زندگینامه و دانلود کتابهای آراز بارسقیان
نویسنده و مترجم ایرانی ارمنیتبار است.

زندگینامه آراز بارسقیان
او در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد و از سن هیجده سالگی با شرکت در کلاسهای داستاننویسی جمال میرصادقی به طور حرفهای داستاننویسی را شروع کرد. کلاس داستاننویسیای که حاصلش بردن شدن جایزهی ادبی صادق هدایت در اسفند ۱۳۸۵ بود. داستانکوتاههایی که وی در طول سالهای ۱۳۸۳ الی ۱۳۸۶ نگاشت بود در سال ۱۳۸۸ در کتابی تحت عنوان «باسگا» توسط نشر افراز منتشر شد. او همچنین در زمینهٔ ترجمه ادبیات نمایشی فعالیت زیادی دارد و اولین کتابی که در این زمینه از او منتشر شد ترجمهای بود از نمایشنامه دفتر یادداشت تریگورین؛ برداشتی آزاد از مرغ دریایی آنتوان چخوف نوشتهٔ تنسی ویلیامز که توسط نشر قطره در سال ۱۳۸۶ منتشر شد.
فعالیتهای ادبی
داستاننویسی
او پس از آموزش در کلاسهای داستاننویسی میرصادقی و بعد از بردن جایزهٔ صادق هدایت، اثری نیافرید تا اینکه در سال ۱۳۸۷ با کارگاههای داستاننویسی محمدحسن شهسواری آشنا شد و در آنجا داستان بلند «یکشنبه» را نگاشت که در سال ۱۳۸۹ توسط نشر چشمه منتشر شد. اما قبل از در سال ۱۳۸۸ توسط نشر افراز اولین مجموعه داستان خودش به نام باسگا را روانهٔ بازار کرد. این مجموعه داستان که حاصل تجربیات کلاسهای جمال میرصادقی بود شامل هشت داستانکوتاه میشد. مجموعه داستانی که در وصف آن احمد بیگدلی، نویسنده، در روزنامهٔ فرهیختگان نوشت: «همه داستانها در «زبان» یگانهاند، اما در «آن» داشتن یا نداشتن با هم فرق میکنند. در این داستانها یا «آنی» وجود ندارد یا اگر هست، مثل آفتاب پیش از طلوع است. به همین دلیل است که من گام اول این نویسنده ارمنی را که به راستی جنس زبان فارسی را به خوبی میشناسد تردیدآمیز تلقی میکنم. نه تا بدان حد که ناامید باشم.»
این مجموعه شامل داستانهایی است که همگی به صورت کلاسیک و قاعدهمند نگاشته شدهاند و از نظر خیلیها در زمان نگارش، حرف تازهای برای ادبیات نداشت. اما داستان بلند یکشنبه که یکسال بعد از انتشار مجموعه داستان باسگا منتشر شد، داستان پسر جوانی است به نام «آربی آراکلیان» که به صورت اول شخص روایت میشود و ما از طریق راوی با دنیای پیرامون او و آدمهای زندگیاش آشنا میشویم. این داستان در مدت زمان دو سال روایت میشود و چند تا از وقایع مهم شخصیت راوی را در بر میگیرد.
بهاره اللهبخش در نقد خود از این کتاب در روزنامهٔ جام جم مینویسد:
«سالهای به نام «انتخاب»، چیزی است که از طرف هر کس و به هر شکلی صورت پذیرد، برای راوی محترم است و انتظار دارد که دیگران نیز متقابلابه انتخابهای او احترام بگذارند. این دغدغه راوی از همان ابتدای داستان و پنهان و آشکار، رخ مینماید ولی چگونگی این انتخابها و محترم شمردن انتخابهای بی خردانه و بی دلیل، چالش اصلی زندگی راوی را میسازد.»
این رمان توانست سال ۱۳۹۰ در یازدهمین دورهٔ جایزه بنیاد هوشنگ گلشیری نامزد نهایی بخش «رمان اول» این جایزه شود.
