معرفی و دانلود کتاب خواهران شنل

معرفی کتاب خواهران شنل

درباره موسسین یکی از لوکس‌ترین برندهای دنیای مد چه می‌دانید؟ تمامی آنچه درباره خانواده شنل شنیده‌اید را فراموش کنید! جودیث لیتل در کتاب خواهران شنل، شما را با وجهه دیگری از این خانواده موفق و پرماجرا رو به رو می‌کند. این اثر یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های یواس‌ای تودی به شمار می‌رود.

درباره کتاب خواهران شنل:

داستانی از سه خواهر که موفقیت و پشتکار را معنا کردند و به صنعت مد، اعتباری نو بخشیدند!

همانطور که از نام کتاب برمی‌آید جودیث لیتل (Judithe Little) داستان گابریل (کوکو)، آنتوانت و جولیابرت شنل، را روایت می‌کند. این خواهران موفق که بنیانگذار یکی از لوکس‌ترین برندهای دنیای مد، پوشاک و محصولات آرایشی هستند، بر خلاف تصور بسیاری از مردم، زندگی‌شان را در خانواده‌ای بسیار فقیر آغاز کردند.

کوکو شنل در تمام طول زندگی حقایق مربوط به زندگی و خانواده‌اش را پنهان نگه می‌داشت و در این مورد دروغ می‌گفت. هرگز در مورد یتیم‌خانۀ اوبازین یا مدرسۀ شبانه‌روزی مولین یا دورۀ زندگی در ویشی حرفی نزد. داستانی که از زندگی خود تعریف می‌کرد در مورد عمه‌های ثروتمند و خانۀ ییلاقی و اسب‌ها و زندگی مرفه در چنین شرایطی بود که با توجه به این خیال‌پردازی‌ها می‌توان او را نه‌تنها در زمینۀ مُد، که در زمینۀ خیال‌پردازی هم فردی باهوش دانست.

کتاب خواهران شنل (The Chanel Sisters) که در سال 2020 نوشته شد، همچون یک بمب، راز شنل را فاش می‌کند. جودیث لیتل با اتکا بر مستنداتی معتبر، کتاب حاضر را با قلمی گیرا به صورت روایتی داستان‌گونه تالیف کرده است. در بخش پایانی کتاب، نویسنده به مستندات تاریخی اشاره و آن را پیوست می‌کند.

افتخارات کتاب خواهران شنل:

- حضور در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های یو اس ای تودی
- کتاب پرفروش گلوب و ایمیل

نکوداشت‌های کتاب خواهران شنل:

- جودیث لیتل با مهربانی و لطافت و کمی شوخ‌طبعی، بسیار ماهرانه از طریق داستان زندگی کوکو شنل، خواهر کوچک او، آنتوانت را معرفی می‌کند. این کتاب روایت بسیار دقیق و پر از جزئیاتِ داستانی احساسی است که از یتیم‌خانه شروع می‌شود و به خیابان کامبون در پاریس می‌رسد. (آن ویزگاربر)

- عاشق این داستان شده‌ام. داستان دو خواهر بااراده و بلندهمت که جرئت این را دارند تا آینده‌ای درخشان برای خود رقم بزنند و به هیچ کمترینی قانع نیستند. جودیث لیتل در این داستان به‌زیبایی و در لفافه، از هیچ به همه‌چیز رسیدن را در انگیزشی‌ترین حالت صنعت مُد روایت می‌کند. (آلیس هوپر)

- داستانی تکان‌دهنده درمورد رسیدن به همۀ اهداف و آرزوها در اوج نیستی و نابودی. البته با نگاهی دقیق‌تر و ژرف‌تر باید گفت داستان خواهران شنل بازگوکنندۀ نیاز لایتناهی و بی‌رحمانۀ بشر به وابستگی‌ها، اهداف و عشق، به‌رغم تمامی عجایب جهان است که می‌توانید این نتیجه را از آخرین صفحات داستان کسب کنید. (سوزان میسنر)

خواندن کتاب خواهران شنل به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

اگر اهل خواندن رمان‌ها تاثیرگذار و سرگذشت‌نامه‌ای هستید، خواندن رمان شگفت‌انگیز خواهران شنل را از دست ندهید. در حقیقت تمامی دوستداران داستان‌های تاریخی و شخصیت‌های برجسته، شیفته این کتاب خواهند شد.

