معرفی و دانلود کتاب شیطان کوچولوی مهربان

معرفی کتاب شیطان کوچولوی مهربان

کتاب شیطان کوچولوی مهربان نوشته‌ی پیر گریپاری یکی از نویسندگان کودک و نوجوان مشهور فرانسوی است. این کتاب، داستان‌ کوتاه‌های جذاب و عجیب و غریبی برای کودکان دبستانی دارد که ذهن آن‌ها را با مفاهیمی عمیق و پیچیده درگیر می‌کند و مهارت‌هایی مانند حل مسئله، تفکر نقادانه و خلاقیت را در کودکان ارتقا می‌دهد.

درباره‌ی کتاب شیطان کوچولوی مهربان

پیر گریپاری (Pierre Gripari)، نویسنده‌ی فرانسوی و معروف داستان‌های کودک و نوجوان، قصه‌هایی عجیب و غریب، جادویی و فانتزی برای بچه‌ها خلق می‌کند تا هم بتواند خواننده‌ی کودک را به خود جذب کند و هم از دل این شخصیت‌ها و اتفاقات فانتزی، دنیا را به شکلی که واقعا هست به آن‌ها نشان دهد.

داستان اول مجموعه‌ی شیطان کوچولوی مهربان (Le Gentil Petit diable)، ماجرای یک شیطان کوچولوی قرمز است با بال‌های خفاشی، که در کنار مادر و پدرش در دنیای زیر زمین زندگی می‌کند. او در جهان شیاطین، باید بد باشد، اما متأسفانه خوب و بسیار مهربان است! پدرش امیدوار است که وقتی به مدرسه می‌رود، پونزی روی صندلی معلم گذاشته باشد یا کسی را کتک بزند، اما او آنقدر خوب و درستکار است که نه‌تنها این کارها را نمی‌کند، بلکه هر روز مشقش را نوشته و حتی سوالات ریاضی‌اش را هم حل می‌کند. پدرش که از عصبانیت دوست دارد شاخ‌هایش را بکند، او را که شاگرد اول شده از مدرسه بیرون می‌آورد چون مثل اینکه قرار نیست شیطان مهمی بشود! شیطان کوچولو به سر کار می‌رود تا بلکه بتواند به زندگی شیطانی عادی‌اش ادامه بدهد اما موقع سوزاندن آدم‌بدها هم دلش می‌سوزد و زیر دیگ را کم می‌کند تا کمتر بسوزند. عاقبت این شیطان کوچولوی خوب چه می‌شود؟ آیا روی زمین، پیش آدم‌ها، آینده‌ی بهتری در انتظارش است؟ باید خواند...

کتاب شیطان کوچولوی مهربان شامل 6 داستان کوتاه است که هر یک، شیرینی و جذابیت خاص خود را دارند. نقطه‌ی قوت این داستان‌ها، فانتزی بودن است که باعث می‌شود موقعیت‌های واقعی که شاید توضیحشان برای کودکان، کار سخت یا حتی تلخی باشد، به شکلی نمادین به تصویر در آیند و مخاطبان کوچک، با خواندن این داستان، بهترین و عمیق‌ترین درس‌ها را برای همه‌ی زندگی خود یاد بگیرند و استفاده کنند. مثلا شیطان کوچولوی مهربان قصه‌ی ما در جایی به دنیا آمده است که باید بدجنس باشد؛ اما او دقیقا برعکس است! خانواده‌اش نمی‌توانند او را بپذیرند و حتی خودش احساس می‌کند که شاید خوب بودن مشکلی دارد! حتی برخلاف تصور ما، وقتی روی زمین می‌آید هم، داستان به خوبی و خوشی تمام نمی‌شود؛ بلکه در محیط جدید هم، به خاطر ظاهرش، او را نمی‌پذیرند. این موقعیت به نظرتان آشنا نیست؟ کودکان و بزرگسالان زیادی با این شرایط مواجه شده‌اند و تصمیم‌گیری و ادامه‌ی زندگی در چنین شرایطی برایشان کار دشواری بوده است. حتی اگر کودک، موقع خواندن داستان، موقعیت دشوار پس‌زمینه را درک نکند، به خاطر شیرینی و جذابیت داستان، آن را به خاطر می‌سپرد و در ناخودآگاه چنین مفهومی را ثبت می‌کند و قطعا اگر با چنین شرایطی مواجه شود، به خاطر خواندن داستان شیطان کوچولوی مهربان آمادگی ذهنی بیشتری برای تصمیم‌گیری درست خواهد داشت.

