معرفی و دانلود کتاب صوتی ناممکن زندگی
برای دانلود قانونی کتاب صوتی ناممکن زندگی و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی ناممکن زندگی
«گاهی جادو همان واقعیتی است که انتظار دیدنش را نداری...»؛ مت هیگ در کتاب صوتی ناممکن زندگی که پرفروشترین اثر نیویورک تایمز بوده است، داستان پیرزنی هفتادوچند ساله را روایت میکند که پس از مدتها زندگی در تاریکیِ تنهایی، دوباره دلیلی محکم و قوی برای زندگی یافته است...
دربارهی کتاب صوتی ناممکن زندگی
مت هیگ (Matt Haig) داستان کتاب صوتی ناممکن زندگی (The Life Impossible) را از یک ایمیل آغاز میکند؛ ایمیلی که در نهایت درماندگی، از سوی جوانی بیستودو ساله برای یکی از معلمهای سابقش فرستاده شده. شاید بیربط به نظر برسد و موضوعیت آنچنانی نداشته باشد، اما این مرد جوان بعد از فوت مادرش، از دست دادن نامزدش و رفتن تا مرز اعتیاد به الکل کسی را آشناتر و محرمتر از خانم گریس وینترز، معلم ریاضی سابقش نیافته که شرح حالش را به او بگوید و کمک بخواهد. گریس وینترز که حالا هفتادوچند سال دارد، تصمیم میگیرد تا برای این مرد جوان، از ماجرای زندگی خودش و شروع دوبارهای که در همین اواخر تجربه کرده بگوید تا به او امید بدهد که هنوز هم راه نجاتی برایش وجود دارد.
گرچه زیاد اهل اینترنت نیست و شبکهی اجتماعی خاصی هم در موبایلش پیدا نمیشود، اما تصمیم گرفته برای همدلی با شاگرد سابقش هم که شده داستان زندگیاش را برای او بنویسد و بفرستد. برای روایت قصهاش در ابتدا چندان به عقب نمیرود؛ بلکه از فرسودگی و بیحوصلگی سالهای پیری شروع میکند. اینکه دیگر حتی حوصلهی رسیدگی به باغچهاش را هم ندارد و خریدهای خانه را هم تلفنی سفارش میدهد. که سالهاست امیدش را به زندگی از دست داده و بعد مرگ شوهرش و سگشان، تنهایی را تا بیخ جانش حس میکند. که درست از سیوسه سال پیش، وقتی پسر کوچکش در تصادف با یک کامیون جانش را از دست داد، از جسمش به بیرون پرت شده و حالا تنها یک پوستهی خالی او را به جلو میبرد. میبرد و میبرد، تا در نهایت زمان مرگش فرا برسد.
اما همین چندی پیش، اتفاقی او را کمی متوجه زندگی کرد؛ مثل دستی که از عمق دریا بیرون بیاید و از او کمک بخواهد، مجبور شد تا دوباره خودش را جمع کند و با یک هدف به زندگی ادامه بدهد. نامهای به دستش رسید؛ نامهای از یک کمپانی حقوقی که اعلام میکرد زنی به اسم «کریستینا» در اسپانیا و در جزیرهی ایبیزا، خانهای را برایش به ارث گذاشته است. نام زن را به خاطر نمیآورد و چون قبل از این یک کلاهبردار پساندازش را بالا کشیده بود، گمان کرد که این هم باید یک تله باشد. اما بعد از دیدن فامیلی زن، ناگهان جرقهی یک خاطرهی مبهم از سالهای دور در ذهنش زده شد. یادش آمد که در جوانی، مدتی با این زن همکار بوده است.
در آن سالها که گریس به عنوان معلم ریاضی در مدرسه تدریس میکرد، یک زن جوان یونانی نیز به مدرسهشان آمد تا به عنوان معلم موسیقی مشغول به کار شود. زن صدایی فوقالعاده و نگاهی مهربان داشت؛ نگاهی که اغلب رازهایش را از دیگران مخفی میکردند. اما یک روز گریس بهطور اتفاقی متوجه تشویش و نگرانی او شد، و وقتی در شب کریسمس قصهی زندگیاش را شنید، به او توصیهای کرد که مسیر زندگیاش را به کل تغییر داد.
کریستینا در این کشور تنها و غریبه بود؛ او به خاطر نامزدی به آنجا آمده که ناگهان غیب شده بود. از طرفی با شغل معلمی نیز ارتباط برقرار نمیکرد و آرزو داشت تا خواننده شود. به تازگی آگهی هتلی در ایبیزا را دیده بود که برای استخدام خواننده فراخوان داده بودند؛ اما در دورترین رویاهایش هم جرئت این را پیدا نمیکرد که به کشوری غریب برود و در جایی که حتی زبانشان را هم بلد نیست زندگی کند. گریس اما با توصیهاش همان تلنگری شد که او به آن نیاز داشت؛ او به کریستینا توصیه کرد که به دنبال رویاهایش برود و برخلاف چیزی که او درس میدهد، یعنی ریاضی، زندگی نباید همیشه با عقل و منطق جور دربیاید. این حرف زندگی آن زن را عوض کرد و او به ایبیزا نقل مکان کرد. بعد از آن گریس، تا همین اواخر که خبر مرگ و به ارث گذاشتن خانهاش برای خودش را شنید، خبر دیگری از او نداشت.
