نقد، بررسی و نظرات کتاب حال دلم - روشنک صادقی
4
1002 رای
مرتبسازی: جدیدترین
باسلام به نظرم کتاب خوبی بود و منو جذب کرد، اما بعضی از کلمات و جمله هاش تکراری بودن، بعضیها گفته بودن که چرا خودکشی کرد و خودکشی گناه کبیره است و از این جورحرف کاری به گناه کبیرهاش ندارم و این که اینم درانتهایه داستانه ولی خوب هرکس یه سلیقهای داره یکی دوست داره شخصیت اصلی داستان بمیره یکی هم نمیتونه یه همچین داستانی روتحمل کنه من یه پایان تلخ رودوست ندارم و با این که داستان روخیلی دوست داشتم پایان اون رونه. ولی خیلی باهاش گریه کردم وخیلی احساساتام روبرانگیخت درکل داستان خوبی بود
نگارش بسیار زیبا.... قلم بسیار جذاب اما متاسفانه داستانی بی محتوا اصلا نه اموزنده نه سرگرم کنننده
خیلی ادمو جذب میکنه من خودم تو دوساعت کلشو خوندم اما چرا اینقدر غیر واقعی حیف این همه استعداد از به تصویر کشیدن داستان که اینجور تخیلیش کردین نویسنده محترم🙁
به هرحال برای تقویت قوه تخیلات بخش احساسیش عالیه👍❤
خیلی ادمو جذب میکنه من خودم تو دوساعت کلشو خوندم اما چرا اینقدر غیر واقعی حیف این همه استعداد از به تصویر کشیدن داستان که اینجور تخیلیش کردین نویسنده محترم🙁
به هرحال برای تقویت قوه تخیلات بخش احساسیش عالیه👍❤
سلام خدمت خانم صادقی
داستانی که نوشتین جالب بود وکشش خوبی داشت و خواننده رو جذب میکرد که ببینه آخرش چی میشه ولی ایرادهایی داشت اینکه زنی که اول و آخر داستان ازش گفت ین چه ربطی به موضوع داستان داشت این برداشت رو میداد که دلناز نمرده وبا شخصی دیگر ازدواج کرده وشاهین بیخودی خودکشی کرده و در کل پایان گنگ و مأیوس کنندهای داشت امیدوارم در داستانهای بعدی کارهای بهتری رو از شما نویسنده خوب شاهد باشیم به امید موفقیت روز افزون شما.
داستانی که نوشتین جالب بود وکشش خوبی داشت و خواننده رو جذب میکرد که ببینه آخرش چی میشه ولی ایرادهایی داشت اینکه زنی که اول و آخر داستان ازش گفت ین چه ربطی به موضوع داستان داشت این برداشت رو میداد که دلناز نمرده وبا شخصی دیگر ازدواج کرده وشاهین بیخودی خودکشی کرده و در کل پایان گنگ و مأیوس کنندهای داشت امیدوارم در داستانهای بعدی کارهای بهتری رو از شما نویسنده خوب شاهد باشیم به امید موفقیت روز افزون شما.
سپاس از کتابراه
نظر بنده درباره این کتاب
به نظرم نویسنده به خوبی تونست از نگارش و نوشتن در کتاب بهره بگیره و جملات ادبی زیاد و زیبایی خلق کنه. همچنین انتهای داستان رو با هیجان زیادی روبه رو کرد و تونست به خوبی احساس خواننده رو درگیر کنه
اما انتقاد بنده از این کتاب: در داستان فرد عاشق ادعا با غیرت بودن و... داشت ولی چیزی که بسیار بد بود این بود که دو نامحرم که یکی از اونها هم همین فرد بود، به راحتی و به بهونههای الکی همدیگر رو بغل یا بهم دست میزدند که در دین اسلام همچین چیزی گفته نشده و گناه محسوب میشه مگر اینکه حداقل یک خط از عقد موقت یا صیغه محرمیت در داستان دیده میشد که متاسفانه به چشم نخورد. (در صورتی که اون فرد رو پاک معرفی کرد داستان)
بعد اینکه برای جوانان رواج شراب و مستی و سیگار کشیدن رو به همراه داشت که بسیار زشت و... است اون هم برای یک کشور اسلامی که شراب خوردن یک گناه بسیار بزرگ و بسیار روایات در این باره اومده.
و یک چیز دیگه این که در ابتدا و انتهای داستان یک متن الکی و بلا استفاده برای داستان اومده بود که اصلا مربوط به داستان نبود و به نظرم صفحات رو فقط زیاد کرده بود.
خودکشی که در قیامت گناهی هست که به هیچ عنوان بخشیده نمیشه رو در این داستان عادی جلوه داد که همه اینها و خیلی چیزهای دیگه میخواد اعتقادات و افکار جوانان رو از بین ببره و واقعا برای این اتفاق متاسفم که نویسنده همچین داستان زیبایی رو با این اتفاقات بسیار زشت کرد و گناه رو عادی جلوه داده و همچنین ایرانی و ایران را به چشم دیگران خراب کرد. به نظرم فقط اسم شخصیت هاشون ایرانی بود ولی ذرهای از شخصیتهای داستان ایرانیت رو در وجودشون نداشتهاند. 😏
نظر بنده درباره این کتاب
به نظرم نویسنده به خوبی تونست از نگارش و نوشتن در کتاب بهره بگیره و جملات ادبی زیاد و زیبایی خلق کنه. همچنین انتهای داستان رو با هیجان زیادی روبه رو کرد و تونست به خوبی احساس خواننده رو درگیر کنه
اما انتقاد بنده از این کتاب: در داستان فرد عاشق ادعا با غیرت بودن و... داشت ولی چیزی که بسیار بد بود این بود که دو نامحرم که یکی از اونها هم همین فرد بود، به راحتی و به بهونههای الکی همدیگر رو بغل یا بهم دست میزدند که در دین اسلام همچین چیزی گفته نشده و گناه محسوب میشه مگر اینکه حداقل یک خط از عقد موقت یا صیغه محرمیت در داستان دیده میشد که متاسفانه به چشم نخورد. (در صورتی که اون فرد رو پاک معرفی کرد داستان)
بعد اینکه برای جوانان رواج شراب و مستی و سیگار کشیدن رو به همراه داشت که بسیار زشت و... است اون هم برای یک کشور اسلامی که شراب خوردن یک گناه بسیار بزرگ و بسیار روایات در این باره اومده.
