معرفی و دانلود کتاب آخر هفته دخترانه

معرفی کتاب آخر هفته دخترانه

کتاب آخر هفته دخترانه روایت مهمانی خودمانی پنج دوست قدیمی است که در آستانه‌ی چهل سالگی قرار گرفته‌اند و دور هم جمع می‌شوند تا خاطرات گذشته را زنده کنند. اما جودی گرمن، نویسنده‌ی کتاب، داستان را به گونه‌ای پیش می‌برد که این دورهمی ساده، به یک جنایت هولناک تبدیل می‌شود. این کتاب پرفروش آمازون، شما را با حقیقت دوستی این پنج نفر آشنا می‌کند.

درباره‌ی کتاب آخر هفته دخترانه

جون مودی از طرف دوست دوران دانشگاهش که بیش از ده سال است او را ندیده، دعوتی غیرمنتظره دریافت می‌کند. سدی مک‌تاویش، دوست قدیمی جون، رفقایش را به املاک خود در جزایر سن خوان دعوت می‌کند. دوستانی قدیمی به نام‌های ایم، ایمی، کیمیکو، جون و سدی که در زمان دانشگاه با یکدیگر نزدیک بودند و در آن هنگام با عنوان «پنج بی‌باک» شناخته می‌شدند. اما آیا این دوستان قدیمی بعد از مدت‌ها جدایی، همان‌هایی هستند که بودند؟ شخصیت‌پردازی جودی گرمن (Jody Gehrman) در کتاب آخر هفته دخترانه (The Girls Weekend) به‌ گونه‌ای است که ذره‌ذره به پاسخ این سؤال نزدیک می‌شویم.

سدی از آن آدم‌های موفقی است که همیشه در فیس‌بوک و دیگر شبکه‌های اجتماعی جنبه‌ی مثبت زندگی خود را نشان می‌دهند و همه‌ی دوستانش فکر می‌کنند زندگی او هیچ نقصی ندارد. او با دوست‌پسر قدیمی جون، ایتان، ازدواج کرده. سدی و جون هر دو در زمان دانشگاه برای به دست آوردن ایتان تلاش کرده بودند. ایتان در ابتدا به جون پیشنهاد ازدواج می‌دهد؛ اما جون به بهانه‌ی سفر به دور دنیا پیشنهاد او را رد می‌کند. ایتان و سدی با هم ازدواج می‌کنند و ظاهراً زندگی خوبی دارند. جون نیز فکر می‌کند زندگی خوبی دارد. او تصمیم می‌گیرد که آخر هفته به‌جای رفتن به خانه‌ی سدی، با دوست‌پسر خود به کمپینگ برود. اما دوست‌پسرش از آمستردام به او پیام می‌دهد و رابطه‌ی خود با جون را تمام‌شده اعلام می‌کند. جودی گرمن کتاب آخر هفته دخترانه را طوری پیش می‌برد که جودی هیچ راهی جز رفتن به خانه‌ی سدی نداشته باشد.

جون سعی می‌کند تمام روزهای خوب گذشته را به یاد آورد؛ اما فکر کردن به اینکه سدی از او خوشبخت‌تر است و بدون هیچ تلاش زیادی به موفقیتی خیره‌کننده دست یافته، جون را آزار می‌دهد. خواننده به‌سرعت متوجه می‌شود که با همه‌ی این‌ها، این پنج دوست آن‌قدرها هم به یکدیگر علاقه ندارند. اختلاف‌ها کم‌کم ظاهر می‌شوند و داستان به سمتی می‌رود که دشمنی‌ها بیشتر خودشان را نشان می‌دهند.

رمان آخر هفته دخترانه از جایی هیجان‌انگیز می‌شود که ایتان، شوهر سدی‌، به جون پیامک می‌دهد که نیمه‌شب همدیگر را ملاقات کنند و جون هم بلافاصله می‌پذیرد. جودی گرمن تعلیق اصلی داستان آخر هفته دخترانه را زمانی ایجاد می‌کند که چهار زن بعد از یک شب مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر از خواب بیدار می‌شوند؛ درحالی‌که هیچ چیز از شب قبل به خاطر ندارند. و نفر پنجمشان سدی، صاحب‌خانه، غیبش زده است. آن‌ها سعی می‌کنند سدی را پیدا کنند؛ اما متوجه خون روی راه‌پله و به‌هم‌ریختگی اتاق خواب می‌شوند. حال این چهار زن چگونه می‌توانند دوست خود را پیدا کنند؟ آیا سدی مرده یا زنده است ؟ شب قبل چه اتفاقاتی افتاده؟

یکی از نکات مثبت کتاب آخر هفته دخترانه در این است که خواننده همراه با شخصیت‌های کتاب، معماهای داستان را قدم‌به‌قدم حل می‌کنند. شاید حتی در اواسط داستان متوجه شوید که ماجرا از چه قرار است اما باز هم به خواندن ادامه می‌دهید؛ زیرا هنوز هم بعضی رمز و رازها فاش نشده‌اند. اگر به حل معما علاقه دارید، این کتاب رازآلود و معمایی جودی گرمن را با ترجمه‌ی حسین مسعودی آشتیانی و چاپ انتشارات کتاب کوچه بخوانید.

