معرفی و دانلود کتاب صوتی صندلی راننده

معرفی کتاب صوتی صندلی راننده

قربانی یا متهم، مسئله این است! کتاب صوتی صندلی راننده نوشته‌ی موریل اسپارک درباره‌ی زنی با عادات عجیب است که راهی یک مرخصی اجباری می‌شود. او تصمیم می‌گیرد با سفری خارجی از فرصت پیش‌آمده استفاده کند، اما در مرکز یک تراژدی مرگبار قرار می‌گیرد. این اثر در سال 1974 مورد اقتباس سینمایی قرار گرفت و نامزد جایزه‌ی من بوکرِ گمشده بود.

درباره‌ی کتاب صوتی صندلی راننده

داستان کتاب حاضر از اتاق پرو یک فروشگاه آغاز می‌شود. لیس -شخصیت اصلی رمان- به‌وضوح عصبی است. او پس از بحثی بیهوده با فروشنده از آن جا بیرون می‌زند، در مغازه‌ی دیگری لباس‌هایی زشت می‌خرد و سپس به قصد سفری خارجی خانه را ترک می‌گوید. این زن غیرقابلِ‌تحمل و دوست‌نداشتنی می‌تواند در اولین بخش‌های کتاب صوتی صندلی راننده (The Driver's Seat) دل شما را بزند، اما به شما توصیه می‌کنیم اندکی صبور باشید؛ زیرا موریل اسپارک معمایی وسوسه‌انگیز برایتان در چنته دارد!

با پیش رفتن داستان متوجه می‌شوید لیس نوعی شخصیت معتاد به کار است که تمام اطرافیانش را می‌آزارد. او با وجود موقعیت خوبش در یک شرکت حسابداری ناگهان یک فروپاشی روانی را تجربه می‌کند که در تضاد کامل با شخصیت همیشگی اوست. رئیسش او را به مرخصی اجباری می‌فرستد -به این امید که لیس تعادل روانی‌اش را بازیابد- اما این تصمیم ساده سرنوشت همه‌شان را دگرگون می‌سازد.

لیس بلیط هواپیمایی می‌خرد، با اداهایی عشوه‌گرانه و اغراق‌آمیز خود را می‌آراید و تمام روز پرچانگی می‌کند. فروشنده‌ی لباس، سرایدار، مسئول کنترل بلیط، همسفرانی که صندلی‌های کناری‌اش نشسته‌اند و حتی مهماندار هواپیما از زبان تندوتیزش در امان نمی‌مانند. شخصیت لیس مدام آزاردهنده‌تر می‌شود، تا آنجا که تقریباً غیرقابلِ‌تحمل است، اما درست در نقطه‌ای که از شخصیت اصلی داستان به ستوه آمده‌اید، موریس اسپارک صحنه‌ای عجیب را به‌تصویر می‌کشد:

عکس لیس در تمام روزنامه‌های اروپا منتشر شده است. پلیس از هر کسی که به‌نحوی این زن عصبی‌مزاج را می‌شناسد دعوت می‌کند تا اطلاعاتش را در اختیار واحدهای جنایی قرار دهد. شخصی به قتل رسیده، زنی که شباهتی غریب با لیس نگون‌بخت دارد...

گفتنی است که این داستان معمایی و سرشار از تعلیق توسط صادق زمانی به زبان فارسی ترجمه شده و به‌همت نشر ماهابه به انتشار رسیده است.

اقتباس‌های فرهنگی از کتاب صندلی راننده

چهار سال بعد از انتشار کتاب در تاریخ 1974 فیلمی سینمایی با اقتباس از داستان ساخته شد. الیزابت تیلور و اندی وارهول بازیگران اصلی فیلم بودند و جوزپه پاترونی گریفی کارگردانی آن را برعهده داشت. این داستان رازآلود-تریلر صندلی راننده به سال 2015 نیز در تئاتر سلطنتی اسکاتلند -زادگاه موریل اسپارک- روی صحنه رفت.

