معرفی و دانلود کتاب صوتی نفرین فراعنه

معرفی کتاب صوتی نفرین فراعنه

داستانی فانتزی، همراه با تب‌وتاب عشق و به داغی کویرهای مصر باستان. الناز دادخواه در کتاب صوتی نفرین فراعنه ما را با زندگی یک باستان‌شناس جوان همراه می‌کند. الیزا، بعد از سختی‌های بسیار، حالا توانسته یک موقعیت حرفه‌ای خوب به دست بیاورد و همراه تیمی کاوشگر راهی مأموریت کشف مقبره‌های مدفون فراعنه شود؛ مأموریتی که در ادامه به‌طرز عجیبی به حوادث افسونگر و نفس‌گیری گره می‌خورد.

درباره‌ی کتاب صوتی نفرین فراعنه

سفر به قاهره و تلاش برای کشف مقبره‌ی ملکه‌ی مصر باستان، حتماً برای هر باستان‌شناسی افتخار بزرگی خواهد بود. اما اگر از الیزا، راوی داستان کتاب صوتی نفرین فراعنه، بپرسید، شاید ترجیح می‌داد هیچ‌وقت پا به این مأموریت پرآشوب نگذارد. الناز دادخواه، نویسنده‌ی داستان‌های تخیلی، راوی یک ماجرای سراسر هیجان با حال‌وهوای تمدن‌های کهن خواهد بود.

دعوت‌نامه‌ای از قاهره

تحصیل در رشته‌ی باستان‌شناسی، آرزوی همیشگی الیزا همیلتون بود. او در موزه‌ی برلین کار می‌کرد و درست مانند هر باستان‌شناسی، منتظر بود که بخت در خانه‌اش را بزند و گروهی از کاوشگران برای انجام تحقیقات، روی او حساب باز کنند. اما سفر به قاهره و کشف مقبره‌ی بانو نفرتیتی، از آن آرزوهایی بود که الیزا حتی به خواب هم نمی‌دید. بنابراین وقتی با این پیشنهاد روبه‌رو شد، با چشمان بسته آنچه پیش رویش بود را پذیرفت.

الیزا بیست‌وهفت سال بیشتر نداشت. با این وجود، تا به این سن، حوادث سختی را پشت سر گذاشته بود. عشق الیزا به باستان‌شناسی از پدرش ریشه می‌گرفت. پدر الیزا نیز یک باستان‌شناس بود. اما مرگ تلخ پدر، تأثیر عمیقی بر روان دختر گذاشت. الیزا دیگر به هیچ معجزه‌ای باور نداشت و زندگی را خالی از هر نوع حادثه‌ی شگفت‌انگیز می‌دید؛ تصوری که البته به‌زودی قرار بود دگرگون شود.

ماجرا از یک انگشتر باستانی شروع شد. در حالی که تیم تحقیقاتی کار خود را برای کشف بقایای بانو نفرتیتی آغاز کرده بودند، دست سرنوشت الیزا را به دل یک مأموریت شخصی می‌کشاند. کسی از وجود چنین انگشتری خبر نداشت، تا زمانی که بعد از قرن‌ها، دست الیزا آن را از خاک بیرون آورد. این کشف بزرگ می‌توانست سکویی برای پرواز به سوی موفقیت‌های بعدی او باشد. اما به‌محض آن‌که انگشتر در دستان الیزا قرار گرفت، همه‌چیز به‌کلی زیرورو شد. رؤیاها و تصاویر موهوم یکی پس از دیگری ظاهر گشتند. گویی موجوداتی نادیدنی قصد ملاقات با الیزا را داشتند.

بیداری خدای خشم و سفر بی‌بازگشت

دیگری برای جبران دیر شده؛ الیزا اکنون به دل زمان فرو رفته و وقتی به هوش می‌آید، خود را در روزگار آمون اول می‌بیند. روح آمون آشفته و عصبانی است. کنجکاوی الیزا، روح کهن او را بعد از سال‌ها از خواب بیدار کرده و آرامش را از او گرفته. چاره‌ی این مصیبت نیز به دست کسی جز الیزا باز نخواهد شد. این در حالی‌ست که الیزا به هر دری می‌زند تا دوباره شرایط را به وضع سابق برگرداند و در حقیقت از تونل زمان خارج شود.

