معرفی و دانلود کتاب جزیره دکتر لیبریس

معرفی کتاب جزیره دکتر لیبریس

اگر قرار باشد یکی از شخصیت‌های داستان و رمان‌های موردعلاقه شما جان بگیرد و پا به دنیای واقعیت بگذارد، دوست دارید کدام‌یک از آن‌ها باشد؟ جودی آبوت، یا پینوکیو؟ کتاب جزیره دکتر لیبریس نوشته‌ی کریس گرابنستاین روایت جان‌گرفتن شخصیت‌های کتابی است که پسربچه‌ای به نام بیلی مشغول خواندن آن‌هاست. با خواندن این کتاب به دنیای مرموز خیال و قصه قدم می‌گذارید.

درباره‌ی کتاب جزیره دکتر لیبریس

تحمل دنیای واقعی بدون قصه و داستان، کار دشواری است. قصه و همه‌ی آن چیزهایی که کمک می‌کنند تا کمی از دنیای واقعیت دور شویم و در دنیای تخیلات پرسه بزنیم، برای ما فراغت ذهنی و آرامش خاطر فراهم می‌کنند. اما اگر جدا از پرسه زدن در دنیای تخیلات‌مان و تصویرسازی قصه‌ها در ذهن، آن‌ها رنگ و بوی واقعیت به خود بگیرند و پیش چشمان ما ظاهر شوند، چه واکنشی از خودمان نشان خواهیم داد؟ کتاب جزیره دکتر لیبریس (The Island of Dr. Libris) که نویسنده‌ی آن کریس گرابنستاین (Chris Grabenstein) است، قصد دارد ما را با پسربچه‌ای به نام بیلی همراه کند که تابستان شگفت‌انگیزی در انتظار اوست.

بیلی به دور از تکنولوژی‌های مثل کامپیوتر، موبایل و تبلت باید تمام طول تابستان را همراه مادرش که می‌خواهد روی رساله دانشگاهی‌اش کار کند، در خانه‌ی دکتر لیبریس اقامت داشته باشد. او از شرایط پیش‌ آمده و نداشتن موبایلش خیلی راضی و خوشحال به نظر نمی‌رسد، اما کم‌کم دوربین‌های خانه‌ی دکتر لیبریس و کتابخانه‌ی بزرگ خصوصی او توجهش را جلب می‌کند. کافی است بیلی یکی از این کتاب‌ها را باز کند تا آن اتفاق شگفت‌انگیز رخ بدهد: شنیده شدن صداهای عجیبی مثل صدای برهم‌خوردن شمشیرها به یکدیگر یا پرتاب نیزه از جزیره‌ای که وسط دریاچه قرار دارد! کشف علت این ماجراهای عجیب‌وغریب و پی بردن به راز جزیره دکتر لیبریس را در ادامه‌ی این داستان بخوانید. کتاب جزیره دکتر لیبریس اثری است که هر خواننده‌ای را به دانستن حقایق موجود در این جزیره مشتاق می‌کند.

این رمان کودک فانتزی که اولین بار در سال 2015 منتشر شد، توانست در مدت زمان کوتاهی به یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های کودکان در ژانر فانتزی تبدیل شود و توجه آن‌ها را به خود جلب کند. کتاب جزیره‌ی دکتر لیبریس نوشته‌ی کریس گرابنستاین که تاکنون بارها تجدید چاپ شده، توسط انتشارات پرتقال منتشر شده است. ترجمه‌ی این کتاب را نگار عباسپور بر عهده داشته است. رمان دکتر لیبریس آن‌قدر کم‌حجم است که بتوان آن در در عرض چند ساعت خواند و از غرق شدن در دنیای خیال‌انگیز بیلی احساس لذت کرد.