و یک چیز دیگه این که در ابتدا و انتهای داستان یک متن الکی و بلا استفاده برای داستان اومده بود که اصلا مربوط به داستان نبود و به نظرم صفحات رو فقط زیاد کرده بود.
خودکشی که در قیامت گناهی هست که به هیچ عنوان بخشیده نمیشه رو در این داستان عادی جلوه داد که همه اینها و خیلی چیزهای دیگه میخواد اعتقادات و افکار جوانان رو از بین ببره و واقعا برای این اتفاق متاسفم که نویسنده همچین داستان زیبایی رو با این اتفاقات بسیار زشت کرد و گناه رو عادی جلوه داده و همچنین ایرانی و ایران را به چشم دیگران خراب کرد. به نظرم فقط اسم شخصیت هاشون ایرانی بود ولی ذرهای از شخصیتهای داستان ایرانیت رو در وجودشون نداشتهاند. 😏
اگه میخواید وقت خودتونو به بطالت بگذرونید و تهش دچار افسردگی شدید و غم و افسوس بشید پیشنهاد میکنم حتماااا این کتابو بخونید
این چه نوشته ایه اخه نویسنده یکذره برای مخاطبش که ما باشیم ارزش قائل نشده بخدا از وقتی این رمانو خوندم اصن یه وضعی شدم...
شاهین بیچاره چه گناهی داشت؟ خانم نویسنده خودتونم میدونید که اون خانوم اول و اخر داستان کی بود اصن؟ دلناز چی شد؟ آیا اون جنازه شاهین بود واقعا؟؟؟!!!!! خیلی بد تمومش کردید خیلییییی شاید اگه یکم وقت میزاشتید و ارزش قائل بودید برای خواننده داستان بهتری میشد
بهرحال خسته نباشید میگم شاید این در حد توانتون بوده
این چه نوشته ایه اخه نویسنده یکذره برای مخاطبش که ما باشیم ارزش قائل نشده بخدا از وقتی این رمانو خوندم اصن یه وضعی شدم...
شاهین بیچاره چه گناهی داشت؟ خانم نویسنده خودتونم میدونید که اون خانوم اول و اخر داستان کی بود اصن؟ دلناز چی شد؟ آیا اون جنازه شاهین بود واقعا؟؟؟!!!!! خیلی بد تمومش کردید خیلییییی شاید اگه یکم وقت میزاشتید و ارزش قائل بودید برای خواننده داستان بهتری میشد
بهرحال خسته نباشید میگم شاید این در حد توانتون بوده
خسته نباشید خدمت خانم صادقی عزیز داستان زیبای و انتخاب کرده بودید مردی ۳۵ ساله که عاشق دختر ۱۵ ساله شده بودو با تمام وجود دختر رو دوس داشت شاید داستان یه جوره دیگه شروع میشد و یه جور دیگه پایان میافت بهتر بود. داستان سرتاسر رویایی بود. و دور از واقعیت و اینکه دختر هیچوقت نرفت خونشون نخواست کار کنه و.. تا اینکه دختر پدر و مادر خودشا از دست بدهجز عمو هیچ فامیلی نداشته باشه اخه مگه میشه خاله عمه دایی هیچکس و اینکه همیشه تو رمانهای ایرانی دختر دارایه چشمایه آبیه و اینکه پسر قویی هیکل و سیگار و مشروب میخوره و اینکه یه دفعه سیاوش میره مهری خانم میره پرویز میره و اینا باهم تنها میشن زیاد جذاب نبودداستان این عشق یهو با خودکشی تموم شدو اصلا گیرا نبود. شاید شاهین عاشق دختر میشدا و دخترا عاشق خود میکرد بعد با پدر دختر حرف میزد و داستان ادامه پیدا میکرد و اخرش بهم میرسیدن جذاب تر بود. و اینکه گف جشن سالگرد ازدواج ۲۳ سالگی پرویز وهمسرشدر صورتی که شاهین ۳۸ سالش بود😑مرسی از کتابراه
جملههای تکراری برای توصیف همه چی زیاد داشت، ولی داستان بد نبود که البته بد تموم شد. آخرش چی شد اصلا؟ دلناز زنده موند؟ پس اون برگهی پزشک قانونی که عموش نشون داده بود چی بود؟ اگه برگه جعلی بوده یعنی یه پسر 38 ساله انقد زود باور میکنه و تو صدم ثانیه خودکشی میکنه؟؟؟؟؟ اون زنی که اولش بود دلناز بود؟
پسر پولدار و دختر فقیر و تنها و مادرشوهر دیوصفت
هیچ شخصیت پردازی نداشت فقط از زیبایی دختر و خوش تیپی پسر گفته شد کل کتاب پسر به زیبایی دختر که اغراق آمیز توصیف شده بود نگاه میکرد و دختر غرق چشمهای پسر بود،،،
و آخر هم که....