معرفی و دانلود کتاب بلندی‌ها

معرفی کتاب بلندی‌ها

کتاب بلندی‌ها، روایت فانتزی، غریب و ترسناک فانی دمول از سه زن خارجی است که برای بازدید از مناظر و بلندی‌های کوهستانی به اسکاتلند می‌آیند. هرکدام از آن‌ها انگیزه‌ی متفاوتی برای این سفر دارند؛ یکی از دست شوهرش فرار کرده، دیگری برای ارائه‌ی پایان‌نامه‌اش آمده و نفر سوم می‌خواهد خاکستر عزیزانش را در آنجا به باد بسپارد. اما این سفری عادی نیست و مطابق انتظار پیش نمی‌رود. گفتنی‌ست این رمان تحسین‌شده برنده‌ی چندین جایزه شده است.

درباره‌ی کتاب بلندی‌ها

فانی دمول (Fanie Demeule) در سومین رمانش، بلندی‌ها (Highlands)، داستان سفر فانتزی سه زن و اتفاقات ترسناکی که برای آن‌ها رخ داده را بازگو می‌کند. سه زن با انگیزه‌های مختلفی به اسکاتلند می‌آیند تا از بلندی‌های آنجا بازدید کنند؛ جیا که قربانی خشونت خانگی و آزارهای همسرش است، از دست او فرار کرده و به این کوهستان پناه آورده. آدری، دانشجوی دکتراست که برای ارائه‌ی بخش‌هایی از پایان‌نامه‌اش به اسکاتلند آمده است. در نهایت، زنی به نام امیلی که دختر و مادرش را از دست داده و حالا خاکستر آن‌ها را آورده تا در این بلندی‌ها پخش کند. این سه زن با یکدیگر هم‌سفر می‌شوند، اما مسافرتشان آن‌چنان‌که تصور می‌کنند نیست و کم‌کم رویدادهای عجیبی پیش می‌آید. آن‌ها درگیر اتفاقات غیرمنتظره‌ای می‌شوند و سرنوشت ترسناکی در انتظارشان است.

فانی دمول در رمان بلندی‌های، سه زن متفاوت و دور از هم را برمی‌گزیند؛ یک زن نجات‌یافته از خشونت، یک مادر و یک دختر دانشجو. در طول قصه این سه به هم نزدیک و نزدیک‌تر شده و زندگی‌شان در هم‌ تنیده می‌شود. دمول به‌مرور مرز بین واقعیت و رؤیا را کمرنگ و از عناصر جادویی و فانتزی استفاده می‌کند. عناصری که علاوه بر جذابیت، باعث شده‌اند قصه‌ی او از یک داستان کلاسیک و کلیشه‌ای ترسناک فراتر برود. دمول به افسانه‌ها مخصوصاً فولکلور منطقه‌ی اسکاتلند هم ارجاع می‌دهد و به‌خوبی آن‌ها را در داستانش به کار می‌گیرد. بنابراین گرچه ظاهر داستان شبیه به دیگر داستان‌های ژانر ترسناک است، اما نویسنده با ترکیب کردن چندین ژانر و المان، موفق می‌شود یک قصه‌ی عمیق و تکان‌دهنده خلق کند. اوج داستان در پایان‌بندی شوکه‌کننده و غیرمنتظره‌ی آن است.

بلندی‌ها، رمانی کوتاه است و ریتم تندی دارد. فانی دمول بسیار سریع قصه‌اش را روایت می‌کند و سرنوشت شخصیت‌ها را پیش می‌برد. روایت بین سه قهرمان زن می‌چرخد و هر بار یکی از آن‌ها راوی می‌شود. نویسنده می‌کوشد در خلال قصه به درون شخصیت آن‌ها هم رخنه کند. این سفر بهانه‌ای می‌شود تا او زندگی آن‌ها را بکاود و کاراکتر، تردیدها و ترس‌هایشان را نشان بدهد. نکته‌ی درخشان دیگر این قصه، تصویرسازی‌های دمول از اسکاتلند است که تقریباً همه‌ی منتقدین به آن اشاره‌ کرده‌اند و قدرت آن را ستوده‌اند. نویسنده به توصیف بلندی‌ها اکتفا نمی‌کند بلکه این شکوه، زیبایی، رمزآلودی، سردی و تاریکی را در تاروپود داستانش وارد می‌سازد. طوری‌که با درون‌مایه‌ی رمان کاملاً هم‌خوانی پیدا می‌کند.