بارسقیان در ادامهٔ فعالیتهای بعدی خودش در زمینهٔ داستاننویسی رمان «دوشنبه» را نوشت. این رمان هم ادامهٔ داستان زندگی آربی آراکلیان بود و به یک روز دوشنبه از زندگی او میپرداخت. وقایع رمان مربوط به چند سال بعد از ماجراهای کتاب «یکشنبه» بود. این داستان در روز دوشنبه شانزدهم ۱۳۹۱ میگذرد و ما تمام روز را با آربی (شخصیت اصلی داستان) هستیم. او را در خلال یک روز بلند و گرم تابستانی میبینیم. روزنامهٔ همشهری در بخش چهار پیشنهاد خود دربارهٔ دوشنبه چنین مینویسند که: «دوشنبه، پختهترین اثر نویسندهاش به شمار میرود. اثری که با تغییراتی در فرم نسبت به کارهای قبلی باسقیان منتشر شده و به نظر میرسد بیشتر این تغییرات نیز در نهایت به اعتلای روایت کمک کردهاند. همانطور که از نام اثر میتوان حدس زد، این کتاب یک روز از زندگی راویاش در گوشهای از تهران را روایت میکند. بر خلاف اثر قبلی نویسنده، اینبار تمِ تنهایی کمتر در کار به چشم میخورد اما دوشنبه سرشار از درگیریهای روزمرهای است که با پیش رفتن ماجرا و بیشتر دیده شدن شخصیتها، بیشتر و بیشتر نمایان میشوند. نوع روایت در «دوشنبه» تا حدودی میتواند یادآور فیلم «به همین سادگی» رضا میرکریمی هم باشد، با این تفاوت که اینجا کشمکشها، به همان سادگیها هم نیستند!»
در جلسهٔ رونمایی کتاب دوشنبه، حسین سناپور، رماننویس و استاد داستاننویسی، از این رمان چنین یاد کرد: «بارسقیان قصد دارد روابط میان آدمهای امروزی دوروبر خودش را نشانمان میدهد و خیلی خوب از هم گسیختگی روابط میان این آدمها را در رمانش میسازد. مثلاً روابط درون خانواده با وجود نزدیک بودن باز هم چندان نزدیک نیست و راوی و خواهرش نمیتوانند با هم حرف بزنند. در کتابفروشی سه نفر نشستهاند و زبان همدیگر را نمیفهمند و در نهایت این آدم سعی دارد ارتباط بگیرد و کار درست را انجام بدهد اما اغلب این کارها تبدیل به ضد خودشان میشوند یک گسیختگی خیلی خوب را نشانمان میدهند. اگر توقعمان این باشد که رمان میخواهد جامعهٔ اطرافش را نشانمان بدهد باید گفت از عهدهٔ این کار برآمده است. اگر بخواهم فراتر از اینها نگاه کنم باید بگویم انتظار من این بود که او روابط را بیشتر بکاود و مثلاً شکل رابطه با آن دختری که دارد در خیابان پیادهروی میکنند و یک جاهایی حرف هم را میفهمند و یک جاهایی نمیفهمند، این صحنه از آنهایی است که شاید بسط دادنش میتوانست کمک کند به شناخت بیشتر آن فضا و جامعه و روابطی که نویسنده ازشان حرف میزند، او اما توی اعماق ذهن نمیرود بلکه بیشتر مثل یک گزارشگر یک چیزهایی را میبیند و میگوید، این تفسیر نکردن جهان پیرامون و حرف نزدن از احساسات شخصی سبب میشود که ما بیواسطه با آنها برخورد کنیم و خوب این هم شیوهٔ خوبی است.»
رمان بعدی او اثری است مشترک با غلامحسین دولتآبادی به نام پُل که توسط نشر افراز سال ۱۳۹۴ منتشر شده است. این رمان هم به مانند کار قبلی او باز داستان یک روز از زندگی در شهر تهران است اما تفاوتهای بسیار با اثر قبلی او دارد. این رمان در یک روز گرم مردادی میگذرد. پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۲ تاریخ رخداد این رمان است. اما این بار عوض یک شخصیت ما حداقل با بیش از چهلودو شخصیت شناسنامهدار مواجه هستیم که هر کدام در این روز گرم سعی میکنند راوی تراژیک وقایع زندگی خودشان باشند. این رمان پُر حجم (۵۰۴ صفحه) سعی دارد از خلال یک روز طولانی ما را با زندگی آدمهای زیادی و اخلاقایت و وقایع اطرافشان مواجه کند. در طول روز، ما هر چه به ساعت غروب نزدیکتر میشویم، هوا ابریتر میشود تا اینکه به صورت ناگهانی در ساعت شش باران شروع به باریدن میکند. بارانی که تا انتهای شب تبدیل به طوفانی خطرناک میشود.
