معرفی و دانلود کتاب گاهی...

عکس جلد کتاب گاهی...
قیمت:
۲۱۰,۰۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب گاهی... و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب گاهی... و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب گاهی...

کتاب گاهی... نوشته‌ی عاطفه نیک طلب، داستان زندگی زنی به نام روژان مجد است. او مدتی‌ست که از لندن به تهران بازگشته و حالا در یک روز پراسترس در آزمایشگاهی نشسته و منتظر است که جواب تست بارداری خود را از مسئول آزمایشگاه بگیرد. بالاخره شماره‌‌ی سی‌وشش را می‌خوانند و روژان به‌سمت باجه‌ی تحویل جواب می‌رود. زن جوانی از آن طرف شیشه می‌گوید: تبریک می‌گویم خانم، جواب مثبت است!

درباره‌ی کتاب گاهی...

عاطفه نیک‌طلب، نویسنده‌ی جوان معاصر، در رمان گاهی... داستان زندگی زن جوانی به‌نام روژان مجد را روایت می‌کند. روژان مدتی‌ست که پس از گذراندن ماجراهایی، از انگلستان به ایران بازگشته است. داستان با توصیف یک روز صبح در فضای آزمایشگاهی شروع می‌شود و مردمی که بر صندلی‌های انتظار نشسته‌اند. پیرمردی در آن میان مدام بی‌قراری می‌کند و با لهجه می‌پرسد که چرا نوبت او نمی‌شود؟ پسر جوانی او را دست می‌اندازد و با تقلید لهجه‌ی او می‌گوید که نوبت ما هم نمی‌شود حاجی. و بعد از او می‌پرسد که چرا به آزمایشگاه آمده. در کمال تعجب پیرمرد جواب می‌دهد که برای آزمایش ازدواج آمده و لبخند بر لب دیگران می‌آورد. در همین حین نوبت روژان می‌شود و او پای باجه‌ی جواب‌دهی می‌رود. مسئول، زن جوانی‌ست که پشت سیستم نشسته، او با خوشحالی به روژان اعلام می‌کند که باردار است و جواب تستش مثبت شده!

عاطفه نیک‌طلب در ادمه عصبانیت و ناراحتی عمیق روژان را توصیف می‌کند، جایی‌که زنِ داستان، با پرخاش و خشم برمی‌گردد و از باجه فاصله می‌گیرد و بعد ناگهان محکم به شخصی برخورد می‌کند. چند لحظه بعد که روژان به خودش می‌آید و متوجه می‌شود که چه کسی روبه‌رویش ایستاده، با ناباوری از خود می‌پرسد که چرا بین اینهمه آدم، باید با او و در چنین جایی برخورد داشته باشد؟ در ادامه و پس از سلام و احوال‌پرسی کوتاهِ مرد با روژان، زن احساس ضعف می‌کند و ناگهان از حال می‌رود!

چند ساعت بعد روژان در بیمارستان به هوش می‌آید و مرد را در روپوش پزشکی بالای سر خود می‌بیند. پرستاری سعی دارد رگ روژان را پیدا کند و سوزن سرم را زیر پوست او می‌چرخاند که پس از ناله‌های روژان، پزشک خشمگین می‌شود و سرش داد می‌زند. نام او کیان است. برق حلقه‌ی ازدواج در انگشت دست چپ کیان، توجه روژان را جلب میکند. به یاد تمام ماجراهایی که از سر گذرانده می‌افتد و اینکه کیان خودش باعث شد او از ایران برود! چند لحظه بعد، پرستار اتاق را ترک کرده و کیان و روژان تنها می‌شوند. اولین سؤال مرد از او این است که: این بچه از کجا آمده روژان؟!

اینکه داستان روژان و بارداری‌اش چیست؟ چه اتفاقاتی برای این زن در انگلستان رخ داده؟ و چرا حالا به ایران بازگشته؟ کیان کیست و چه گذشته‌ای با روژان دارد؟ همه‌ی این‌ها را عاطفه نیک‌طلب با قلمی شیوا و روان در کتاب گاهی... شرح داده و شما از خواندن رمان جذاب این نویسنده، لذت خواهید برد.

انتشارات آئی‌سا کتاب گاهی... را منتشر کرده و در اختیار مخاطبان این سبک از ادبیات داستانی قرار داده است.

کتاب گاهی... برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به خواندن رمان‌های عاشقانه‌ی معاصر علاقه‌مند هستید، کتاب پیش رو برای شماست.

در بخشی از کتاب گاهی... می‌خوانیم

آب دهانم را قورت دادم و بازهم قدمی به عقب برداشتم و کیان یک قدم به جلو برداشت. من قدم به عقب برداشتم و کیان جلوتر آمد. نگاهش تهدیدگر و ناباور بود. چشمانم از حدقه بیرون زده بود و ترس را در تک‌تک سلول‌هایم حس می‌کردم. قلبم داشت در دهانم می‌زد. احساس می‌کردم این نبض تپنده‌ی اضافی در وجودم هم ترس را حس کرده و در دلم تکان می‌خورد.

لب پایینی‌ام را کامل زیر دندان کشیدم و بازهم، عقب‌تر رفتم. کیان همان‌طورکه جلو می‌آمد یک تای ابرویش را بالا انداخت؛ همانی که بالایش یک زخم کوچک داشت. چهره‌اش حالت سرد و خشکی داشت، ولی از نگاهش خشم و بهت می‌بارید و این، حالت صورتش را خشن کرده بود.

آن‌قدر عقب رفتم که دیگر جایی نداشتم و کیان هم آن‌قدر جلو آمد که دیگر جای پیش‌روی نداشت. کمرم با پیانوی مشکی رنگ برخورد کرد، دست لرزانم روی کلاویه‌های پیانو نشست و صدای ناهنجاری از آن تولید شد.

نگاهم در نی‌نی چشمان سیاه کیان زل شده بود و کیان نگاه خشمگینش را حتی یک لحظه از چشمان ترسیده‌ام برنمی‌گرفت. در موقعیت بدی بودم. کیان، کامل روی صورتم خم شد و من صورتم را به‌سمت راست متمایل کردم. نفس‌های گرمش به گوشم خورد و زمزمه‌ی آرام و تهدیدآمیزش در گوشم پیچید:

- روژان، یا مثل آدم با زبون خوش، بدون این‌که منو دیوونه کنی، همه‌چیز رو می‌گی برام... که اون‌وقت هیچی، کاریت ندارم... اما...

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب گاهی...
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات آئی‌سا
سال انتشار۱۴۰۱
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات689
زبانفارسی
شابک978-622-646290-7
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب گاهی...

مریم صراف زاده
۱۴۰۲/۱۲/۱۹
خوشحالم که این رمان رو خوندم. به نویسنده محترم این رمان تبریک میگم. داستانی زیبا داشت شاید سوژه تکراری بود اما خیلی ماهرانه بهش پرداخته شده بود. با ادبیاتی ساده و روان که خواننده رو خسته نمیکرد. ممنون از کتابراه
مشاهده همه نظرات 1

راهنمای مطالعه کتاب گاهی...

برای دریافت کتاب گاهی... و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.