معرفی و دانلود کتاب آلاچیق ترس
برای دانلود قانونی کتاب آلاچیق ترس و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب آلاچیق ترس
در دل خانهای قدیمی و تاریک، جایی که خاطرات تلخ و سایههای مرموز در هر گوشهاش پرسه میزنند، صبا، دختری تنها و فلج، با ترسهایش دستوپنجه نرم میکند. کتاب آلاچیق ترس به قلم نفیسه نوری، روایتی است از تنهایی، اضطراب، و کابوسهای بیپایان دختری که با فقدان پدر و مادر، بیمهری خانواده و ترسی که در دل شبها خزیده، برای نجات خودش و برادرش باید بجنگد.
دربارهی کتاب آلاچیق ترس
در تاریکی مطلق خانهای که روزگاری پر از خنده و گرمای حضور بود، حالا فقط سایهها همه جا ریشه دواندهاند. صبا، دخترکی تنها و شکسته، با پاهایی ناتوان و دلی پر از زخم، در دل خانهای غریب و ساکت، محبوس شده. صدای پای اشباح گذشته، در هر گوشه از خانه میپیچد. پنجرههایی که با وزش باد لرزشی شوم به خود میگیرند، آینههایی که چهرهای عبوس و غمگین را بازمیتابانند و عکسهایی که از دیوارها به پایین میافتند؛ خانهای که حالا برای صبا، شبیه گوری است که دارد در آن زنده زنده دفن میشود. این فضایی است که نفیسه نوری در کتاب آلاچیق ترس میسازد.
هر شب، ترس از تاریکی، ترس از صداهایی که فقط او میشنود، ترس از سایههایی که در حیاط میلغزند و ناپدید میشوند، همه و همه دستبهدست میدهند تا او را به مرز جنون بکشانند. انگار دیوارهای این خانه هم با او دشمن شدهاند و هر گوشه، دامنی از خاطرات تلخ و کابوسهای خفهکننده پهن کرده است.
کتاب آلاچیق ترس نوشتهی نفیسه نوری داستان دختری است که در دل تاریکی و تنهایی، به دنبال نوری میگردد که شاید هیچگاه نیاید. این کتاب، روایتی است از خفگی و وحشت در خانهای که دیگر خانه نیست؛ روایتی از زخمهایی که هیچگاه بسته نمیشوند، و از دختری که در مقابل ترسهایش، هر روز کمی بیشتر فرو میریزد. در میان تمام تلخیها و مشکلات تمام نشدنی اما او کماکان دنبال روزنهای میگردد، نوری کمفروغ که با قلبی پرتردید به آن نزدیک میشود.
این اثر به همت انتشارات متخصصان وارد بازار نشر شده است.
کتاب آلاچیق ترس برای چه کسانی مناسب است؟
اگر داستانهای پرتنش با حال و هوای ترسناک و رازآلودی را دوست دارید که با قصههای خانوادگی و روابط پیچیدهی بین خواهر و برادرها در هم آمیخته باشد و از سوی دیگر میخواهید دنیای ذهنی یک شخصیت آسیبدیده و بیپناه را درک کنید، این کتاب را انتخاب کنید.
در بخشی از کتاب آلاچیق ترس میخوانیم
بعد از رفتنشان... خانه در خموشی محض فرورفت و باز من ماندم و غم بزرگ تنهایی و بیکسی. دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم، بغضم شکست و هایهای گریستم. مژگان دست از ظرفها کشید و محض دلداری سمتم آمد.
آهسته شانههایم را نوازش کرد و گفت: نمیگم گریه نکن... چون گریه آدم رو خالی میکنه. اما... اما باید با این قضیه کنار بیابی. مرگ حقّه، مهم اینه که میدونی پدرت جای بدی نرفته، اون مرد شریف و خوبی بود، مطمئن باش روحش آرومه.
و من همچنان میگریستم....
مژگان دستکشهایش را درآورد و گفت: خدا مرگم بده، ببخشید، یادم رفت اینها رو در بیارم. خیست کردم، نه؟
بیاعتنا به حرفش، نالیدم: میبینی؟ میبینی چقدر تنها شدم. دیگه امید و آیندهای ندارم. دیگه پشتیبان و مرهمی ندارم. هیچوقت مثل حالا نبودم. میترسم... میترسم مژگان. او کنارم نشست و گفت: بالاخره باید با این حقیقت کنار بیابی. توی این یک ماه فقط اشک ریختی و اشک ریختی. مگه آمادگی چنین اتفاقی رو نداشتی؟ پدرت که مریض بود دیگه. اول و آخر سرطان از همون اول معلومه...
- خوب بعضی بیماریها همینجوریه. یکهو خودشو نشون میده و یکهو عود میکنه.
میان دریای اشکهایم صورت مژگان را نمیدیدم. آب دهانم را فروخوردم و گفتم: مادرم چی؟ اون چرا اونقدر زود رفت و تنهام گذاشت...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب آلاچیق ترس |
نویسنده | نفیسه نوری |
ناشر چاپی | انتشارات متخصصان |
سال انتشار | ۱۴۰۳ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 257 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-390-107-2 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان و رمان ترسناک ایرانی، کتابهای داستان و رمان روانشناسی ایرانی |