معرفی و دانلود کتاب به سفیدی استخوان

معرفی کتاب به سفیدی استخوان

همیشه میان زندگی حال و گذشته، پیوندی ناگسستنی وجود دارد! کتاب به سفیدی استخوان اثر بی‌نظیر و هنرمندانه دیوید کنستانتین است که از نویسندگان برجسته بریتانیا به شمار می‌رود. این کتاب در سال 2015 برنده بهترین داستان کوتاه Kirkus Reviews شده است و داستان زن و مردی را روایت می‌کند که حال‌وهوای شاعرانه و عاشقانه آن‌ها در وجودتان رخنه خواهد کرد.

درباره کتاب به سفیدی استخوان

گذشته آدم‌ها دقیقا همان چیزی است که هیچگاه گریزی از آن نیست! گذشته همیشه وجود دارد، حتی اگر بسیار کمرنگ و بی‌رمق باشد.

کتاب به سفیدی استخوان (In Another Country) اثری زیبا، بی‌نظیر و به غایت هنرمندانه است که دیوید کنستانتین (David Constantine) شاعر و نویسنده برجسته انگلیسی آن را نوشته است.

داستان کتاب، زندگی زن و مردی را روایت می‌کند که در میانه یک درام عاشقانه و شاعرانه حضور دارند و نویسنده با زیبایی مثال‌زدنی روابط میان‌فردی آن دو را به تصویر می‌کشد. لحظاتی که نویسنده در این داستان تامل‌انگیز آن‌ها را خلق کرده است، می‌توان احساسات پیچیده و متفاوتی مانند انزوا، سرکشی، رستگاری و ... را که در شخصیت‌های داستان وجود دارد به‌وضوح دید.

ماجرای این کتاب در جایی به اوج خودش می‌رسد که گذشته‌ها و تجربیات پیشین هر دو شخصیت داستان، راهی به زندگی کنونی‌شان باز می‌کنند و آرامش آن‌ها را به هم می‌زنند. اتفاقی که می‌توانید تمام لحظات آن را درون خودتان احساس کنید و در یک کلام باید گفت که کتاب به سفیدی استخوان، اثری ژرف برای لمس حقیقی لحظات زندگی است!

نشر سنگ در مجموعه‌ای با عنوان «پنج نویسنده، پنج داستان، پنج جایزه»، اقدام به عرضه‌ی پنج کتاب کوچک کرده است. هر کدامشان دربرگیرنده‌ی یک داستان کوتاه یا بلند، به قلم نویسنده‌ای جایزه‌برده است که چندان در ایران شناخته شده نیستند؛ کتابی که پیش روی شماست، یکی از عناوین حاضر در همین مجموعه محسوب می‌شود.

اقتباس سینمایی کتاب به سفیدی استخوان

اقتباس بسیار موفق و جذاب کتاب به سفیدی استخوان در سال 2015 و در قالب یک درام عاشقانه زیبا به نام «45 سال» ساخته شد. کارگردانی این فیلم را اندرو هی کارگردان اهل انگلستان برعهده داشت و توانست نامزد جایزه اسکار شود.

شارلوت رمپلینگ و تام کورتنی بازیگران این فیلم،‌ موفق شدند در بخش اصلی مسابقه شصت و پنجمین جشنواره بین‌المللی فیلم برلین، جایزه خرس نقره‌ای بهترین بازیگر زن و بهترین بازیگر مرد را برای این فیلم دیدنی دریافت کردند.

جوایز و افتخارات کتاب به سفیدی استخوان

- برنده جایزه بین‌المللی بی‌بی‌سی
- عنوان بهترین داستان کوتاه Kirkus Reviews در سال 2015

نکوداشت‌های کتاب به سفیدی استخوان

- داستان‌های کنستانتین درباره جهانی که در آن زندگی می‌کنیم و میزان آسیب‌پذیری آن است. (New York Times Book Review)

- دقت نثر دیوید کنستانتین در درجه اول شما را جذب می‌کند. توصیف‌‌ها و دیالوگ‌های او بسیار دقیق هستند و شما را وارد صحنه‌هایی می‌کنند که قابل درک و عمیقاً ناراحت‌کننده هستند! (Beatrice)

- یک حس قابل لمس استادانه... (Scout Magazine)

- کنستانتین در نوشتن شبیه به یک جادوگر عمل می‌کند! (ایرلند تایمز)

- اثری وحیانی... داستان‌های کنستانتین از دریچه نگاه یک شخصیت داستانی به شگفتی‌های جهان و پدیده‌های دوست داشتنی زمین توجه می‌کند. (وال استریت ژورنال)

کتاب به سفیدی استخوان برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای همه کسانی که از خواندن داستان‌های کوتاهِ خارجیِ عاشقانه لذت می‌برند و به ادبیات انگلیس علاقه‌مندند، بسیار مناسب است.