جوایز و افتخارات کتاب صندلی راننده

• یکی از کتاب‌های مورد بحث در 1970
• جزو فهرست برترین آثار نویسندگان زن
• در فهرست 1001 رمانی که باید پیش از مرگ بخوانید
• نامزد جایزه‌ی من بوکرِ گمشده (The Lost Man Booker Prize) در سال 1970

توضیحی درباره‌ی «من بوکرِ گمشده»: جایزه‌ی من بوکر در سال 1970 به دلایلی برگزار نشد و چهل سال بعد، در 2010، مراسمی برای یادبود آن برپا کردند. شش کتاب نامزد بخش نهایی آن بودند که کتاب صندلی راننده نیز در میان آن‌ها قرار داشت. از این جایزه با عنوان من بوکرِ از‌قلم‌افتاده نیز یاد می‌شود.

نکوداشت‌های کتاب صندلی راننده

• موفقیتی خارق‌العاده. (David Lodge، نویسنده)
• کتابی مناسب برای همه‌ی مجموعه‌های داستانی. (Library Journal)
• شاهکار موریل اسپارک با زبان نیش‌دار و بی‌پروایش شما را به‌دنبال خود می‌کشاند. (New Yorker)

کتاب صوتی صندلی راننده مناسب چه کسانی است؟

علاقه‌مندان به رمان‌های معمایی-روانشناسی و آمیخته با تعلیق از شنیدن این اثر لذت خواهند برد.

با موریل اسپارک بیشتر آشنا شویم

موریل اسپارک، نویسنده‌ی اسکاتلندی که در فوریه‌ی سال 1918 به دنیا آمد، به‌عنوان شاعر و مقاله‌نویس نیز شناخته می‌شود. او در ادینبورگ متولد گردید و در مدرسه‌ی جیمز گیلسپی تحصیل نمود. اسپارک در کالج هریوت وات به دوره‌های مکاتبات تجاری و خلاصه‌نویسی مشغول شد و پس از مدت کوتاهی به تدریس زبان انگلیسی روی آورد. او نوشتن را به‌صورت جدی با نقد ادبی و شعر آغاز کرد. موریل اسپارک (Muriel Spark) سرانجام در سال 2006 از دنیا رفت. از میان آثار وی می‌توان به کتاب‌های «بهار زندگی دوشیزه جین برودی»، «تسلی‌بخش‌ها» و و «لگردی با قصد قبلی» اشاره کرد.

گفتنی‌ست این نویسنده در سال 2008 از سوی روزنامه‌ی تایمز به‌عنوان یکی از پنجاه نویسنده‌ی برتر بریتانیایی انتخاب شد.

در بخشی از کتاب صوتی صندلی راننده می‌شنویم

در زیر نور چلچراغ‌های هتل متروپل که بگوی نگویی همه‌جا از پرتوافشانی آن‌ها روشن شده بود، پرده از چهره‌ی بیلِ ماکروبیوتیک‌باز که با دلتنگی پشت میزی در نزدیک درِ ورودی نشسته بود پس رفت. وقتی لیس وارد شد بیل از جا پرید و با شور و شوقی که همه‌ی لابی را متاثر کرد به سوی او دوید؛ آنقدر عجله به خرج داد که کیسه‌ی پلاستیکی‌ای که در دست گرفته بود و درش خیلی خوب مهر و موم نشده بود باز شد و مقدار کمی برنج قهوه‌ای به‌شکل یک نوار باریک پشت سر او و در مسیر رسیدنش به لیس روی زمین ریخت.

لیس او را تا صندلی‌اش همراهی کرد کنارش نشست و گفت: «کتم را ببین! وسط تظاهرات دانشجوها گیر افتادم. هنوز هم به‌خاطر گاز اشک‌آور از چشم‌هایم اشک می‌آید. توی هیلتون با آدم بسیار مهمی، با یک شیخ برای شام قرار داشتم؛ اما رفتم برای او یک جفت دمپایی مردانه بخرم و همین شد که خیلی دیر رسیدم. فهمیدم قبلا سافاری هم رفته؛ پس برای من مناسب نبود. رفته به حیوان‌ها شلیک کرده.»

فهرست مطالب کتاب صوتی