معرفی و دانلود کتاب شیفتگی بدون عقربه

معرفی کتاب شیفتگی بدون عقربه

کتاب شیفتگی بدون عقربه، رمانی ایرانی است که به قلم محبوبه مصدق نوشته شده و داستان زندگی زنی خانه‌دار را روایت می‌کند که قصد دارد شیوه‌ی زندگی خود را تغییر دهد. او با تکیه بر نشانه‌های خداوند راه خود را پیدا می‌کند و موانع را یکی‌ پس از دیگری پشت سر می‌گذارد. شایان ذکر است که قلم شیوای نویسنده، مخاطب را وامی‌دارد تا با شخصیت اصلی همگام شده و در تجربیات او شریک شود.

درباره‌ی کتاب شیفتگی بدون عقربه

محبوبه مصدق در کتاب شیفتگی بدون عقربه، به روایت زندگی زنی خانه‌دار به‌ نام محبوبه پرداخته که دچار روزمرگی شده و قصد دارد تحولاتی در زندگی خود ایجاد کند. این کتاب، تماماً به جست‌وجوهای او اختصاص دارد و توضیح می‌دهد که چگونه شخصیت اصلی داستان، موانع را برای رسیدن به خواسته‌های خود کنار می‌زند. او در این مسیر به خداوند تکیه کرده و با کمک نشانه‌های الهی تلاش می‌کند تا مسیر درست را بیابد.

محبوبه به همسرش قول داده که هرگز سرکار نرود و از آن‌جا که به‌شدت به او علاقه‌مند است، تلاش می‌کند تا به این عهد پایبند بماند. البته پس از چندی خانه‌داری و انجام فعالیت‌های روزمره، دلزده می‌شود و تصمیم می‌گیرد که در اجتماع حضور پیدا کند. به این دلیل که نیاز او به حضور فعال در جامعه در تضاد با خواست همسرش قرار دارد، نمی‌داند که چه برخوردی باید داشته باشد. با این حال، او نه‌تنها هرگز ایمان خود را از دست نمی‌دهد، بلکه با کمک نمادها و نشانه‌های خداوند، مسیر درست را پیدا کرده و به سمت موفقیت قدم برمی‌دارد.

این رمان، لبریز از احساس است و مخاطب را با پستی و بلندی‌های روایت همراه می‌کند. به همین خاطر، خواننده مشتاق می‌شود تا داستان را پیگیری کرده و پابه‌پای شخصیت، به دنبال راه‌حلی برای مشکلات پیش‌رو باشد.

این داستان عاشقانه و خانوادگی، روایتی از موفقیت بر پایه‌ی ایمان به خداست که با نثری ساده و روان بیان شده. نویسنده، جایگاه زن را ستایش می‌کند و در تلاش است در روند داستان، مقام والای او را به خوانندگان گوشزد کند. در نهایت، مطالعه‌ی کتاب شیفتگی بدون عقربه به تمامی زنان کمک می‌کند تا با باور به قدرت پروردگار و توانایی‌های خویش، آرزوهای خود را به واقعیت بدل کنند.

محبوبه مصدق باور دارد که باید قدر تمامی لحظات را دانست و به بهترین نحو از آن‌ها استفاده کرد. او این اندیشه را با تکرار صدای تیک‌تیک ساعت در تمام داستان گنجانده تا به خواننده هشدار دهد که از زندگی خود لذت ببرد. مطالعه‌ی کتاب شیفتگی بدون عقربه در نهایت، سبب می‌شود تا خواننده به فکر فرو رفته و همگام با تحولات شخصیت اصلی، تغییر کند. این کتاب اولین‌ بار در سال 1399 توسط انتشارات مانیان در دسترس علاقه‌مندان قرار گرفت و یک‌ سال بعد به چاپ دوم رسید.

کتاب شیفتگی بدون عقربه برای چه کسانی مناسب است؟

مطالعه‌ی کتاب حاضر به تمامی علاقه‌مندان ادبیات داستانی و به‌خصوص طرفداران رمان‌های فارسی توصیه می‌شود.

در بخشی از کتاب شیفتگی بدون عقربه می‌خوانیم

وقتی فهمیدم قدرت ذهن و باور در رسیدن به خواسته و رویاهای انسان چقدر مهمه، تصمیم گرفتم کارهای دیگه‌ای رو هم به صورت خیال‌پردازی شروع کنم تا در راستای هدف نویسندگی‌ام به من کمک کنند. در کتاب‌های مختلفِ انگیزشی خونده بودم، وقتی می‌خواهید چیزی اتفاق بیفته با تصویرسازی ذهنی به گونه‌ای که انگار واقعی است آن را در ذهنتان تداعی کنید تا باورش کنید تا اتفاق بیفتد. پس اگر تصمیم گرفتم که نویسنده بزرگی باشم باید یاد بگیرم با نویسندگان بزرگ هم‌نشینی کرده و از تجارب آن‌ها استفاده کنم.

به همین خاطر، موج رادیویی که به نقد و بررسی کتاب‌های نویسندگان بزرگ در روزهای شنبه، دوشنبه و چهارشنبه می‌پرداخت رو گوش می‌‌کردم و بعد از اتمام برنامه، مصاحبه رو به صورت تخیلی با مهمان آن روز برنامه در منزلم اجرا می‌کردم. به لطف این تصمیم حتی روز و ساعت کار هم برای خودم تعیین کردم. اولش تصویرسازی مصاحبه، کار سختی بود ولی بعد مدتی تمرین و تکرار برای من از حالت تخیلی به تمرینی جدی تبدیل شد، طوری که فکر می‌کردم با نویسنده‌های آن برنامه رادیویی، گفتگوی واقعی دارم.

اوه اوه... راستی امروز چند شنبه است؟ دوشنبه؟... امروزم با یک نویسنده بزرگ قرار مصاحبه دارم. خیلی سریع از تخت میام بیرون و رادیو رو روشن می‌کنم، ساعت 7:30 دقیقه است و تا ساعت 9 که باید برم سرکار یک ساعت و نیم دیگه وقت دارم.

سریع رفتم دوش گرفتم تا سر حال بشم. یک فنجون قهوه هم درست کردم و خوردم. بعد جلوی آینه رفتم تا کمی آرایش کنم. اوووووم... نه! بهتره آرایش نکنم، چون خارجی‌ها خیلی از آرایش خوششون نمیاد! آره، طبیعی بهتره.

باید یک لباس مناسب برای امروز بپوشم. یادم میاد هفته پیش که با محمود دولت‌آبادی راجع به بررسی نقش مادرِ گل ‌محمد در کتاب «کلیدر» مصاحبه داشتم، سعی کردم لباسی بپوشم متناسب با فضای کتاب، یک دامن سفید پر از گل‌‌های لاله که تلفیقی از رنگ‌های جگری و قرمز بود.

فهرست مطالب کتاب

سخنی با خوانندگان
بخش اول
بخش دوم