با دیوید کنستانتین بیشتر آشنا شویم

بدون شک یکی از نویسندگان چیره‌دست ادبیات انگلیس که در نوشتن جادو می‌کند، دیوید کنستانتین است! او شاعر و مترجم برتر بریتانیایی است که در سال 1944 متولد شده است و امروزه به عنوان یکی از محبوب‌ترین نویسندگان ادبیات بریتانیا از او یاد می‌شود. او رشته‌ی زبان‌های مدرن را در دانشگاه آکسفورد آموخت و امروزه عضو هیأت ویراستاری انجمن شاعران آکسفورد است. کنستانتین در کارنامه فعالیت‌های خودش، سابقه‌ سی سال تدریس رشته زبان و ادبیات آلمانی را در دانشگاه دارد.

دیوید کنستانتین،‌ چندین دفتر شعر مشهور و پرطرفدار نیز دارد که از جمله آن‌ها می‌توان به «حمله‌ی زنبور‌ها»، «چیزی برای ارواح»، «کسپر هاوسر» و «در جست‌جوی دلفین‌ها» اشاره کرد. او همچنین به دلیل ترجمه چند اثر فاخر و بی‌نظیر آلمانی توانست جایزه Corneliu M Popescu را از آن خودش کند. این شاعر و نویسنده محبوب، در سال 2020 برنده مدال طلای ملکه انگیس شد و عنوان شاعر سال را به او اهدا کردند!

از دیگر افتخارات کنستانتین می‌توان به کتاب‌ها و داستان‌های کوتاه او اشاره کرد که به دلیل نوشتن آن‌ها در سال 2013 برنده جایزه بین‌المللی داستان کوتاه فرانک اوکانر شد. او همچنین توانست جایزه‌‌ پوپِسکو و جایزه‌ وایت‌برید را که جوایز خاص ترجمه و شعر هستند،‌ دریافت کند.

در بخشی از کتاب به سفیدی استخوان می‌خوانیم

ریادر شهر زیبایی به نظر می‌‌رسید؛ ساده بود و در قلبش برج ساعت قرار داشت. هوا مرطوب بود و باد سردی از سمت تپه‌‌ها می‌وزید. خاطرات کری به خوبی زنده می‌‌شدند. فوراً رفتند و خرید کردند. اواخر ماه فوریه بود و روز زود به سر می‌‌رسید. می‌‌خواستند تا قبل از تاریکی برسند.

سث رانندگی می‌‌کرد و کری بچه را روی زانو‌هایش، روی نقشه‌ای که باز کرده بود، نگه می‌داشت. جاده از رود می‌‌گذشت. رود خروشانی که صدایش را به خوبی می‌شنیدند و لاستیک‌های ماشین در اطرافش، روی زمینِ خیسس هیس می‌کردند. کمی بعد باید از فرعی‌ای به چپ خارج می‌شدند که جنگل را به دریاچه می‌رساند و مسیر دور و درازی داشت و در لبه‌ی خشکی صدای خفه‌ای تولید می‌کرد. رودخانه انگار تصویر آسمان بی‌ابر را در دلش تا می‌کرد و نگه می‌داشت. بعد جاده‌ی باریکی مایل به راست می‌‌شد و رود‌‌خانه‌ای دیگر را بالا می‌‌ر‌فت. کری شیشه را پایین کشید. سر و صدا‌ها داخل شدند. جریان آب رود با سرعت به خشکی می‌خورد و در هر دو سمت تپه‌ها، منظره‌ی زیبایی از رگه‌های سفید به چشم می‌خورد.

سث طبق معمول آن اواخر در فکر فرو‌رفته بود و مثل یک ناظر، خود و کار‌هایش را با ترس و افسوس تماشا می‌کرد. انگار از آسمان به ون سفیدی نگاه می‌‌کرد که هر چه داشت و دوست داشت در آن بود و سینه‌مال در جاده‌‌ی زندگانی بالا می‌رفت. از آن بالا هر سه‌‌شان را تحسین کرد، به‌شان عشق ورزید و آرزو کرد به سلامت به مقصد برسند. اما از آن دور همه چیز شبیه افسانه‌‌ای بود که چند بازیگر به نمایش در‌آورده باشند. کری مردد بود. کم‌‌کم نگران تاریکی شب می‌شد که سث زود‌تر از او مقصدشان را در روشنی روز به چشم دید. کری حس می‌کرد بار مسئولیتش به اندازه‌ی تپه‌های عظیم دوردست در منظره پهناور شده بود. مسئولیتی که باب میل سث بود. اما همراهی کری به ضرر شوهرش تمام نمی‌شد؟ این‌طور نبود که ویرانی‌‌اش را تماشا کند، در حالی‌که دست روی دست گذاشته باشد؟