معرفی و دانلود کتاب چشم خفاش

معرفی کتاب چشم خفاش

باید هرچه زودتر چشم خفاش را کور کرد... کتاب چشم خفاش، فیلم‌نامه‌ای مشترک از سیدمهدی شجاعی و بهزاد بهزادپور است که نویسندگان در آن ماجرای عملیاتی جسورانه و دشوار برای انهدام یکی از دکل‌های دیده‌بانی حساس دشمن در زمان دفاع مقدس را روایت می‌کنند.

درباره‌ی کتاب چشم خفاش

حاجی، عباس و مجتبی دیگر طاقت دیدن این‌همه مجروح و آمبولانسی که حتی اجازه نمی‌دهند برای بردن مجروحان جلو بیاید را ندارند. باید هرچه زودتر فکری کرد. در قلب جبهه‌ی دشمن، دکلی سر برآورده است که هر روز تعداد بیشتری از بچه‌ها را به خاک می‌اندازد. دکل باید سقوط کند. کتاب چشم خفاش، اثر سیدمهدی شجاعی و بهزاد بهزادپور، درباره‌ی دکلی است که تبدیل شده به برج دیده‌بانی دشمن و نقطه‌ضعف جبهه‌ی خودی.

برای رسیدن به دکل دیده‌بانی دشمن، به چشم خفاش، باید از بین لشکر عراقی‌ها گذشت و این کار هرکسی نیست. یکی از رزمنده‌ها به نام مرتضی عزمش را جزم کرده تا این عملیات ناممکن را به سرانجام برساند. تیم سه‌نفره‌ی مرتضی، عباس و مجتبی با این فکر که دیگر برگشتی در کار نیست، قدم در این مسیر می‌گذارند.

قرار بر این است که مقدار زیادی از مواد منفجره را بردارند و به پای دکل که رسیدند، آن را منفجر کنند. البته نه به همین سادگی! برای رسیدن به دکل باید از موانع مختلفی عبور کنند و حتی بخشی از مسیر را غواصی کنند.

کتاب چشم خفاش به نویسندگی سیدمهدی شجاعی (Seyyed Mahdi Shojaee) و بهزاد بهزادپور (Behzad Behzadpour) را انتشارات کتاب نیستان در کنار دیگر فیلم‌نامه‌های دفاع مقدس خود منتشر کرده است. سیدمهدی شجاعی و بهزاد بهزادپور در کتاب چشم خفاش، تلاش کرده‌اند تا روایتی واقعی و غیرکلیشه‌ای و درعین‌حال پرتعلیق و جذاب از دفاع مقدس ارائه دهند.

کتاب چشم خفاش مناسب چه کسانی است؟

مخاطبان کتاب چشم خفاش، کسانی هستند که به حوزه‌ی دفاع مقدس و ژانر مهیج علاقه‌مندند. فیلم‌نامه‌ی چشم خفاش، مناسب کسانی است که دوست دارند دفاع مقدس را از زاویه‌ای دقیق و واقعی و بدون پنهان‌کاری و اغراق ببینند.

با نویسندگان کتاب چشم خفاش بیشتر آشنا شویم

سیدمهدی شجاعی، متولد سال 1339، از نویسندگان مشهور ایرانی است که کتاب‌های پرفروش زیادی را نوشته است. تحصیلات (در اغلب موارد ناتمام) او در رشته‌های علوم سیاسی، کارگردانی تئاتر، نمایشنامه‌نویسی و ادبیات دراماتیک بوده است. بااین‌حال او داستان‌نویسی را به‌عنوان حرفه‌ی اصلی خود در زندگی برگزیده است. سیدمهدی شجاعی را پدر ادبیات آیینی می‌نامند. او بخش زیادی از آثار خود را به موضوعات دینی و مذهبی اختصاص داده و در سبک خود در این حیطه پیشگام است.

سیدمهدی شجاعی در کنار نویسندگی، مسئولیت‌های مختلفی ازجمله داوری چندین جشنواره فیلم و سردبیری نشریات متعددی را به عهده داشته است. ازجمله‌ی دیگر فعالیت‌های او، همکاری با فیلم‌نامه‌نویسان و کارگردان‌هایی مثل مجید مجیدی در نویسندگی فیلم‌نامه‌هایی مثل «بدوک (1370)» و «پدر (1374)» است. سیدمهدی شجاعی برای کودکان و نوجوانان هم کتاب‌های زیادی نوشته و ترجمه کرده است. همچنین تجربه‌ی چند کار مشترک با بهزاد بهزادپور را دارد.

«پدر، عشق و پسر»، «آفتاب در حجاب» و «کشتی پهلوگرفته» ازجمله مشهورترین کتاب‌های او هستند.

بهزاد بهزادپور، دیگر نویسنده‌ی این کتاب از فیلم‌نامه‌نویسان و کارگردانان سینمای دفاع مقدس است. او تابه‌حال کاندیدای دریافت چندین جایزه در دوره‌های مختلف جشنواره‌ی فجر شده است. جوایزی مانند: جایزه‌ی بهترین فیلم‌نامه و بهترین تدوین برای فیلم آخرین شناسایی (1372) و جایزه‌ی بهترین نمونه‌ی فیلم (آنونس) برای فیلم «سفر به چزابه (1374)». از مشهورترین فیلم‌هایی که نویسندگی فیلم‌نامه‌ی آن را برعهده داشته است می‌توان به «خداحافظ رفیق (1382)» اشاره کرد که کارگردانی آن را نیز خودش برعهده داشته است.

بهزاد بهزادپور و سیدمهدی شجاعی، علاوه‌بر این کتاب، کار مشترک دیگری به نام قله‌ی دنیا را هم در کارنامه‌ی خود دارند.

در بخشی از کتاب چشم خفاش می‌خوانیم

حاجی کلافه و بازی‌خورده، از جیبش نارنجکی صوتی در می‌آورد. دستش را در کنار ضامن نگاه می‌دارد. مرتضی بی‌خیال، سرش را می‌شوید.

حاجی: خوب نیگاش کن؛ تخم مرغ نیست، نارنجکه. خودکشی می‌خوای این‌جاست. تا سه شماره می‌شمرم، اگه نیای بیرون می‌ندازم... سه‌ دو‌ یک!

(حاجی ظاهراً ضامن نارنجک را می‌کشد و آن را به داخل دوش می‌اندازد.) بیا بیرون! سریع بیا بیرون!

مرتضی: (نارنجک را در دست گرفته از زیر دوش بالا می‌آورد.) دو تا غلط حاجی؛ هیجده می‌شی. یکی این‌که صوتیه، دوم این‌که ضامنش رو یادت رفته بکشی... این‌جوری. (ضامن نارنجک را می‌کشد و آن را به سمت حاجی پرتاب می‌کند. نارنجک در کنار حاجی منفجر می‌شود.)

سکانس‌ عصر‌ خارجی‌ خط خودی

مجتبی از سنگر بیرون می‌آید و در کنار عباس می‌نشیند.

مجتبی: همه‌ چی آماده‌س؛ وسایل، مهمات، لباس غوّاصی.

عباس: دیگه باید برسن... موندم عملیات به این مهمی رو چرا این‌قدر سریع تصمیم گرفتن؟ انفجار دکل رو خود من چهار بار پیشنهاد کرده بودم، ولی هر بار جوابشون «نه» بود، حالا یهویی...