تمام ماجرا برایش عجیب بود. اینکه چرا باید کریستینا خانهاش را برای او به ارث بگذارد؟ چرا باید چندی قبل از مرگش وصیتنامهاش را تغییر بدهد و نام او را به عنوان صاحب خانه وارد کند؟ مگر او میدانسته که قرار است در دریا غرق شود؟ چرا پلیس جواب درستی دربارهی علت مرگ او در دریا نمیدهد و پاسخ را به زمانی که تحقیقات به پایان رسید موکول میکند؟ اصلاً در مورد چه چیزی تحقیق میکنند؟ تمام این سوالات مانند خوره در مغزش تکان میخوردند. از آنجا که دیگر در خانهی خودش نیز دلیلی برای ماندن پیدا نمیکرد، تصمیم گرفت تا به ایبیزا و خانهای که برایش به ارث گذاشته شده نقل مکان کند تا بلکه سر از راز مرگ همکار قدیمیاش دربیاورد. بیخبر از آنکه پا گذاشتن به ساحلهای طلایی ایبیزا، او را به دل ماجراجوییهای پرت میکند که هیچ انتظارشان را نخواهد داشت...
کتاب صوتی ناممکن زندگی کاری از نشر صوتی ماهآوا و انتشارات گویا است. این کتاب را با ترجمهی سعید سیمرغ و روایت افسانه نجاتی و کیان شمس میشنوید.
جوایز و افتخارات کتاب ناممکن زندگی
- پرفروشترین کتاب نیویورکتایمز؛
- کتاب پرفروش ساندی تایمز؛
- کتاب پرفروش بینالمللی؛
- کتاب منتخب سردبیران آمازون؛
- و...
نکوداشتهای کتاب ناممکن زندگی
- یک اودیسهی پر از کنش و شگفتی. (نیویورک تایمز)
- یک نامهی عاشقانهی زیرکانه و لطیف به بهترین جنبههای انسان بودن. (بندیکت کامبربچ)
- درک گریس از این که همه چیز در زمین شایستهی تحسین و حفاظت است، پیامی است که تمام جهان میتواند از آن حمایت کند. (اسوشیتد پرس)
- آخرین اثر باشکوه مت هیگ... در دستان مطمئن او، جادو به شکلی نفسگیر جان میگیرد. (پابلیشرز ویکلی)
کتاب صوتی ناممکن زندگی برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب ترکیبی از ژانر علمی و تخیلی، تاریخی و جنایی و معمایی است، پس اگر به هر یک از این ژانرها علاقه داشته باشید، این کتاب برایتان جالب و سرگرمکننده خواهد بود.
در بخشی از کتاب صوتی ناممکن زندگی میشنویم
فریفتهاش شده بودم. او را اسرارآمیز میدیدم و احتمالاً سؤالهای خیلی زیادی از او پرسیده بودم. معلمهای ریاضی همینطوریاند. همیشه باید مقدار مجهول را پیدا کنند.
«حس میکنم یه عمر دارم که باید اون رو زندگی کنم، ولی این کار رو نمیکنم.»
البته احتمالاً این جملهی دقیقش نبود. ولی جوهرهاش همین است. او این را هم گفت: «میدونم که هیچ معنیای نداره. من یونانیام، اسپانیایی که نیستم. کلی جزیرهی یونانی وجود داره و من باید برم یکی از همونها. برای اینکه میتونم به زبونشون حرف بزنم. تا یه حدی. ولی اصلاً اسپانیایی بلد نیستم. فکر میکنم اگه قرار باشه جایی زندگی کنی، خوبه که زبونشون رو بلد باشی.»
«میتونی اسپانیایی یاد بگیری. اگه میخوای بری اونجا، باید این کار رو بکنی. باید.»
«ولی این اصلاً معنی نداره.»
و آنگاه چیزی گفتم که اصلاً به من نمیآمد. گفتم: «همهچیز که نباید معنی داشته باشه.»
از چشمانداز یافتن شغلی در آنجا برقی در چشمهایش درخشید، به همین دلیل به او گفتم که اگر چنین چیزی را میخواهد، باید دل به دریا بزند و نگران این نباشد که مردم چه فکری میکنند. کاملاً مطمئنم این چیزی بود که به او گفتم، زیرا یادم هست گردنبندی را که از دوران کودکی داشتم به او دادم. گردنبندی که آویزش تمثال سنت کریستوفر، قدیس حامی مسافران بود. من یک کاتولیک نامعتقد بودم که در دوران نوجوانیام زیاد به آن وابسته شده بودم، ولی بعداً نتوانسته بودم آن را دور بیندازم. به همین دلیل دادن آن به کریستینا کار درستی به نظر میرسید.
گفتم: «این ازت مراقبت میکنه.»
«ممنونم، گریس. به خاطر اینکه بهم کمک کردی بتونم تصمیم بگیرم ازت ممنونم.»
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی ناممکن زندگی |
نویسنده | مت هیگ |
مترجم | سعید سیمرغ |
راوی | افسانه نجاتی، کیان شمس |
ناشر چاپی | نشر گویا |
ناشر صوتی | نشر ماه آوا |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۱۵ ساعت و ۳۷ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان و رمان علمی و تخیلی خارجی، کتابهای صوتی داستان و رمان جنایی و معمایی خارجی، کتابهای صوتی داستان و رمان تاریخی خارجی |