نکوداشت‌های کتاب جزیره دکتر لیبریس

• جزیره‌ی دکتر لیبریس یک داستان رضایت‌بخش تمام‌عیار است! (Publishers Weekly)
• رمانی‌ست بسیار سرگرم‌کننده و فوق‌العاده خواندنی. (Booklist)
• شما با داستانی شگفت‌انگیز سروکار خواهید داشت. (James Patterson)

کتاب جزیره دکتر لیبریس مناسب چه کسانی است؟

خواندن کتاب‌های داستان فانتزی، کوچک و بزرگ ندارد! اگرچه نشر پرتقال این کتاب را برای مخاطبان گروه سنی بین 7 تا 12 سال در نظر گرفته است، اما همه‌ی افرادی که عاشق دنیای تخیلی داستان‌ها و رمان نوجوان هستند، می‌توانند از خواندن رمان جزیره‌ی دکتر لیبریس بی‌نهایت لذت ببرند.

کریس گرابنستاین را بیشتر بشناسیم

کریس گرابنستاین نویسنده‌‌ی کتاب جزیره‌ی دکتر لیبریس زاده‌ی آمریکاست و در سال 1955 به دنیا آمده است. او در سال 2005 با انتشار اولین رمانش، به طور رسمی قدم در راه نویسندگی گذاشت و کمی بعد، به یک نویسنده‌ی محبوب تبدیل شد که نظر منتقدان را به خود جلب کرد. او در کارنامه‌ی ادبی خود، علاوه بر نوشتن رمان کودک و نوجوان، تجربه‌ی تالیف رمان بزرگسالان را هم دارد. اما توفیق او در نوشتن رمان‌های کودکان و نوجوانان پرمخاطب، بیشتر بوده است. رمان «فرار از کتابخانه‌ی آقای لمونچلو» که همچون کتاب جزیره‌ی دکتر لیبریس در لیست پرفروش‌ترین‌های کتاب نیویورک تایمز قرار دارد، از این نویسنده به زبان فارسی ترجمه شده است.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم

بیلی، والتر را به‌سمت اتاق‌مطالعه‌ی دکتر لیبریس راهنمایی کرد.
«هِی بیلی! تا حالا دقت کردی کاشی‌های سقف اینجا از فلز ساخته شده؟»
«آره. از قلع. سقف ایوونِ پُشتی هم همین‌جوریه.»
والتر گفت: «بابام می‌گه قلع رسانای خوبی واسه برقه.»
بیلی گفت: «اوهوم! تازه، دیدی یه دیش ماهواره توی حیاط پُشتی هست، ولی توی خونه هیچ تلویزیونی نیست؟»
«خُب شاید... سقف فلزی سیگنال‌های الکترونیکی مغز تو رو، وقتی‌که داری کتاب می‌خونی، می‌گیرن منتقلشون می‌کنن به یه دیش ماهواره‌ای که اونا رو به فضا مخابره می‌کنه و بعد اون سیگنال‌ها می‌رسن به ماهواره‌ای که کلی پروژکتور نمایش فیلم دیجیتال داره و تصاویر سه‌بُعدی رو به‌سمت جزیره می‌تابونَن؛ یا شایدم اونا رو مستقیم می‌فرستن به یه کابل زیرآبی که کارگرای بابام چند سال پیش زیر دریاچه کار گذاشتن.»
بیلی گفت: «وای! یه‌لحظه صبر کن. اون بیرون یه کابل به‌سمت دریاچه کشیده‌ن؟!»
«آآآوووره. با قرقره بستنش پُشت یه قایق. بابام گفت برای سیستم ارتباط از راه دور و اینترنت پناهگاه پرنده‌ها بوده. منم پرسیدم مگه پرنده‌ها تلفن یا اینترنت استفاده می‌کنن؟ بابام بهم گفت این دیگه اطلاعات طبقه‌بندی‌شده‌ست. هرکسی نمی‌تونه بهشون دسترسی داشته باشه.
بیلی یادِ اولین برخوردش با پوزیدون افتاد. کابلی که والتر از آن حرف می‌زد، می‌توانست ربط‌هایی به پوزیدون داشته باشد.