نکوداشت‌های کتاب آخر هفته دخترانه

• جودی گرمن شخصیت‌های زن خود را به‌خوبی در کتاب آخر هفته دخترانه توصیف می‌کند. (پابلیشرز ویکلی)

• سبک نگارش و شخصیت‌پردازی جودی گرمن ظریف و عمیق است. خواندن کتاب آخر هفته دخترانه را به‌شدت توصیه می‌کنم. (بررسی کتاب سیاتل)

• کتابی هیجان‌انگیز که به جنبه‌های تاریک دوستی می پردازد. نثر جذاب و فضاپردازی ترسناک و زیبا. (مگان کالینز، نویسنده‌ی کتاب «خواهر زمستانی»)

• داستانی که تپش قلب شما را تندتر می‌کند و به‌سرعت آن‌ را می‌خوانید تا به انتهای داستان برسید. کتاب آخر هفته دخترانه شما را با این سؤال تنها می‌گذارد که چقدر دیگران را می‌شناسید؟ کتابی که نباید خواندن آن را از دست دهید. (ال مار، نویسنده‌ی کتاب «خواهر گمشده»)

کتاب آخر هفته دخترانه برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به دنبال کتابی می‌گردید که مطالعه‌ی آن را به‌سرعت تمام کرده و با خواندنش کمی هیجان به زندگی خود تزریق کنید، کتاب آخر هفته دخترانه را به شما پیشنهاد می‌کنیم. ژانر پلیسی، معمایی و هیجان‌انگیز این اثر از جودی گرمن باعث می‌شود که کتاب را زمین نگذارید!

در بخشی از کتاب آخر هفته دخترانه می‌خوانیم

ایم با همان تمرکز همیشگی خود رانندگی می‌کند. موهای مشکی کوتاهش در جریان بادی که از شیشه‌ی ماشین داخل می‌آید، به هم ریخته است ولی چون می‌دانم زیاد خوشش نمی‌آید به او درباره‌ی وضع آشفته‌اش بگویم، حرفی نمی‌زنم. تنها فایده‌ی به‌هم‌ریختگی موهایش این است که مرا یاد تیپ ثابت این چند ساله‌اش می‌اندازد: خط چشم مشکی، موهای تیره که باید همیشه کوتاه نگه داشته شوند، کاپشن‌های خاکستری و شلوارهای مشکی براق. البته مهارت مشهورش در رانندگی هم هست: او عاشق سبقت گرفتن و رد کردن کامیون‌ها و کاروان‌هاست. لایی کشیدن را خیلی دوست دارد، البته نه برای خودنمایی یا پرخاشگری، او ماهرانه و با لذت تمام این کار را می‌کند. در مسافرت هیچ چیز را به اندازه‌ی نشستن کنار ایم در هنگام رانندگی دوست ندارم. تصور از دست دادن چنین لذتی آن هم در چند ماهی که گذشت، آزارم می‌دهد.

من و ایم در دانشگاه واشنگتن غربی در بلینگهام هم‌اتاقی بودیم. همان روز اولی که او را دیدم، فهمیدم نزدیک‌ترین دوستم خواهد شد. تا آن روز هر رابطه‌ای که با آدم‌ها داشتم کاری و هدفمند بود و با هیچکس صمیمی نبودم. در لیک پورت، شهری کارگری و کوچک در کالیفورنیای شمالی بزرگ شدم و آنجا تنها آدم‌هایی را دیدم که بیشتر نقش همراهی‌ام را در جریانات زندگی داشتند تا رفاقت. با پدر و مادر و گروه دوستانی که در مدرسه داشتم هدفمان بیشتر تحمل شرایطی بود که در آن زندگی می‌کردیم. ما چون بازماندگان یک کشتی غرق‌شده‌ هر روز با قایق نجات مجهزی در دریای زندگی شناور بودیم و در انتظار نجات یا رسیدن به ساحلی بهتر لحظات را سرمی‌کردیم. روزی که ایم را دیدم، فهمیدم باید از قایق نجات پیاده شوم چون پا بر زمین موعود نهاده‌ام. در آن دنیای نو دیگر بقا تنها هدفم برای ارتباط با دیگران نبود.