از پشت سر گذاشتن رنج‌ها یا در زمان دست و پنجه نرم کردن با مشکلات، به دنبال شنیده شدن هستیم، رعنا نیز خاطرات خود را برای نویسنده روایت می‌کند تا رخم‌هایش التیام پیدا کنند.

کتاب وقتی که رعنا بودم روایتگر تجربه‌های تلخ و گاه شیرین زنیست که می‌تواند نماینده‌ی زنان بسیاری در این جغرافیا قلمداد شود. این کتاب به قلم فهیمه مشایخ، توسط انتشارات فرنام منتشر شده است.

کتاب وقتی که رعنا بودم مناسب چه کسانی هستند؟

خواندن این کتاب را می‌توان به هر زنی توصیه کرد؛ چراکه این خاطرات می‌تواند تجربه‌ی مشترک همه‌ی زنانی باشد که با رنج‌ها و کلیشه‌های عرفی زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند تا در نهایت هویت مستقلی داشته باشند. علاقه‌مندان به خواندن سرگذشت‌نامه‌ها، زندگی‌نامه و خاطرات افراد نیز از مطالعه‌ی این کتاب لذت خواهند برد.

درباره فهیمه مشایخ بیشتر بدانیم

فهیمه مشایخ متولد 1373 در شهر فدامی (بخش فورگ از توابع شهرستان داراب) است که در خانواده‌ای پرجمعیت رشد کرد. او از همان ابتدای نوجوانی علاقه‌مند به نویسندگی بود و فعالیت ادبی خود را با نگارش دل‌نوشته و قصه‌های کودکانه شروع کرد. اگرچه زادگاه او از مراکز فرهنگی دور بود، او توانست در محافل و انجمن‌های ادبی فعال حضور پیدا کند و با پشتکار و علاقه‌اش به نوشتن، از دلِ قصه‌های زنی به نام رعنا، رمانی با همین نام خلق کند.

در بخشی از کتاب وقتی که رعنا بودم می‌خوانیم

خیلی‌ها می‌گفتند: "خوش به حالت رعنا! خانواده با اصل و نسبی گیرت اومده."

خودم هم دوست داشتم هرچه زودتر بروم. از یک طرف باری از دوش خانواده برداشته می‌شد از طرف دیگر واقعاً از اخلاق مادرم خسته شده بودم.

در یک پِلک به هم زدن قرار عقد و عروسی را با هم بستند. اسم نامزدم جعفر بود که فقط یک بار قبل از عروسی او را دیده بودم. آن هم وقتی‌که برای تعیین شیربها و مهریه آمده بودند. چهره‌ی خوبی داشت. زیاد حرف نمی‌زد. هر از گاهی زیرچشمی نیم نگاهی می‌کرد و همین‌که من هم زیرچشمی نگاهش می‌کردم سریع خودش را جمع و جور می‌کرد. یک هفته بعد از قرار و مدارها، خرج و مخارج عروسی را آوردند: سه گونی برنج ۴۰ کیلویی. یک گونی قند کله. چند کیسه حنا و بادام و روغن و یک گوسفند و ادویه‌جات و بقیه‌ی مواد خوراکی که در دهات ما رسم بود...

پدرم در تدارک بستن تشک و رختخواب عروسی بود و مادر هم عجله‌ای خورده جهزیه‌ای را آماده می‌کرد: چندتا قابلمه، سفره قندی و سفره و وسایل نان‌پزی و خورده ریزه‌هایی که مرسوم بود.

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار
بغض پنهان مادرم
بی‌بی طلبکارانه در می‌زد
من و ننه ثریا
خواستگار آمد
مشاطه به خانه‌مان آمد
من و مادر شوهرم
بقچه لباسم بستم و برگشتم خانه پدرم
قسم خوردم که دیگر شوهر نکنم
ازدواج دوباره
بعد از بیست و پنج سال
من و آینه‌ی اتاق
مردی با موهای گندمی