رمان صوتی نفرین فراعنه، داستانی از دل تاریخ، با حال‌وهوای فانتزی و فضایی پرتپش است. به همان اندازه که می‌توان این داستان را در ژانر تخیلی جای داد، باید آن را ماجرایی پرسوزوگداز و عاشقانه نیز دانست. تمرکز نویسنده بر درونیات شخصیت اصلی و توصیف دقیق حالات و روحیات او، ارتباط عمیقی میان خواننده و الیزا برقرار کرده و وصف جزئیات عاشقانه و توصیفات حسی دقیق، کشش احساسی کم‌نظیری به داستان بخشیده. اگر شما نیز مشتاق شنیدن یک عاشقانه‌ی متفاوت از دل سرزمین‌های باستانی هستید، دعوت می‌کنیم با این داستان شنیداری و جذاب همراه شوید.

این کتاب با تلاش انتشارات آئی‌سا تهیه شده و روایت آن را سودابه حشمتی، امیرمسعود عابدینی، شایان شیران، بهرنگ احمدپور، شاهین عابدی، نسترن مدنی، سوگند محمودشاهی، حسن رضایی، ستاره طهماسبی، سجاد دهقانی و جمعی از گویندگان گروه هنری لاجورد بر عهده داشته‌اند.

کتاب صوتی نفرین فراعنه برای شما مناسب است اگر

• از طرفداران ژانر فانتزی و تخیلی و روایت‌های ماجراجویانه هستید.
• به داستان‌های تاریخی و فضاسازی زمان گذشته علاقه دارید.
• مشتاق شنیدن یک داستان عاشقانه‌ی گرم و مهیج با ضرب‌آهنگ سریع هستید.

در بخشی از کتاب صوتی نفرین فراعنه می‌شنویم

دستم رو پیشونیم گذاشتم و در حالی که از خجالت گرمم شده بود گفتم: «ببخشید اصلاً قصد تمسخر نداشتم.»

- نه نه! اصلاً ناراحت نشدم. خیلیا این رو بهم گفتن. خانواده من به یک سری آداب و اصول قدیمی اهمیت زیادی میدن که خواه‌ناخواه در ما هم شکل گرفته که نمی‌تونیم تغییرش بدیم.

برای اینکه از شوخی مسخره‌ی من دور بشیم پرسیدم: «خواهر و برادرم دارید؟»

- البته! دو برادر بزرگ‌تر از خودم. یکی دکترای جانورشناسی و اون یکی هم دکترای گیاه‌شناسی.

- اوهوم سه دکتر در یک خانواده.

- بهتره اعدادشو به پنج برسونین. مادرم دکترای روانشناسی داره و پدرم جراح قلبه.

- او چه جالب!

- هر سه تای ما این علاقه به درس رو از پدر و مادرمون به ارث بردیم. یه جورایی درس و پیشرفت واسمون شبیه یه نیاز مبرم شده. مثل آدم تشنه‌ای که هرچی می‌نوشه سیراب نمیشه.

لبخند زدم و به جاده چشم دوختم. این‌بار اون بود که برای برداشتن سکوت پیش‌قدم شد.

- شما چی؟

- یه خواهر کوچیک‌تر از خودم دارم. فعلاً دانشجوئه. فکر نمی‌کنم علاقه چندانی به درس داشته باشه.

ولی علاقه‌ی شما به باستان‌شناسی یه چیز کاملاً مشهوده. وقتی در موردش صحبت می‌کنین اشتیاق توی چشماتون آدمو به وجد میاره. اونقدر با شور و شوق تلاش می‌کنین که آدم ناخواسته جذب میشه.

- پدرم منشأ این علاقه توی منه. اون یه کاوشگر بود. همیشه داستانای جالبی از کاوش‌ها واسم تعریف می‌کرد. همین باعث شد که من روز به روز علاقه بیشتری به این چیزا پیدا کنم. موقعی که همه دخترای همسن و سالم مشغول عروسک بازی بودن، من داشتم با شن‌وماسه مقبره‌های مصری می‌ساختم.

- چرا از فعل گذشته استفاده می‌کنید؟

- تو یکی از کاوش‌ها پدرم فوت شد و دیگه برنگشت.

فهرست مطالب کتاب صوتی