معرفی و دانلود کتاب شش درنای سرخ: کتاب اول مجموعه شش درنای سرخ

معرفی کتاب شش درنای سرخ: کتاب اول مجموعه شش درنای سرخ

در سرزمینی به نام کیاتا، شاهدختی زندگی می‌کند که نیروهای جادویی دارد. الیزابت لیم در کتاب شش درنای سرخ داستان این شاهزاده‌خانم را از زندگی در قصر تا تبعید به سرزمینی دورافتاده و تلاش برای نجات خانواده و سرزمینش روایت می‌کند. این کتاب که در گروه داستان‌های فانتزی و علمی-تخیلی نوجوانان قرار می‌گیرد قصه‌ای پرماجرا و تأثیرگذار است که با ترکیب فرهنگ، افسانه‌ها و ادبیات آسیای شرقی و غرب نگاشته شده است.

درباره‌ی کتاب شش درنای سرخ

جادویی ممنوعه در رگ‌های شیوری، تنها دختر امپراتور کیاتا، جریان دارد و او همیشه تلاش می‌کند تا این نیرو را پنهان نگه دارد؛ اما سرانجام در صبح روز نامزدی، شیوری ناگهان کنترل خود را از دست می‌دهد و همین سبب می‌شود تا مراسم نامزدی لغو شود. او که تمایلی به این ازدواج ندارد، از این اتفاق خوشحال است؛ اما این رخداد توجه نامادری شیوری، رایکاما، را به او جلب می‌کند. رایکاما که خود قدرت‌های جادویی دارد، شش برادر شیوری را به شش درنا تبدیل کرده، شیوری را تبعید و او را تهدید می‌کند که اگر حتی یک کلمه بر زبان آورد، یکی از برادرانش خواهد مرد. شیوری بدون پول و بی‌پناه باید راهی سخت را آغاز کند تا برادرانش را نجات دهد. او باید توطئه‌های دربار را خنثی کند و در این بین، شاید به کسی دل ببندد که هرگز نمی‌خواست با او ازدواج کند. الیزابت لیم (Elizabeth Lim) در کتاب شش درنای سرخ (Six Crimson Cranes)، با الهام از افسانه‌هایی حول محور شاهزادگان، جادو و اژدها، دنیایی تخیلی و عاشقانه خلق کرده است.

الیزابت لیم در کتاب شش درنای سرخ افسانه‌های غربی مانند شش قو را با افسانه‌ها و اسطوره‌هایی از شرق آسیا مانند افسانه‌ی مار سفید تلفیق کرده و روایتی نو و دلنشین خلق کرده که عناصری غنی از هر دو فرهنگ را بازتاب می‌دهد. نویسنده در این داستان، شیوری را از شاهزاده‌ای نافرمان و خودخواه به زن جوانی تبدیل می‌کند که با قدرت، فداکاری و عشق به خانواده‌اش می‌جنگد. محدودیت صحبت‌کردن شیوری، به قصه عمق می‌بخشد، موقعیت‌هایی خلاقانه برای ارتباطات غیرکلامی فراهم می‌کند و راهی هوشمندانه برای نشان دادن رشد درونی شخصیت نشان می‌دهد. در کنار همه‌ی این‌ها، الیزابت لیم از عناصر طنزآمیز هم استفاده کرده و به این طریق جذابیت‌های متفاوتی به داستان افزوده است. از طرف دیگر، توصیفات جزئی و دقیق از غذاها، آداب و رسوم و چشم‌اندازها، همراه با لطافتی جادویی، تصویری زنده و پویا از جهانی خیالی می‌سازد و مجموع این عوامل خواننده را در دل داستان غرق می‌کند.

در مجموع باید گفت کتاب شش درنای سرخ داستانی افسانه‌ای و جذاب با جهان‌سازی خلاقانه، قهرمان رو به تکامل و سبک روایی زنده و تأثیرگذار است. این کتاب جلد اول یک مجموعه‌ی دوجلدی است که با الهام از افسانه‌های کهن نوشته شده است.

