معرفی و دانلود کتاب دوباره با برادران گریم 3: پایان افسانه‌های بی‌پایان

معرفی کتاب دوباره با برادران گریم 3: پایان افسانه‌های بی‌پایان

کتاب دوباره با برادران گریم 3: پایان افسانه‌های بی‌پایان به قلم نویسندۀ جادویی و خوش‌استعداد، آدم گیدویتز، آخرین جلد از این مجموعۀ پرفروش و پرطرفدار است که به روایت داستان دو کودک ماجراجو و شجاع به نام‌های یوریندا و یورینگل می‌پردازد.

درباره کتاب دوباره با برادران گریم: پایان افسانه‌های بی‌پایان:

اَدم گیدویتز (Adam Gidwitz) در سومین جلد از مجموعه شگفت‌انگیز دوباره با برادران گریم (A Tale Dark & Grimm)، داستان خارق‌العاده‌ای از افسانه‌های گریم را طرح می‌کند که نفس‌تان را به شماره خواهد انداخت!

او تلخ‌ترین و شوم‌ترین افسانه‌ای که از گریم شنیده است را با ما به اشتراک می‌گذارد. به گفته آدام گیدویتز، این داستان تاریک‌ترین، خونین‌ترین و عجیب‌ترین افسانه‌ای است که در عمرتان می‌شنوید.

پایان افسانه‌های بی‌پایان (The Grimm Conclusion) که ظاهرا آخرین نسخه از خلاقیت‌های این نویسنده با استعداد در مجموعۀ پرفروش و پرمخاطب دوباره با برداران گریم است، داستان شوم‌ترین ماجراجویی دو کودک جسور را روایت می‌کند. یوریندا و یورینگلِ شجاع در تعقیب و گریزی هیجانی از نیروهای زورگوی امپراتوری فرار می‌کنند و راهی جنگلی مخوف می‌شوند؛ در این مسیر پر پیچ و خم به شیاطین و هیولاها بر می‌خورند و در نهایت، پیروزمندانه، راه خانه خود را پیدا می‌کنند. آن‌ها آموخته‌اند که به جای تسلیم شدن در برابر احساس غم و اندوه، در مقابل مشکلات و موانع زندگی ایستادگی کنند و از موقعیت‌هایی که برایشان پیش می‌آید به بهترین نحو استفاده نمایند.

خواندن کتاب دوباره با برادران گریم: پایان افسانه‌های بی‌پایان به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

تمامی نوجوانان علاقمند به داستان‌های هیجانی و ترسناک را به خواندن این مجموعه داستان شگفت‌انگیز دعوت می‌کنیم.

با آدام گیدویتز بیشتر آشنا شویم؟

نویسنده پر افتخار نیوبری، داستان‌نویس خلاق کودک و نوجوان، آدام گیدویتز، سال 1982 در سان فرانسیسکو متولد شد. او که دانش‌آموختۀ ادبیات انگلیسی از دانشگاه کلمبیاست، مدتی به کار معلمی در مدارس مشغول بود. او با نوشتن مجموعه داستان «سه کودک جادویی و سگ مقدس آنها» به اوج شهرت و محبوبیت رسید.

در بخشی از کتاب دوباره با برادران گریم: پایان افسانه‌های بی‌پایان می‌خوانیم:

همچنان که بیرون از پنجره‌ی کلاس، خیابان‌های بروکلین، تاریک‌تر و آرام‌تر می‌شد و صدای ترافیک رو به خاموشی می‌رفت، ما فصل‌های کتاب را یکی بعد از دیگری خواندیم. به‌زودی، تنها صدایی که از خیابان‌های خالی به گوش می‌رسید ناله‌های گاه و بی‌گاه دزدگیر ماشین‌ها یا غژغژ و سوت کامیون حمل زباله بود.

گاهی پلک‌هایم روی هم می‌افتادند اما هر وقت دست از خواندن می‌کشیدم بچه‌ها با انگشت‌های کوچک و تیزشان به من سیخونک می‌زدند. من دستشان را کنار می‌زدم، به آن‌ها اخم می‌کردم و به خواندن ادامه می‌دادم. بالاخره به آن هیولای صورتی گنده رسیدیم که اسمش آیدِکسُ وُن فُیِر دِر مِنشِن‌فلایش‌فرِس‌اِندُ بود. او را اِدی صدا می‌کردند. من خواندم:

«آن‌ها به کوه کوچکی خیره شده بودند که کنار رودخانه‌ی پیچ‌در‌پیچ گدازه‌ای نشسته بود. آن کوه نه از جنس سنگ بود، نه از جنس ماگما، بلکه از جنس پوستی نرم و صورتی بود. تیغه‌ای برجسته روی ستون فقراتش داشت، دره‌های کوچکی توسط دست‌ها و پاهای کوچکش شکل گرفته بودند و دم پهن و تختش شکل یک سراشیبی بود. سرش دیده نمی‌شد. اما بدنش با هر دم و بازدم، بالا و پایین می‌رفت. آن‌ها می‌توانستند از روی پوست صورتی او، استخوان‌های باریک و سیاهش را و از روی شکم وَرقلمبیده‌اش، اندام‌های داخلی سیاهش را ببینند که دور هم پیچ‌و‌تاب خورده بودند و می‌تپیدند.»

فهرست مطالب کتاب

یوریندا و یورینگل
دختر خاکسترنشین
درخت سرو کوهی
سه مرد به دار آویخته
عمارت ملکیزِدک
زیبای خفته
کُره اسب سیاه
میمونی از جنس عاج
حاکمان مستبد
مرشن والت
جهنم
باغ های آتشفشانی
سرزمین ویران
قلمروی کودکان
پایان
این داستان ها از کجا می آن؟
تقدیر و تشکر