در بخشی از کتاب خواهران شنل می‌خوانیم:

بهار و تابستان آن سال برای گریز از فضای تنگ و هراس‌آور خانۀ پدرومادر اسکار و تنش‌های اخیر در روابط میانمان، همین فروشگاه‌ها و مسافرخانه‌ها پاتوق ما شده بودند. نوشیدنی می‌خوردیم و با آهنگ‌های جاز دیکسی‌لند می‌رقصیدیم و به انواع بازی‌های کازینویی مثل ورق‌بازی رولت، بلاک‌جک و پوکر سرگرم بودیم. مردم آن منطقه انسان‌هایی گستاخ و بی‌ادب و درعین‌حال جذاب و زیبا بودند. ثروتمندانی که با اتومبیل‌های لوکس از سمت دیترویت می‌آمدند و پارکینگ‌هایی که پر از ماشین‌های سواری بود. راننده‌ها در زمستان در طول رودخانۀ یخ‌زده به مسابقات رانندگی می‌پرداختند. از تمام برندهای ماشین آنجا دیده می‌شد، مثل فیشر، فورد، داج و بیگ ویگ. راننده‌ها و مردمانی تازه‌به‌دوران‌رسیده که به‌رغم ثروتمند بودن هنوز نمی‌دانستند چه لباس‌هایی باید به تن کنند و از سلیقه و زیبایی درک درستی نداشتند. وقتی هوا گرم می‌شد، تمام قایق‌ها و کرجی‌های گران‌قیمتشان به‌ترتیب در کنار اسکله پهلو می‌گرفتند و جمعیتی از آدم‌های مشکوک و غیرقابل‌اعتمادی که من همیشه از آن‌ها اجتناب می‌کردم به این قایق‌ها سرازیر می‌شدند. هفت‌تیرِ مردها بر کمرهایشان یا پول کارخانه‌دارها در جیب‌هایشان در میان جمعیت برق می‌زد.

من و اسکار تقریباً هر شب تا صبح بیرون خانه بودیم. کار دیگری از دستمان برنمی‌آمد. غیر از آن باید در خانه می‌ماندیم و همراه با پدرومادر اسکار به رادیو گوش می‌کردیم، درحالی‌که مادر او همیشه مرا نادیده می‌گرفت و پدرش با اخم به من خیره می‌شد. ما بزرگ شده بودیم. اسکار پیش از این در نیروی هوایی سلطنتی خدمت کرده بود، من هم خانمی شاغل بودم.

اسکار بیچاره که نصف روز را باید در خدمت پدرش می‌بود و تمام مدت می‌کوشید او را راضی و خشنود نگه دارد، نیمۀ دیگر روز هم باید تلاش می‌کرد من را آرام کند. خسته بود. چهرۀ جذابش زیر فشار این مسئولیت‌ها سخت و فرسوده شده بود. مدام تکرار می‌کرد که شرایط تغییر خواهد کرد و می‌توانستم فشار خستگی را در چشمان مخملی‌اش حس کنم. هر روز تا ظهر می‌خوابیدم، همان عادت بدی که نمی‌گذاشت نزد مادر اسکار عزیز باشم. فقط به امید رفتن به مسافرخانه‌ها و فروشگاه‌ها بود که از تخت بیرون می‌آمدم.

فهرست مطالب کتاب

کودکان فقیر - اوبازین
طراحی جدید لباس - مولین
دختر شاغل - ویشی
الگانت‌ها- پاریس، دوویل، بیارینز
معشوقۀ متأهل - وینزر
به‌سمت رؤیایی بهتر - بوئنوس آیرس
تقدیر و سپاس
نکات تاریخی
راهنمای کتاب