کتاب حاضر را کتاسرای تندیس با ترجمه‌ی زهرا میالی منتشر کرده است.

جوایز و افتخارات کتاب شش درنای سرخ

• نامزد جایزه منتخب خوانندگان جوان پنسیلوانیا برای گروه سنی نوجوانان در سال 2023
• نامزد جایزه لینکلن در سال 2025
• کتاب سال NAIBA برای ادبیات نوجوانان در سال 2022
• نامزد جایزه منتخب گودریدز برای فانتزی و علمی-تخیلی نوجوانان در سال 2021
• برنده جایزه کتاب سکویا اوکلاهما برای بخش دبیرستان در سال 2023
• پرفروش‌ترین کتاب نیویورک‌تایمز
• و...

در نکوداشت کتاب شش درنای سرخ

• قالبی ظریف و تأثیرگذار از شخصیت‌ها. لیم در جلد اول این دوگانه، با ترکیب یکپارچه‌ی فرهنگ عامیانه غربی و آسیای شرقی، مناظری با تخیل غنی می‌سازد. (پابلیشرز ویکلی)
• ماجرایی جادویی و اعتیادآور. (مجله‌ی اسکول لایبرری)
• الیزابت لیم قصه‌ای جادویی از دختری سرسخت می‌بافد که اجازه نمی‌دهد چیزی سر راهش بایستد. من خودم بی‌صبرانه منتظرم تا جلد دوم را بخوانم… این کتاب قطعاً اثری ماندگار است. (منچستر ایونینگ نیوز)

کتاب شش درنای سرخ برای شما مناسب است اگر

• در سن نوجوانی و جوانی هستید و به داستان‌های علمی-تخیلی با ترکیب شاهزادگان، اژدها و جادو علاقه دارید.
• عاشق اقتباس‌هایی از فرهنگ ژاپن و افسانه‌هایی از شرق آسیا هستید.
• دوست دارید داستان‌های حماسی و عاشقانه را با محوریت دختری قوی و قهرمان به همراه اسرار جادویی بخوانید.

در بخشی از کتاب شش درنای سرخ: کتاب اول مجموعه شش درنای سرخ می‌خوانیم

صدای هاشو را شنیدم که با لکنت می‌گفت: «م... مار.» دروغگوی خیلی خوبی نبود. «اون یه مار دیده.»

«پس برای همین دویده به سمت دریاچه؟ با عقل جور درنمیاد.»

هاشو تته‌پته کنان گفت: «خب... می‌دونین که چقدر از مار بدش میاد. فکر می‌کرد نیشش می‌زنه.»

سرم طوری درد می‌کرد که انگار رعدوبرق به من اصابت کرده بود، اما یکی از چشمانم را نیمه‌باز کردم و دزدکی دو برادر بزرگ‌ترم را کنار تختم دیدم، آنداهای12 و بنکای. هاشو عقب ایستاده بود و لبش را می‌جوید.

چشمم را بستم. شاید اگر فکر می‌کردند هنوز خوابم، همه از آن جا می‌رفتند.

اما لعنت بهش، هاشو متوجه شد. «ببینین، داره تکون می‌خوره.»

آنداهای قاطعانه گفت: «شیوری» صورت درازش را روی صورت من گرفته بود. شانه‌هایم را تکان داد. «می‌دونیم که بیداری. شیوری!»

سرفه‌ای کردم، بدنم کوفته شده بود و درد می‌کرد.

بنکای گفت: «بسه، آنداهای. بسه!»

ریه‌هایم هنوز می‌سوخت و خواستار هوا بود، دهانم هم مزه خاک و نمک می‌داد. آبی را که هاشو به من داد قورت دادم، بعد به‌زور لبخندی به برادرانم زدم.

هیچ‌کدام در جواب لبخندم، لبخندی نزدند.

آنداهای سرزنش‌کنان گفت: «مراسم نامزدیت رو از دست دادی. کنار ساحل پیدات کردیم که یه جورایی غرق شده بودی.»

فقط بزرگ‌ترین برادرم بود که من را به‌خاطر این‌که نزدیک بود بمیرم، سرزنش می‌کرد.