معرفی و دانلود کتاب صوتی گردنبند الماس

معرفی کتاب صوتی گردنبند الماس

ماتیلده زنی است که ارزشمند شناخته شدن و مورد احترام واقع شدن در جمع را به زیبایی، آراستگی و تجملات ظاهری می‌داند. کتاب صوتی گردنبند الماس، اثر گی دو موپاسان، یکی از برترین نویسندگان داستان کوتاه، ماجرای سرنوشت شومی است که ماتیلده و همسرش، بابت این نگاه او، به آن دچار می‌شوند. این داستان، از مهم‌ترین الگوهای داستان کوتاه در ادبیات جهان به‌شمار می‌رود.

درباره‌ی کتاب صوتی گردنبند الماس

ماتیلده تمام روزهای عمر خود را صرف خیالات و آرزوهایی می‌کند که در زندگی‌اش محقق نشده‌اند. او هر لحظه در حسرت زندگی پرتجمل، مرفه و پرزرق‌وبرقی به‌سر می‌برد که به آن نرسیده. یک روز همسرش با خبری خوش از راه می‌رسد و دعوت‌نامه‌ی یک مهمانی باشکوه را به دست ماتیلده می‌دهد. اما برخلاف انتظار شوهر، زن به جای خوشحال شدن، مضطرب و ناراحت می‌شود؛ چراکه فکر می‌کند لباس مناسبی برای این مهمانی ندارد. کتاب صوتی گردنبند الماس (The Necklace)، اثر گی دو موپاسان (Guy de Maupassant) داستان دردسری است که ماتیلده با آرزوها و حسرت‌هایش، وارد زندگی خود و شوهرش می‌کند.

همسر ماتیلده که دوست دارد او را خوشحال ببیند، بزرگوارانه پولی را که برای برنامه‌های خود اندوخته بود در اختیار همسرش می‌گذارد تا برای خود لباس مناسبی تهیه کند. بااین‌حال باز هم ماتیلده را غمگین و در فکر می‌بیند. این‌بار از حماقت او برآشفته می‌شود و می‌پرسد که باز چه شده. زن پاسخ می‌دهد که هیچ جواهر و زیورآلاتی ندارد. نهایتاً ماتیلده گردنبند زیبایی را از یک دوست قرض می‌گیرد تا در مهمانی از آن استفاده کند. اما از بخت بد در آن میان گردنبند گم می‌شود و این تازه آغاز شوربختی‌های زندگی ماتیلده و همسرش است.

کتاب صوتی گردنبند الماس به پایان غافلگیرکننده‌ای مشهور است که گی دو موپاسان در انتهای داستان برای مخاطبانش تدارک دیده است. داستان گردنبند الماس، ماجرای زنی است که به خاطر افکار منفی و غلطش، نه می‌تواند زیبایی و نکات مثبت خود را ببیند، نه مهربانی و ازخودگذشتگی شوهرش را و نه زندگی خوبی را که در کنار هم دارند. عاقبت هم یک روز با غرور و خودخواهی‌اش، زندگی‌شان را از این رو به آن رو می‌کند. کتاب صوتی گردنبند الماس را نشر صوتی نوین کتاب گویا با صدای مهتاب احمدی و براساس ترجمه‌ی سپیده جعفرزاده منتشر کرده است.

درباره مجموعه روایت آواهای سوپرانو

نشر صوتی نوین کتاب گویا تعدادی از آثار برگزیده‌ی ادبیات جهان را که صدای زنان هستند، گلچین کرده و آن‌ها را در قالب کتاب صوتی و با عنوان مجموعه‌ی روایت آواهای سوپرانو به انتشار رسانده است. این مجموعه شامل داستان‌های کوتاه صوتی از برترین داستان‌نویسان ایران و جهان مانند صادق هدایت، ابراهیم گلستان، دینو بوتزاتی، آنتون چخوف، جووانی ورگا و ارنست همینگوی است.

اقتباس‌های سینمایی از کتاب صوتی گردنبند الماس

کتاب صوتی گردنبند الماس، اثر گی دو موپاسان، ازجمله آثاری است که تابه‌حال دست‌مایه‌ی اقتباس آثار داستانی، نمایشی، رادیویی، تلویزیونی، موزیکال و سینمایی مختلفی قرار گرفته. از میان این اقتباس‌ها، چند اثر را معرفی می‌کنیم:

• فیلم گردنبند الماس (The Diamond Necklace)، یک فیلم صامت انگلیسی است که با اقتباس از این داستان ساخته شده. این فیلم به کارگردانی دنیسون کلیفت (Denison Clift) در سال 1921 اکران شد.

• کانر میچل (Conor Mitchell)، آهنگساز ایرلندی نیز براساس این کتاب، آهنگی را با نام ماتیلده (Mathilde) ساخت که در سال 2008 بر صحنه اجرا شد.

• Paste نیز نام داستان کوتاهی است که با اقتباس از این کتاب، در سال 1899 توسط هنری جیمز (Henry James) نوشته شده است. هنری جیمز در داستان خود، پایان غافلگیرکننده‎‌ی داستان اصلی را معکوس کرده است.

کتاب صوتی گردنبند الماس برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب صوتی گردنبند الماس برای علاقه‌مندان به آثار برتر ادبیات جهان و خصوصاً داستان‌های کوتاه وکلاسیک مناسب است.

در بخشی از کتاب صوتی گردنبند الماس می‌شنویم

شب جشن شد. خانم لوئیزل به آنچه می‌خواست رسیده بود. از همه‌ی زن‌هایی که آن‌جا حضور داشتند زیباتر شده بود. زنی شیک‌پوش که لبخندی از سر شوق بر لب داشت. تمام مردان به او چشم دوخته بودند، نامش را می‌پرسیدند و تلاش می‌کردند سر صحبت را با او باز کنند. تمام مقامات خواهان رقص با او بودند و حتی مورد توجه خود وزیر هم قرار گرفت. مستانه، با شادی و شعف می‌رقصید و در سایه‌ی پیروزی و موفقیتش، همه‌ی غم‌هایش را از یاد برده بود. خوشبختی‌ای که حاصل نگاه‌های تحسین‌برانگیز و رفتارهای محترمانه‌ی دیگران بود و می‌توانست قلب هر زنی را لبریز از شادی کند.

حدود ساعت چهار صبح بود که از مهمانی بیرون آمد. شوهرش همراه سه مرد دیگر که همسران آن‌ها نیز در حال خوش‌گذرانی بودند، از ساعت دوازده شب در اتاقی کوچک خوابیده بود. مرد با دیدن زن، شنلی که همیشه همراهش بود را روی شانه‌های او انداخت. کهنگی شنل در مقابل زرق‌وبرق لباس زن، کاملاً به چشم می‌آمد. زن متوجه موضوع شد و سریع‌تر راه رفت. می‌خواست چشم زن‌هایی که خود را در خزهای گران‌قیمت پوشانده بودند، به او نیفتد.

فهرست مطالب کتاب صوتی