داستان‌های کتاب شیطان کوچولوی مهربان، با وجود اینکه فانتزی هستند و به نظر قدیمی می‌آیند اما با زبانی بسیار صمیمی نوشته شده‌اند، گویی معلمی مهربان دارد داستان را به شیرینی روایت می‌کند. هر یک از قصه‌ها متناسب با ذهن کودکان نوشته شده است و هر جا نیاز به توضیح بیشتر دارد، به راحتی توضیحات به متن اضافه شده. کلمه‌ها همه مناسب سن بچه‌ها هستند و منطق روایی داستان، با منطق کودکان جور در می‌آید. وقتی در حال خواندن داستان‌ها هستید، احساس می‌کنید انیمیشنی کودکانه می‌بینید.

ترجمه مجموعه داستان شیطان کوچولوی مهربان نیز، ترجمه‌ای قوی از آریا نوری، مترجم پرکار کشورمان است که کتاب‌ را مستقیم از زبان اصلی فرانسوی به فارسی برگردانده است. نشر کتاب نیز به عهده‌ی انتشارات کوله‌پشتی، بوده است.

کتاب شیطان کوچولوی مهربان برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب شیطان کوچولوی مهربان برای همه‌ی کودکان و نوجوانانی که از خواندن داستان و رمان‌های فانتزی لذت می‌برند، بسیار مناسب است.

در بخشی از کتاب شیطان کوچولوی مهربان می‌خوانیم

فردای آن روز پادشاه که تعداد زیادی آدم دنبالش راه افتاده بودند، همراه شاهزاده به ساحل رفت. شاهزاده در جریان نبود که افراد همراه پادشاه در اصل مأمور و ماهیگیر بودند و لباس‌ مبدل به تن داشتند. آن‌ها خود را به شکل مردم عادی درآورده بودند، ولی زیر لباس‌هایشان طناب، سیم، تور و اسلحه پنهان کرده بودند. پری دریایی روی صخره دراز کشیده بود و انتظارشان را می‌کشید. پادشاه جلو رفت و دست پری دریایی را گرفت. طوری که انگار می‌خواست دستش را ببوسد و در همان حال فریاد زد: «حمله!»

بلافاصله پس از دستور پادشاه، مأمورها با تورهایشان به پری دریایی حمله کردند، او را گیر انداختند و دست‌هایش را بستند. شاهزاده بلوب می‌خواست از او دفاع کند، ولی مأموران پادشاه به او هم حمله کردند و دست‌ها و دهانش را بستند. کارشان که تمام شد پادشاه گفت: «این هیولا رو بیارین به قصر. دمش رو ببرین و قطعه‌قطعه کنین تا توی بازار بفروشیمش.» سپس رویش را به سمت پسرش برگرداند و گفت: «و اما تو پسر خیلی عزیزم، من تو رو با هواپیمای بعدی می‌فرستم روسیه پیش عموزاده‌ام. تا زمانی هم که این عشق احمقانه‌ از سرت نیفتاده، همون‌جا می‌مونی.» همان روز پری دریایی را به قصر منتقل کردند و داخل بزرگ‌ترین تنگ ماهی قصر بستند. شاهزاده را هم به روسیه فرستادند. پری دریایی خیلی آرام در تنگ نشسته بود و هیچ حرفی نمی‌زد. لبخند هم بر لب داشت. حتی زمانی ‌که ماهیگیر دربار با چاقویی بزرگ به سمتش رفت، همچنان لبخند بر لب داشت. ماهیگیر دم او را برید و روی میز دیگری گذاشت. ولی زمانی ‌که برگشت متوجه شد دُمِ پری دریایی دوباره رشد کرده و رنگش از سفید و قرمز به سبز تغییر کرده بود. کل بدن پری دریایی سبز شده بود. حتی موهایش هم به رنگ سبز درآمده بود. ولی لبخندش تبدیل به خنده شده بود. خنده‌ای نگران‌کننده. ماهیگیر که کمی نگران شده بود، دمِ سبز را هم برید و برد تا کنار دم صورتی بگذارد. سپس خیلی سریع برگشت و... این‌بار رنگ پری دریایی آبی بود. از سر تا نوک دمش به رنگ آبی درآمده بود! دیگر لبخندی هم بر لب نداشت و اخم روی صورتش نشسته بود.

فهرست مطالب کتاب

شیطان کوچولوی مهربان
ماجرای عاشقانه‌ی سیب‌زمینی
خانه‌ی عمو پیر
شاهزاده بلوب و پری دریایی
خوک کوچولوی ناقلا
بدشانس