معرفی و دانلود کتاب جنگ

معرفی کتاب جنگ

ژان کلود وان ایتالی در کتاب جنگ ماجرای دو مرد و یک زن را به تصویر می‌کشد که هر سه به نحوی عجیب و غریب به نظر می‌رسند و از خلال یک بداهه‌پردازی‌ تمام‌عیار در مورد ستیزه‌ی بی‌وقفه‌ی بشر با گذشت زمان با یکدیگر ارتباط برقرار می‌کنند.

درباره‌ی کتاب جنگ

صحنه یک اتاق زیرشیروانى در ساختمانى بلند در شهر نیویورک است. نور کم فضا در ابتدای کتاب، جزئیات صحنه را از ما پوشیده نگه داشته است. اما به‌تدریج با پررنگ شدن روشنایی می‌بینیم که درون اتاق، انگار که آپارتمان یک آدم غیرعادى و عجیب باشد، وسایل زیادی بی نظم و ترتیب تلنبار شده‌اند. وسایلی که بعضی‌شان ارزشمند به نظر می‌رسند و بعضی دیگر تکه‌هایی عجیب و غریب از اسباب و اثاثی که نمی‌دانیم متعلق به چه کسی هستند. در چنین فضایی است که نمایشنامه‌ی جنگ (War) نوشته‌ی ژان‌کلود وان ایتالی آغاز می‌شود.

ما در طول نمایشنامه با یک تمرین تئاتر روبه‌رو هستیم. ماجرا از این قرار است که دو بازیگر برای کلاس بازیگریشان مشغول کار کردن روی یک تمرین تئاتر هستند. تمرینی که متن آماده‌شده‌ای ندارد و به‌اصطلاح بازیگران باید در آن بداهه‌پردازی کنند. اما آیا به‌حقیقت تمام آنچه این دو بازیگر در قبال یکدیگر انجام می‌دهند، برساختی مصنوعی از واقعیتی دور است یا ریشه‌ای قرص در واقعیت دارد؟ چه میزان از دیالوگ‌ها غیرواقعی هستند و چه میزان از آن‌ها منعکس‌کننده‌ی حقیقتی پوشیده؟

در این میان حضور زنی در نمایشنامه روند بداهه‌پردازی بازیگران را دستخوش تغییر می‌کند. زنی جوان که زیبایی رویاگونه‌اش ما را دچار تردید می‌کند: آیا زن پرسوناژی از بداهه‌پردازی این دو بازیگر است یا در اتاق تمرین در کنار آن‌ها حضور دارد؟ در طول نمایشنامه، ژان‌کلود وان ایتالی شخصیت‌های اثر را که به تفکیک سن «بازیگر جوان» و «بازیگر پیر» می‌نامد مقابل یکدیگر قرار می‌دهد تا از خلال این تمرین، دوئلی تماشایی را رقم بزنند. در ابتدای نمایش، بازیگر جوان از جیب کت مخملی‌اش بچه‌گربه‌ای را درمی‌آورد و به بازیگر پیر هدیه می‌دهد. اتفاقی که در مقابل وقایع بعدی نمایشنامه چندان عجیب به نظر نمی‌رسد. به‌راستی ماجرای میان این دو مرد و زن از چه قرار است و جنگ میان آن‌ها بر سر چیست؟

نشر چشمه ترجمه‌ی هوشنگ حسامی را از این نمایشنامه‌ی کوتاه تهیه و منتشر نموده است.

کتاب جنگ برای چه کسانی مناسب است؟

اگر به نمایشنامه‌هایی با موضوعات اجتماعی علاقه دارید، خواندن کتاب جنگ را به شما پیشنهاد می‌کنیم.

با ژان‌کلود وان ایتالی بیشتر آشنا شویم

ژان‌کلود وان ایتالی (Jean-Claude van Itallie) در سال 1936 در بروکسل متولد شد. این نمایش‌نامه‌نویس و معلم تئاتر اهل بلژیک را بیشتر با نمایشنامه‌ی «آمریکا هورا» که با موضوع جنگ ویتنام و آمریکا نوشته بود، به یاد می‌آورند. کمک‌هزینه‌ی گوگنهایم، جایزه‌ی اوبی و جایزه‌ی دراما دسک برخی از افتخاراتی هستند که وان ایتالی موفق به کسب آن‌ها شد. او در طول عمر هشتادوپنج ساله‌ی خود بیش از سی نمایشنامه نوشت که تاکنون از میان آن‌ها تنها نمایشنامه‌ی «جنگ» که اکنون پیش روی شماست به فارسی ترجمه شده است. ژان‌کلود وان ایتالی در سال 2021 در نیویورک درگذشت.

در بخشی از کتاب جنگ می‌خوانیم

پرده آرام‌آرام به روى یک اتاق زیرشیروانى، در ساختمانى بلند، در شهر نیویورک باز مى‌شود. پنجره‌ئی دیده نمى‌شود. صحنه چندان روشن نیست. در وسط صحنه مردى ایستاده، دستان‌اش کمى از هم باز است و تکان مى‌خورد، سرش پایین است. خرقه‌ئی شرقى و مزین به تن دارد. فضا خیلى ساکت و آرام است؛ فقط صداى موسیقى راک‌اندرول از رادیوئى خیلى دور، به‌زحمت شنیده مى‌شود. ناگهان زنگ اخبار سکوت را مى‌شکند؛ بلند و تیز و خشن است. نور صحنه کمى موج بر مى‌دارد، انگار که پرنده‌ئی جلوى منبع آن بال زده. مرد به‌آرامى سر را بلند مى‌کند.

نقابى کامل و سرخ‌رنگ به چهره دارد، به دورش و از دو طرف‌اش پرهائى سفید آویخته، مثل یک نقاب کابوکى. با کم‌ترین حرکت مرد، خرقه‌اش خش‌خش مى‌کند. سرش آرام از این‌سو به آن‌سو مى‌شود، انگار دارد چرخ‌زدن پرنده‌ئی را تماشا مى‌کند. زنگ اخبار دوباره به صدا در مى‌آید. مرد پشت به در مى‌دهد. تکمه‌ى زنگ اخبارى را فشار مى‌دهد که صدایش را از پایین پله‌ها مى‌شنویم. به وسط صحنه باز مى‌گردد. هم‌چنان آرام حرکت مى‌کند، انگار ترس نزدیک‌شدن پرنده‌ئی بزرگ را دارد. به نقاط مختلف بدن‌اش دست مى‌زند و نوعى دردورنج استیلیزه را به تصویر مى‌کشد. صداى پاهائى پرشتاب بر پلکان. پله‌پله که بالا مى‌آید، صدا نزدیک‌تر و بلندتر به گوش مى‌رسد. وقتى درست دم‌در مى‌رسد، مرد رو به در مى‌چرخاند، دو ضربه به در مى‌خورد، و سپس در چهارتاق باز مى‌شود و صداى واضح موسیقى راک‌اندرول شنیده مى‌شود و سایه‌ى ضد نور مرد جوان در جلوى نور شدید لامپ راهرو به چشم مى‌آید. مرد جوان کُت نخودى و شلوار جین به تن دارد. یک دست را در جیب کت‌اش کرده. مرد نقاب‌دار دست‌هایش را روى گوش‌هایش مى‌گذارد. مرد جوان به داخل اتاق مى‌آید و در را پشت سر خود مى‌بندد. صداى موسیقى راک‌اندرول به حال قبلى بر مى‌گردد.