- از: مجید محمدی فر
- ناشر: نشر عطران
برای دانلود قانونی کتاب قطار شهری و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان دانلود کنید.
معرفی کتاب قطار شهری
کتاب قطار شهری نوشتۀ مجید محمدیفر، داستان اجتماعی کوتاهی است و قصۀ آدمهایی را روایت میکند که به طور اتفاقی در یک قطار با هم آشنا میشوند و ماجراهایی را رقم میزنند.
در بخشی از کتاب قطار شهری میخوانیم:
پسر محصل قصه ما بعد از تلاش سختی که برای پاسخ دادن به دوستش متحمل میشود و میبیند که او متوجه حرف او نشده است، نفس عمیقی میکشد و با صورتی سرخ شده سرش را پایین میاندازد ولی در سمت راست او روی صندلی پیرمردی 70 ساله با کلاه و عینک زیبایی که داشت و مؤدبانه نشسته بود به سمت این نوجوان متمایل میگردد و با محبت و شمرده شمرده با او این طوری ارتباط برقرار میکند: پسر خوب و باادبی مثل شما به جز به درس و تحصیل برای یادگیری و درک و فهم مطالب موضوعی دروس آموزشی نباید به هیچ چیز دیگری توجه کند و صدای خود را خطاب به بقیه دانشآموزان درون واگن قدری بالاتر میبرد و میگوید: از شما بچههای خوبم استدعا دارم که همیشه سعی کنید خودتون باشید تا در آینده باعث تحول و پویایی جامعه و سربلندی پدر و مادرتون باشید، مچکرم... و بعد با لبخند برمیگردد و در حالت قبلی خود قرار میگیرد.
آقا حیدر به چهره پیرمرد نگاهی انداخت و رو به جوونای دورو برش کرد و گفت: این بابابزرگ به نظر ما رو با نوکراش اشتباهی گیریفته... خداییش امروز با این شعر و شاعری خیلی خندیدیم و خصوصاً با اون قسمت مُرغان نازنازی انرژی گیریفتیم و نیازمان به چَلس و بَنگ تا فردا تموم شد... بینیاز... تمام... ولی جای یه دایره زنگی و یه منقل مشتی زغالی هم خالی بود... و سپس دستی روی شانه آقا افشین میکشد و با پُررویی ادامه میدهد: خدا کنه فردا هم شما رو ببینیم آقای صلوات شمار...

راهنمای دانلود کتاب قطار شهری
برای دانلود کتاب قطار شهری و دسترسی قانونی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.