فانی دمول با وجود جوانی، قلم و سبک نگارشی منحصربه‌فرد خود را دارد. رمان بلندی‌ها هم مانند باقی آثار او با تحسین منتقدین مواجه شده و توانسته چندین جایزه‌ی معتبر را به دست آورد. این داستان را انتشارات آناپل با ترجمه‌ی امیر خوش‌اخلاق چاپ و عرضه کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب بلندی‌ها

• برنده‌ی جایزه‌ی Imaginary Horizons سال 2022؛
• برنده‌ی جایزه‌ی Jacques-Brossard در سال 2022.

در نکوداشت کتاب بلندی‌ها

• رمان بلندی‌ها کاری می‌کند که پس از خواندنش دوباره به داخل کتاب شیرجه بزنید و به مسیرهایی که نرفته‌اید بروید. (مانون دوماس، روزنامه‌نگار)

کتاب بلندی‌ها برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به داستان‌های فانتزی و ترسناک علاقه دارید، می‌توانید این کتاب را مطالعه کنید.

با فانی دمول بیشتر آشنا شویم

فانی دمول (متولد 1990) نویسنده و استاد دانشگاه کانادایی است. او در دانشگاه کِبِک در رشته‌ی مطالعات ادبی تحصیل کرد و مدتی هم در همین دانشگاه به تدریس مشغول بود. همین‌طور به‌عنوان ویراستار در چند انتشارات معروف کانادایی کار کرد. او تاکنون چهار رمان و یک مجموعه داستان کوتاه منتشر کرده است. داستان‌های او عموماً بین واقعیت و فانتزی در نوسان هستند و به موضوعاتی همچون ارتباط بدن و هویت و سلامت روان می‌پردازند. دمول به خاطر آثارش جوایز زیادی برده که ازجمله‌ی آن‌ها می‌توان به جایزه‌ی دوسالانه‌ی ادبی کانادا و Jacques-Brossard اشاره کرد.

در بخشی از کتاب بلندی‌ها می‌خوانیم

معلوم نیست مسافرها از کجا بلیت می‌خرند. همه‌جا، سرما و باد سوزان همراه با تابش بی‌رحمانه نور خورشید است. روستای استراثکارون در دره‌ای قرار دارد و رودخانه‌ای منتهی به یک دریاچه از آن می‌گذرد، و از تعداد انگشت‌شماری خانه‌های پراکنده و یک مسافرخانه تشکیل شده است. این مسافرخانه تنها جای عمومی است که می‌توانیم تا آمدن اتوبوسی که قرار است ما را به توریدون ببرد آن‌جا بمانیم. باید بپرسیم محل توقفش کجاست.

وقتی وارد ساختمانی بسیار گرم با بوی فرش‌های قدیمی، و تنباکو می‌شویم، تاریکی کامل می‌شود. متصدی بار لاغراندام و خسته‌ای پشت پیشخوان است که در حالی که به مسابقه فوتبال از تلویزیون دیواری خیره شده، به طور مکانیکی یک لیوان را تمیز می‌کند.
«سلام.»

بدون اینکه نگاهی بیندازد سلام می‌کند. وقتی مقصد اتوبوس را از او می‌پرسیم، بدون اینکه کلمه‌ای حرف بزند، به پارکینگ هتل اشاره می‌کند. طبق برنامه‌ای که در وبسایت شرکت درج شده، اتوبوس 15 دقیقه دیگر می‌رسد، اما متصدی بار در نهایت با صدایی خشن می‌گوید که به خاطر وضعیت جاده، همه این زمان‌ها احتمالی است و قطعاً طولانی‌تر خواهد بود، و گاهی وقت‌ها اتوبوس‌ها اصلاً نمی‌آیند. لاستیک‌های آن‌ها برای یخ‌بندان مناسب نیست که باعث خطرناک شدن سفر و بروز تصادفات متعدد می‌شود. من و گیل با تعجب و تحیر نگاهی به هم می‌اندازیم.

متصدی بار شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و پیشنهاد می‌کند سوار ماشین کسی بشویم که حاضر است ما را با خودش ببرد.

تصمیم می‌گیریم تا آمدن اتوبوس صبر کنیم.

فهرست مطالب کتاب

تولبوث‌وایند
آنات
پنیگ‌هِیل
پیتلوکری
لاخ توریدون بالا
یونا
کارنگوم
لیاتاچ
کالدونین مک‌برین
شیلداگ
استراتکارون
جزیره سیاه
نیرن
آن تِی
هدیه