معرفی و دانلود کتاب انعکاس: مجموعه داستان کوتاه

معرفی کتاب انعکاس: مجموعه داستان کوتاه

کتاب انعکاس، مجموعه‌ای متشکل از 12 داستان کوتاه است که توسط پریسا یاسایی، نویسنده‌ی معاصر ایرانی، نوشته شده‌اند. یگانگی انسان‌ها و زندگی، مضمون اصلی داستان‌های این مجموعه را تشکیل می‌دهد که به‌ دست‌مایه‌ای برای نگارش کتاب پیش‌رو تبدیل شده.

درباره‌ی کتاب انعکاس

پریسا یاسایی، نویسنده‌ی معاصر ایرانی، در کتاب انعکاس، مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه خود را منتشر کرده است. این کتاب را 12 داستان کوتاه تشکیل می‌دهند.

اساس نگارش این مجموعه، باور به اصل یگانگی جهان است. به اعتقاد نویسنده، همه‌ی ما انعکاسی از یک پرتوی نوریم و زندگی تک‌تک افراد نیز آینه‌ای است که در مقابل این انعکاس‌ها قرار گرفته. او همچنین باور دارد که هیاهوی زندگی، انسان‌ها را از واقعیت دور کرده اما نمی‌توان انکار کرد که این هیاهو بازتابی از صداها و حضور خود ماست و اگر دقت کنیم می‌توانیم به شناخت بهتری از خودمان دست پیدا کنیم.

کتاب انعکاس با داستان فرشته‌های سفید آغاز می‌شود. این داستان کوتاه توسط راوی سوم‌شخص روایت شده و درباره‌ی دو کودکی است که زندگی سخت‌تری نسبت‌ به هم‌سن‌وسال‌های خود دارند. آن‌ها نان‌آور خانواده‌اند و از این رو، مجبورند به جای حضور در مدرسه، در خیابان باشند. اما ماجرا از یک روز سرد و برفی زمستان آغاز می‌شود که همه‌ی بچه‌های شهر در حال شادی و برف‌بازی‌اند اما دو شخصیت اصلی داستان، در تکاپوی تأمین هزینه‌های زندگی. این درحالی است که یکی از آن‌ها سخت مریض شده و از سرفه‌های مکرر رنج می‌برد.

اسطوره، سرخوش، کارما، با دقت ببین...، انعکاس، مخلوق سیاه، پارادوکس، زخم عمیق، بازنشستگی، توهم و دژاوو، عناوین دیگر داستان‌های کتاب حاضر به شمار می‌آیند. این اثر خواندنی را انتشارات آئی‌سا، نخستین بار در سال 1400 منتشر کرده است.

کتاب انعکاس برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی این کتاب برای تمامی مخاطبانی که به داستان‌های کوتاه فارسی علاقه‌مندند مناسب خواهد بود.

با پریسا یاسایی بیشتر آشنا شویم

پریسا یاسایی، تدوین‌گر، عکاس و نویسنده‌ی معاصر ایرانی است که در سال 1375 متولد شده. این نویسنده‌ی جوان در سال 1400 و با همت انتشارات آئی‌سا، دو کتاب منتشر کرده. «آغوش حسرت» عنوان اثر دیگر اوست که عشق و مضامین عاشقانه موضوعات محوری آن را می‌سازند.

در بخشی از کتاب انعکاس: مجموعه داستان کوتاه می‌خوانیم

با این‌که معلم ریاضی بود، همیشه نیم ساعت از کلاسش را درس زندگی می‌داد. می‌خواست به شاگردانش یاد دهد تا چه‌گونه بهترینِ خودشان باشند.

یک روز به همراه خودش آیینه‌ی کوچکی برده بود. روی میزش گذاشت و از شاگردانش خواست تا رو‌به‌روی آن بایستند و یک جمله به انعکاس‌شان در آیینه بگویند. جمله‌ها خیلی متفاوت بودند. یکی گفت:

- بیش‌تر درس بخون.

دیگری گفت:

- ازت خجالت می‌کشم.

- قراره دکتر بشی.

- چه‌قدر زشتی!

- با مامانت مهربون باش.

تمام مدت معلم نظاره‌گر بود و کلاس هم از فرط کنجکاوی در سکوت کامل به سر می‌برد. وقتی جمله‌های همه تمام شد، معلم گفت:

- هیچ می‌دونستین زندگی هم مثل همین آیینه‌ست؟ انعکاسی از خودتون. هرکاری که بکنین، همون رو از طرفش دریافت می‌کنین. زندگی درواقع انعکاس اعمال ماست.

به یکی از شاگردانش اشاره کرد:

- تو به انعکاست گفتی ازت خجالت می‌کشم؟

وقتی تائیدش را شنید، آیینه را برداشت و خود را در آن نگاه کرد:

- من به انعکاسم توی آیینه می‌گم: امروز بهترینِ خودت بودی. چرا؟ چون زندگی هم شما رو هر طور که شما خودتون رو می‌بینین، می‌بینه! شما هر رفتاری با انسان‌ها داشته باشین، انعکاسش رو چه در همون لحظه و چه در طول زندگی‌تون می‌بینین.

همه‌ی شاگردان در سکوت بودند. معلم رضایت‌مندانه سری تکان داد و پرسید:

- کی می‌دونه پژواک یعنی چی؟

فهرست مطالب کتاب

1: فرشته‌های سفید
2: اسطوره
3: سرخوش
4: کارما
5: با دقت ببین...
6: انعکاس
7: مخلوق سیاه
8: پارادوکس
9: زخم عمیق
10: بازنشستگی
11: توهم
12: دِژاوو