معرفی و دانلود کتاب صوتی ربکا

معرفی کتاب صوتی ربکا

دافنه دو موریه در کتاب صوتی ربکا، داستان عشقی آتشین و درعین‌حال رازآلود را روایت می‌کند. این اثر که برنده‌ی جایزه‌ی کتاب ملی در سال 1938 بوده است، قصه‌ی عشق مردی ثروتمند و اشراف‌زاده به یک ندیمه‌ی فقیر و یتیم را تعریف می‌کند، اما همواره سنگینی حضور زنی مرده در این رابطه احساس می‌شود.

درباره‌ی کتاب صوتی ربکا

دافنه دو موریه (Daphne Du Maurier) در کتاب صوتی ربکا (Rebecca) که از شاهکارهای کلاسیک انگلستان به شمار می‌رود، راوی داستان ندیمه‌ای است که همراه اربابش به جنوب فرانسه سفر کرده است. ندیمه، که تا انتهای داستان هویتش مانند یک راز باقی می‌ماند، در جریان این سفر با بیوه مردی ثروتمند آشنا می‌شود که همسرش را به تازگی از دست داده. این اشراف‌زاده که آقای ماکسیم دووینتر نام دارد، به ندیمه دل می‌بازد و از او خواستگاری می‌کند. ندیمه هم که پیش از این شیفته‌ی جذابیت او شده، با خوشحالی درخواست ازدواجش را می‌پذیرد.

شخصیت اصلی کتاب صوتی ربکا، یعنی همان ندیمه که حالا به او خانم دووینتر گفته می‌شود، همراه همسرش به عمارت ماندرلی که خانه‌ی ماکسیم دووینتر است می‌رود. عمارت ماندرلی، خانه‌ای بزرگ و زیباست که از یک سو به ساحل بادگیر دریا می‌رسد و از سوی دیگر، با باغی پر از گل‌های رز احاطه شده است. عروس جوان در این عمارت سنگی و بزرگ، پی به رازهای مخوفی می‌برد. ماکسیم دووینتر با برگشتن به خانه، از این رو به آن رو می‌شود؛ گویی چیزی در در و دیوار این خانه مستتر است که خود را در رفتار ساکنان آن نشان می‌دهد. حضور ربکا، همسر اول ماکسیم که در یک حادثه‌ی قایق‌رانی کشته شده، در جای‌جای خانه احساس می‌شود. با اینکه ربکا مرده اما تمام اهالی خانه از خدمتکاران گرفته تا خود ماکسیم دووینتر، همواره از زیبایی و مهربانی او صحبت می‌کنند. ندیمه‌ی داستان، احساسات متناقض و دوگانه‌ای نسبت به ربکا دارد؛ گاه حسادت و خشم در قلبش شعله می‌کشد و گاه خود نیز، شیفته‌ی شخصیت هووی مرده‌اش می‌شود. حسش هر چه که باشد، مانع از این فکر آزاردهنده نمی‌شود که او حاضر به زندگی زیر یک سقف با مردی شده که اصلاً او را نمی‌شناسد.

خانم دووینتر خود را در این عمارت بزرگ تنها و بی‌دوست می‌بیند. خدمتکاران خانه همگی رفتاری خشک و بی‌روح دارند و وفاداریشان به ربکا، مانع از آن شده که با بانوی تازه‌ی عمارت ارتباطی برقرار کنند. به نظر می‌رسد او هر کاری که کند، باز هم تمام زندگی‌اش تحت‌الشعاع حضور ربکا قرار دارد. کم‌کم تصمیم می‌گیرد تا خودش هم پا جای پای بانوی اول عمارت بگذارد و شبیه او رفتار کند تا شاید بتواند سایه‌اش را در زندگیش کم‌رنگ کند، اما این کار هم کمکی به او نمی‌کند...