این رمان به هیچوجه به شکل رمانهای معمول روایت تک خطی ندارد و داستان با روایتهای موازی فراوان پیش میرود.
نمایشنامهنویسی
بارسقیان تاکنون دو نمایشنامه نوشته که هر دو به صورت مشترک با غلامحسین دولتآبادی بوده. آن دو بعد از ده سال فعالیت و همکاری مشترک در تئاتر و به کمک همدیگر اولین نمایشنامهشان به نام گام زدن بر یخهای نازک (نشر افراز، ۱۳۹۱) را در سال ۱۳۹۰ نوشتند. این نمایشنامهٔ چهار پردهای بلند یک تراژدی محسوب میشود که به زندگی یک کارگردان تئاتر به نام حسن گلشن میپردازد. این نمایشنامهٔ چند لایهٔ در دو زمان موازی روایت میشود. زمان اول مربوط به سالهای ۱۳۱۸ الی ۱۳۳۲ است و زمان دوم از سال ۱۳۸۳ شروع و سال ۱۳۸۴ تمام میشود. در زمان حال نمایشنامه دانشجویی به نام امین پارسا را میبینیم که به پیشنهاد استادش روی زندگی حسن گلشن تحقیق میکند. حسن گلشن به علت اینکه از زندگی اطلاعت زیادی در دست نیست، اسمی هم ازش در تاریخ تئاتر نیامده است. ما در طول چهار پرده زندگی حسن گلشن را میبینیم. ازدواج، زندگی، کار او در بانک، کارگردانی تئاتر، شکستش انتشار روزنامهٔ هنری و در نهایت عدم موفقیت او به عنوان یک کارگردان تئاتری سفری است که او سر میگذارند و تراژدی زندگیاش را رغم میزند. در زمان حال هم ما شاهد تلاش امین پارسا برای کار روی پایاننامهٔ کارشناسیارشدش هستیم و میبینیم او چطوری با موانعی که سر راهش گذاشته میشود مواجه میشود و آنها را از سر راه برمیدارد.
آراز بارسقیان (سمت چپ) و غلامحسین دولتآبادی (سمت راست)، بهمن ماه ۱۳۹۲ بعد از دریافت جایزهٔ کتاب سال. تالار وحدت
محسن زمانی در مقاله خودش از این نمایشنامه در سایت ایران تئاتر اینگونه مینویسد:
«باری، دولتآبادی و بارسقیان در راستای آرزوی خود برای بازگشت نمایشهای باشکوه و عظیم، با تعداد شخصیتهای زیاد و صحنههای پرشمار و داستانکهای پرتعداد، بر گِرد نقشه داستانی اصلی، که زمان اجرای نمایشنامه را به چند ساعت میرساند و تماشای تئاتر را تبدیل به یک فرهنگ و یا به بیان بهتر، زیستن درون یک رویداد فرهنگی میکند، خود دست به کار شده و به نگاشتن نمایشنامه "گام زدن بر یخهای نازک" پرداختهاند... نمایشنامه یک تراژدی واقع گرایانه است. در فهرست اشخاص نمایش نام بیش از ۵۰ شخصیت آمده که اگر تعداد هنروران را نیز به آنها اضافه کنیم، به عددی نزدیک به صد میرسیم. چهار پرده دارد که دو پرده اول هرکدام ۱۴ صحنه، پرده دوم ۹ صحنه و پرده چهارم، هفت صحنه دارد. رویدادگاههای پرشماری دارد و هرگز پدیدآورندگان خودشان را محدود به فضای مشخص یا تعداد معلومی از رویدادگاهها نکردهاند. هرکدام از چهار پرده را میتوان دارای استقلالی نسبی دانست که البته در کنار هم و در هماهنگی کامل با یکدیگر منجر به پدید آمدن یک کلِ واحد میشوند.»
این نمایشنامه که اجرای کاملش بیش از چهار ساعتونیم به طول میانجامد با تعداد شخصیتهای زیاد و حجم بالای منابع برای تولید، جزو یکی از مشکلترین نمایشنامههایی است که تاکنون برای اجرا نوشتهاند و در کنار آثاری همچون فتحنامهی کلات (بهرام بیضایی، ۱۳۶۱) و منجی در صبح نمناک (اکبر رادی، ۱۳۵۹) قرار میگیرد. این نمایشنامه توانست سال ۱۳۹۲ در سیویکمین دورهٔ جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش تئاتر برگزیدهٔ کتاب سال شد.
