معرفی و دانلود کتاب صوتی آسیب مغزی

معرفی کتاب صوتی آسیب مغزی

برای طرفداران داستان‌های جنایی، تنها شنیدن نام فریدا مک فادن کافی‌ست تا به داستان پرفروش نیویورک‌تایمز، کتاب صوتی آسیب مغزی، اعتماد کنند و با یک تریلر روان‌شناختی مرموز و درجه‌یک روبه‌رو شوند. دکتر مک‌کنا چیزی درباره‌ی خود نمی‌داند، جز آن‌که به‌تازگی یک گلوله‌ از جمجمه‌اش رد شده و حال بدون آن که توانی برای حرکت داشته باشد، روی تخت بیمارستان افتاده است. او تمام عمر خود را برای ساخت زندگی‌ای ایده‌آل تلاش کرده بود. با این حال، شواهد نشان می‌داد در سوءقصد به او انگیزه‌ی مالی‌ای در کار نبوده است.

درباره‌ی کتاب صوتی آسیب مغزی

فاصله‌ی آرامش و آشوب تنها یک‌ثانیه است، شاید هم کمتر از آن. تنها چند دهم ثانیه کافی بود تا زندگی سراسر آرامش دکتر مک‌کنا برای همیشه از هم بپاشد و دیگر به وضع سابق برنگردد. فریدا مک فادن (Freida McFadden)، نویسنده‌ی کتاب صوتی آسیب مغزی (Brain Damage)، پزشک است و فرمول جادویی ساختن داستان‌های معمایی و میخکوب‌کننده را نیز خوب می‌داند. پس جای تعجب ندارد اگر داستان خود را با شلیکی آتشین آغاز کند!

یک گلوله، قاتل رویاها

از لحظه‌ای که یک آدم‌کش گلوله‌ای را از سمت راست جمجمه‌ی دکتر مک‌کنا شلیک می‌کند تا زمانی که جسم نیمه‌جانش در بیمارستان احیا می‌شود، زمان زیادی طول نمی‌کشد. اگر هم زمان زیادی گذشته بود، طبیعتاً دکتر مک‌کنا چیزی از آن نمی‌فهمید. جسم داغ و فلزی گلوله نه‌تنها جمجمه بلکه حافظه‌ی او را نیز شکافته بود و حالا زمان و مکان دیگر از نظر او معنایی نداشت. دکتر مک‌کنا حتی به یاد نمی‌آورد که آیا کسی با او دشمنی داشته یا نه. اصلاً دکتر مک‌کنا که بود؟ اگر در آن لحظات این سؤال را از او می‌پرسیدید، قطعاً جواب را نمی‌دانست.

آسیب مغزی پیچیده‌تر از آن چیزی‌ست که می‌اندیشیم. اغلب تصور می‌شود شخص دچار شده به آسیب مغزی تنها بخشی از توانایی‌های جسمی یا درک ذهنی خود را از دست داده، اما این تنها قله‌ی کوه یخ است. آسیب‌ها می‌توانند اثرات بسیار عجیب‌وغریب‌تری داشته باشند و این را کسی مثل فریدا مک‌فادن می‌تواند ثابت کند. برای این هدف، باید ماجرا را از درون ذهن دکتر مک‌کنا دنبال کنیم. او شرح وضعیت خود را از روز حادثه آغاز می‌کند.

حل کردن معمای پازل مرگ‌بار

دکتر مک‌کنا باید همه‌چیز را از ابتدا بیاموزد، آن هم به معنای واقعی کلمه. مشکلاتی که باید در دوره‌ی نقاهت طولانی خود از سر بگذراند، بیش از آن است که به او اجازه دهد فکر خود را مشغول علت ماجرا کند. هرچند که باید دیر یا زود، جواب این معما نیز آشکار شود. اما همه‌چیز بستگی به حافظه‌ی دکتر مک‌کنا دارد. در حالی که دکتر مک‌کنا تلاش می‌کند تکه‌های این پازل متلاشی‌شده را کنار یکدیگر بگذارد، قاتل ناشناس نیز عقب نمی‌نشیند و دورادور برای ضربه‌زدن به او کمین کرده است. دلیل کار واضح است: اگر دکتر مک‌کنا حافظه‌ی خود را از نو پیدا کند، راز ترسناکی برملا خواهد شد.

در ادامه‌ی ماجرای رمان صوتی آسیب مغزی، دوئل وحشتناکی میان دکتر مک‌کنا و قاتل مخفی به راه می‌افتد. هر لحظه ممکن است دکتر مک‌کنا حافظه‌اش را بازیابد و این به‌معنی پایان راه برای فرد ناشناس است. در حالی که مک‌کنا با جسمی ضعیف و ذهنی آسیب‌پذیر برای پیشی گرفتن از او مبارزه می‌کند، قاتل هرلحظه به هدف شوم خود نزدیک‌تر می‌شود.

رمان معمایی-جنایی «آسیب مغزی» شاهکاری دوباره در کارنامه‌ی ادبی فریدا مک‌فادن است. نویسنده، قلم خود را به شخصیت اصلی داستان می‌سپارد و حوادث را از زاویه‌ی نگاه او روایت می‌کند. این نوع روایت دسته‌اول، مخاطب را به قلب داستان می‌کشاند و مرور ماجرای جنایی را پرتب‌وتاب‌تر می‌کند. مک‌کنا رابطه‌ی خود را با زمان از دست داده و صحنه‌هایی پراکنده از گذشته را به یاد می‌آورد و از همین جهت، روایت او نیز ناپیوسته و گاه مشوش است. این سبک روایی، یعنی روایت غیرخطی، را نیز باید از دیگر نبوغ‌های نویسنده دانست. گویی که مخاطب داستان به همراه شخصیت اصلی آن، تا لحظه‌ی آخر برای کنار هم قرار دادن قطعات گمشده تلاش می‌کند.