کتاب صوتی ربکا اثری از دافنه دو موریه است که با تلاش سعید اختری‌زاده به فارسی ترجمه شده. انتشارات آتیسا و نشر صوتی رومانو، به ترتیب ناشران متنی و صوتی این اثر هستند. ربکا را با صدای بانو بهارلو می‌شنوید.

جوایز و افتخارات کتاب ربکا

• برنده جایزه‌ی کتاب ملی (1938)
• برنده جایزه‌ی آنتونی برای بهترین رمان قرن (2000)
• کتاب منتخب سردبیر آمازون

نکوداشت‌های کتاب ربکا

• ربکا شاهکاری است که در آن دو موریه نمایشی فوق‌العاده را ترسیم می‌کند که بسیاری از نویسندگان بزرگ از پس آن برنمی‌آیند. (Guardian)
• یکی از تأثیرگذارترین رمان های قرن بیستم. ( Marie Claire)
• کتابی عالی، پرمغز، خطرناک و جذاب. (Sainsbury's Magazine)
• اعتیادآور و نفس‌گیر و همچنین ملودرامی ظریف و مبتکرانه. محیط و فضاسازی کتاب هرگز از ذهنتان بیرون نمی‌رود. ( Independent)
• رمانی روانشناسانه و درگیرکننده با پردازشی عالی؛ ربکا برای همیشه در ذهن شما باقی خواهد ماند. (Psychologies)
• این تریلر گوتیک متعلق به دهه‌ی 1930، رمانی با ساخت و پردازشی عالی است. (Good Housekeeping)

اقتباس‌های سینمایی و فرهنگی از کتاب ربکا

در ساخت سریال‌ها، برنامه‌های تلویزیونی، نمایش‌های تئاتر و به طور کل آثار فرهنگی مختلفی از رمان ربکا اقتباس شده است. فیلم ربکا ساخته‌ی آلفرد هیچکاک در سال 1940، اقتباسی از رمان ربکا بوده است. این فیلم با وجود پایان‌بندی متفاوت از داستان اصلی کتاب، برنده‌ی جایزه‌ی اسکار شد. نتفلیکس نیز در سال 2020 فیلمی با اقتباس از رمان ربکا ساخت. بن ویتلی کارگردانی این اثر را به عهده داشت و لیلی جیمز، آرمی همر و کریستین اسکات در آن نقش‌آفرینی کردند.

کتاب صوتی ربکا برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به رمان‌های خارجی با مضمون عاشقانه و جنایی علاقه‌مندید، شنیدن این کتاب صوتی را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب صوتی ربکا می‌شنویم

حالا به میانه‌ی سالن رسیده بودم. نمی‌توانستم به عقب برگردم. روز گذشته که کنار آسانسور از هم جدا شدیم دیگر او را ندیدم. مضطرب شدم و دستپاچگیم باعث شد وقتی می‌خواستم پشت میز بنشینم، دستم به گلدان پرگل بخورد و تمام گل‌ها و آب گلدان روی میز و لباسم بریزد. زمانی که این اتفاق افتاد پیشخدمت آن طرف سالن بود و این قسمت را نمی‌دید. در همان حال آقای دووینتر با یک دستمال به سمت من آمد و خیلی جدی گفت: «میز شما به کلی خیس شده، نمی‌توانید اینجا بنشینید. اشتهایتان حتماً از بین خواهد رفت. بهتر است از جای خود بلند شوید و پشت میز من بیایید.» سپس با دستمالی که در دست داشت شروع به خشک کردن میز کرد. بعد خدمتکار هم برای کمک آمد و بقیه‌ی کارها را انجام داد. به او گفتم: «زیاد مهم نیست. من تنها هستم و می‌توانم پشت میزم بنشینم.» او حرفی نزد و خدمتکار هم مشغول جمع کردن تکه‌های گلدان از روی میز و زمین بود که او مجدد به خدمتکار گفت: «فعلاً این کارها را رها کنید. بشقاب دیگری روی میزم بگذارید. خانم با من غذا می‌خورند.»

فهرست مطالب کتاب صوتی