تا آن تاریخ این اولین نمایشنامهای بود که توانست چنین افتخاری کسب کند. این نمایشنامه علاوه بر این جایزهٔ مهم، توانست در هفتمین دورهٔ انتخاب آثار برتر ادبیات نمایش کانون نمایشنامهنویسان خانهٔ تئاتر ایران جایزهٔ اول بخش نمایشنامهنویسی را در همان سال به خودش اختصاص دهد. نسخهٔ اجرایی این اثر به نام تکیه بر دیوار نمناک هم در سیویکیمن جشنوارهٔ تئاتر فجر به کارگردانی غلامحسین دولتآبادی دو اجرا شد و در خردادسال ۱۳۹۲ در تالار مولوی به مدت یک ماه به اجرای عموم رفت. این نمایشنامه در بخش تولید متون سیویکیمن جشنواره هم شرکت کرد و آنجا توانست جزو پنج برگزیدهٔ این بخش باشد.
نمایشنامهٔ بعدی آنها نامش پرترهٔ مرد ریخته (نشر افراز، ۱۳۹۳) بود. این نمایشنامهٔ تک نفره، دربارهٔ زندگی و مرگ هنرمند بزرگ تئاتر ایران، عبدالحسین نوشین است. این تکگویی دو پردهای نوشتن را در مرحلهٔ مختلف از زندگیاش نشان میدهد. پردهٔ اول مربوط به آخرین ساعت فرار او از ایران میشود. ما با نوشینی مواجه هستیم که در عین حال که میخواهد ترک وطن بکند، بیصبرانه منتظر بازگشت خودش به کشور است. در پردهٔ دوم بیست سال از فرار او میگذرد و او در آخرین ماههای زندگیاش در مسکو است. یعنی سال زمستان سال ۱۳۴۹. شخصیت اصلی نمایشنامه خود عبدالحسین نوشین است و تمام نقشهای افراد دیگر را هم خودش برای ما بازی میکند.
این نمایش در آبان و آذر ماه سال 1393 برای شرکت در سیوسومین دورهی جشنوارهی تئاتر فجر با تک بازی اصغر همت به مدت دو ماه تمام تمرین شد. اما نمایش در بازبینی اولیه توسط هیئت بازبینی سه نفره متشکل از قطبالدین صادقی، مسعود دلخواه و اسماعیل شفیعی مردود اعلام شد. اصغر همت در یادداشت مفصل خود به نام چرخ بازیگر از این بازیچهها بسیار دارد به روند تمرینات و چگونگی شرایط بازبینی و رفتار بازبینها و وقایع بعد از بازبینی اشاره میکند و شرح میدهد که چطور بعد از سی سال، بهش اجازه ندادند در جشنواره تئاتر فجر شرکت کند.
ترجمهٔ آثار نمایشی
اولین کتابی که از بارسقیان در زمینهٔ ترجمه منتشر شد دفتر یادداشت تریگورین (۱۳۸۶) بود. این نمایشنامه نوشتهٔ تنسی ویلیامز بود و به عنوان یکی از آخرین آثار ویلیامز شناخته میشد که سالها بعد از مرگش پیدا و منتشر شده بود. نمایشنامهی دفتر یادداشت تریگورین در اصل برداشت آزاد تنسی ویلیامز است از یکی از محبوبترین نمایشنامههایی که در تمام طول عمرش خوانده بود و دوست داشت؛ یعنی مرغ دریایی آنتوان چخوف. او در تمام دوران کاریاش علاقه داشت این نمایشنامه را اقتباس کند و به خاطر همین تمام مدت به بازنویسی آن پرداخت. اما هیچوقت از کارش راضی نبود و یکی از دلایلی که سالها بعد از مرگش این نمایش منتشر شد هم همین.
آثار
از جمله مهمترین آثار او میتوان به رمان «باسگا»، رمان «یکشنبه»، داستان کوتاه «غریبه»، ترجمه فیلمنامه «درخشش ابدی ذهن بیآلایش» اثر چارلی کافمن و ترجمه «من همسر خودم هستم» اثر داگ رایت اشاره کرد. همچنین او نمایشنامه «گام زدن بر یخهای نازک» را به همراه غلامحسین دولتآبادی نوشته است که در سیویکمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر جزو نمایشنامههای برگزیده مسابقه نمایشنامهنویسی است.