معرفی و دانلود کتاب صوتی شیر درون

معرفی کتاب صوتی شیر درون

کتاب صوتی شیر درون داستانی آموزنده و دوست‌داشتنی درباره موشی کوچک است که سعی دارد صدای خود را به گوش دیگران برساند و برای این کار از شیر بزرگ کمک می‌گیرد... ریچل برایت در این قصه زیبا به کودکان یاد می‌دهد خودشان را باور داشته باشند و از تلاش برای رسیدن به خواسته‌هایشان دست نکشند.

درباره کتاب صوتی شیر درون

چه کسی می‌خواهد ماجرای موش کوچک و شیر قوی را بشنود؟ خیلی خوب، پس با دقت به کتاب صوتی شیر درون گوش کنید. روزی روزگاری یک موش ریزه میزه در جنگلی پهناور زندگی می‌کرد. او هر روز حیوانات بزرگی مثل گورخر، گوزن و فیل را می‌دید و می‌فهمید که جلوی آن‌ها چقدر کوچک و ضعیف است. این موضوع موش را خیلی ناراحت می‌کرد، برای همین تصمیم گرفت کاری کند تا بقیه صدایش را بشنوند. پس یک شب ترسان و لرزان راهی خانه آقای شیر شد، چون او بلندترین صدای جنگل را داشت و همه از او حساب می‌بردند.... کتاب صوتی شیر درون (The Lion Inside) اثری ستودنی است که به ما یادآوری می‌کند نباید به خاطر کسی که هستیم خجالت بکشیم. شنیدن این داستان آموزنده از ریچل برایت، به کودکان یاد می‌دهد ویژگی‌های متفاوت خود را دوست داشته باشند و به آن‌ها می‌گوید با هر شکل و ظاهری که دارند، ارزشمند و دوست‌داشتنی هستند.

نکوداشت‌های کتاب صوتی شیر درون

- کتابی که از بارها شنیدن آن خسته نمی‌شوید. (WRD)
- داستانی با پیام صمیمی و لذتبخش. (Parents in Touch)
- چگونه می‌توان موش و شیری با این خصوصیات جذاب را دوست نداشت؟ (The Book List)
- چه پنج ساله باشید و چه پنجاه، این قصه‌ی زیبا شما را به وجود می‌آورد! (The Book Page)

کتاب صوتی شیر درون مناسب چه کسانی است؟

شنیدن این داستان آموزنده را به کودکان 3 تا 7 ساله پیشنهاد می‌کنیم.

با ریچل برایت بیشتر آشنا شویم

ریچل برایت (Rachel Bright) نویسنده و تصویرگر کودک اهل انگلیس است. او به دلیل خلاقیت و مهارت خود در تصویرپردازی طرفداران بسیاری در سراسر دنیا دارد و توانسته جوایز مختلفی مانند روز جهانی تصویرگر کتاب و کتاب کودک ناتینگهام را به دست آورد. از آثار معروف ریچل برایت که به فارسی ترجمه شده‌اند می‌توان به «هیولای چشم دکمه‌ای»، «نهنگی که بیشتر می‌خواست» و «گرگی که گم شد!» اشاره کرد.

در بخشی از کتاب صوتی شیر درون می‌شنویم

اون شب، وقتی روی تختش دراز کشید تا بخوابه، یکهو، فکرِ بکری به سرش زد. پتوش رو کنار داد و درحالی که پنجولش رو بالا می‌برد، گفت: «فهمیدم! من فقط به این نیاز دارم که یاد بگیرم بلند و قوی غرش کنم. خوب، بذار فکر کنم....! اگر می‌تونستم کمی بلندتر حرف بزنم و کم‌رو نباشم، چی می‌شد؟ خوب، باز هم کوچولو باقی می‌موندم، اما بقیه می‌تونستن صدام رو بشنون و این‌طوری راحت‌تر دوست پیدا می‌کردم. دیگه زندگی مثل قبل به سختی برام نمی‌گذشت و خوش‌حال‌تر بودم. درسته! راه حلش همینه. حالا باید بفهمم که چطوری غرش کردن رو یاد بگیرم».

اما... بهترین جونوری که می‌تونست بهش غرش کردن رو یاد بده، شیر بود که اگر هم پیشش می‌رفت، امکان داشت به غذای شامش تبدیل بشه. ولی زمانش رسیده‌بود که نترسه و از فرصت استفاده کنه. بالاخره اون که نمی‌خواست برای همیشه احساس کوچیکی و بی‌اهمیت بودن داشته باشه!

فهرست مطالب کتاب صوتی