کاراکتر دکتر مک‌کنا به‌دقت توسط نویسنده شخصیت‌پردازی شده و جزئیات زندگی او به‌عنوان بیماری در حال توان‌بخشی، خیره‌کننده است. فریدا مک فادن به‌خوبی از دانش و اطلاعات پزشکی‌اش استفاده کرده تا چهره‌ای کامل و بی‌نقص از قهرمان داستان خود بسازد، طوری‌که شاید بارها در طول داستان تصور کنید دکتر مک‌کنا در اصل شخصیتی حقیقی است، نه یک کاراکتر داستانی. همچون دیگر آثار این نویسنده‌ی برجسته، عنصر تعلیق نیز به‌خوبی در طول داستان حفظ می‌شود و فرازوفرودهای داستانی بر کشش آن می‌افزاید، به‌طوری که مخاطبان اندکی پیش از پایان داستان می‌توانند حدس بزنند متهم اصلی پرونده‌ی شلیک به دکتر مک‌کنا چه کسی است. برای فهمیدن این حقیقت مرموز، پیشنهاد می‌کنیم شنیدن ماجرای داستان صوتی آسیب مغزی را آغاز کنید.

این کتاب با تلاش نشر صوتی موج کتاب و یاری انتشارات کوله‌پشتی مقابل شما قرار گرفته است. مریم علیزاده میلانلو ترجمه‌ی اثر و مرجان شهنازفرد روایت شنیداری آن را بر عهده دارد.

کتاب صوتی آسیب مغزی برای شما مناسب است اگر

• از دنبال‌کنندگان ژانر جنایی و داستان‌های پلیسی و معمایی هستید.
• ماجراهای مهیج و تریلر با چاشنی عناصر روان‌شناختی را می‌پسندید.
• نوع روایت غیرخطی و سیال ذهن راوی اول‌شخص را دوست دارید.
• به داستان‌هایی با روایت غیرخطی و ذهنی از زاویه‌ی دید اول‌شخص علاقه دارید.

در بخشی از کتاب صوتی آسیب مغزی می‌شنویم

آپارتمانم پناهگاه من است. مهم نیست چقدر روزم طولانی و خسته‌کننده و اعصاب‌خردکن باشد. وقتی پایم را توی آپارتمانم می‌گذارم، احساس آرامش می‌کنم. من کنار سنترال پارک زندگی می‌کنم و منظره‌ای فوق‌العاده، اتاق نشیمنی وسیع، آشپزخانه‌ای که به زیبایی تجهیز شده و دو اتاق‌خواب دارم. بله، فقط من آنجا زندگی می‌کنم. از سؤالتان متشکرم. تنها چیزی که آرزو می‌کردم داشته باشم، دربان بود. ما برای ورود به ساختمان زنگ داریم و این همیشه کمی عصبی‌ام می‌کند. می‌دانید، موضوع این است: زن مجردی که تنها هم زندگی می‌کند. از طرفی همه اجازه می‌دهند هر کسی، حتی اگر او را نشناسند، پشت سرشان وارد ساختمان شود، مثل شهر هرت. از طرفی از فکر اینکه هر باری که وارد ساختمان یا از آن خارج می‌شوم، مجبور باشم با دربان گپی بزنم و به اجبار برایش هدیه کریسمس بخرم هم خوشم نمی‌آید. به‌علاوه ما جانی را داریم، مسئول گردن‌کلفت تعمیر و نگهداری ساختمان که همیشه جایی همین دوروبر است. قفلی هم برای در آپارتمانم گرفته‌ام که قفل‌ساز اطمینان داد بهترین جاسوس‌های سیا هم نمی‌توانند با دیلم بازش کنند. خب، به هر حال واقعاً احساس امنیت می‌کنم.

به خانه که می‌رسم، کلیدهایم را روی پیشخوان آشپزخانه می‌اندازم و نفس عمیقی می‌کشم. هنوز دو قدم هم وارد آپارتمان نشده‌ام که گربه‌ام با صدای میوی بلندی به سمتم می‌دود و با آن چشمان سبز و زرد درشت و مشتاقش نگاهم می‌کند. دو سال پیش گربه سیاهی را از پناهگاه حیوانات تحویل گرفتم که اسمش را کیتی گذاشتم. من دکترم، خیلی خلاق نیستم. حالا او انگار بهترین دوستم است. همیشه گربه می‌خواستم، اما می‌ترسیدم. چرا؟ تا اندازه‌ای به این دلیل که ساعت‌های طولانی کار می‌کردم و نمی‌دانستم وقتی برای رسیدگی به گربه دارم یا نه. همچنین می‌ترسیدم گرفتن یک گربه احتمالاً ماده‌ای دروازه‌ای باشد برای تبدیل شدن به یک خانم دیوانه‌ی گربه‌دوست. کسی که وقتی سر کارش می‌رود، با موی گربه پوشیده شده و بچه‌گربه‌ها را به سمت نوجوان‌هایی پرت می‌کند که موسیقی رپ را با صدای خیلی بلندی پخش می‌کنند.

فهرست مطالب کتاب صوتی