معرفی و دانلود کتاب صورت زخمی (اسکارفیس)

معرفی کتاب صورت زخمی (اسکارفیس)

کتاب صورت زخمی (اسکارفیس) نوشته‌ی آرمیتاژ تریل روایتی خشن و تند از دنیای زیرزمینی گانگسترها در شیکاگوی دهه‌ی 1920 است؛ جایی که قدرت با اسلحه به دست می‌آید و تنها قانون، زنده ماندن است. داستان صورت زخمی، داستان پسری زخم‌خورده از جنگ را روایت می‌کند که پله‌های جنایت را بالا می‌رود، بی‌آنکه بداند چه چیزی در انتظارش است. صورت زخمی، یک رمان کلاسیکِ نفس‌گیر برای علاقه‌مندان به ادبیات جنایی کلاسیک و دوست‌داران نسخه‌ی سینمایی‌اش است.

درباره‌ی کتاب صورت زخمی (اسکارفیس)

کتاب صورت زخمی (اسکارفیس) (Scarface) نوشته‌ی آرمیتاژ تریل (Armitage Trail) داستان جوانی‌ست که از همان ابتدا می‌دانیم قرار است تبدیل به یک گانگستر بزرگ شود، اما دانستن این موضوع چیزی از هیجان مسیر کم نمی‌کند. این رمان کلاسیک جنایی، تصویر تند و بی‌رحمی از قدرت، خشونت و جاه‌طلبی در دل شیکاگوی دهه‌ی 1920 را به خواننده نشان می‌دهد.

شخصیت اصلی، تونی گوارینو، پسری است زخم‌خورده از جنگ که جای آن زخم برای همیشه روی صورتش مانده. او خیلی زود وارد دنیای خلاف و قدرت می‌شود، جایی که قانون خیابان‌ها حرف اول را می‌زند و فقط قوی‌ترین افراد دوام می‌آورند. از همان فصل‌های اول، خواننده وارد جهانی می‌شود پر از درگیری، رقابت، خیانت و قتل‌های حساب‌شده؛ جهانی که در آن، مرز میان هوش و بی‌رحمی به‌سختی قابل تشخیص است.

ریتم داستان تند است و روایت بدون حاشیه‌پردازی جلو می‌رود. اتفاقات پشت سر هم می‌افتند و فرصت زیادی برای مکث وجود ندارد. آرمیتاژ تریل با نثری روان و بدون پیچیدگی‌های کلامی دقیقاً هم‌راستا با ژانر، مخاطب را با خود همراه می‌کند. اما در دل خط داستانی اصلی، در خط داستانی دیگری نویسنده دو برادر را در دو سوی قانون گذاشته است؛ یکی در لباس پلیس و دیگری در نقش گانگستر. هر دو مسیر صعود را طی می‌کنند، اما در جهت‌هایی مخالف. این تقابل پنهان، مثل فنری فشرده‌شده، منتظر لحظه‌ای‌ست که آزاد شود و سرنوشت هر دو را به هم گره بزند.

خشونت در کتاب صورت زخمی (اسکارفیس) حضور دارد، اما بیش از آنکه جنبه‌ی تصویری یا اغراق‌شده داشته باشد، در خدمت ساختن فضای تاریک داستان است. قتل، تهدید، معامله و خیانت بخشی از واقعیت هر روزه‌ی شخصیت‌ها هستند، اما قرار نیست خواننده را صرفاً با صحنه‌های خشن شوکه کنند؛ بلکه ساختار قدرت و نحوه‌ی کارکرد باندهای زیرزمینی هم در این رمان به‌خوبی به تصویر کشیده شده است.

اگر نسخه‌ی سینمایی مشهور «صورت زخمی» با بازی آل‌پاچینو (Al Pacino) و میشل فایفر (Michelle Pfeiffer) را دیده باشید، که توصیه می‌کنیم ببینید، باید بدانید که فضای آن با رمان اصلی متفاوت است. رمان «صورت زخمی» بیشتر درباره‌ی الکل، گانگسترهای کلاسیک و ساختار قدرت در دوره‌ی ممنوعیت است، نه کوکائین و بحران‌های دهه‌ی هشتاد. در نتیجه، کتاب حال‌وهوای کلاسیک‌تری دارد که برای علاقه‌مندان به ادبیات جنایی قدیمی، بسیار خواندنی‌ست.

کتاب صورت زخمی (اسکارفیس) که انتشارات کتابسرای تندیس آن را با ترجمه‌ی پرویز نصیری منتشر کرده، داستان صعود و سقوط است؛ از پسر جوانی که در خیابان‌ها می‌جنگد، تا مردی که قدرت را در دست می‌گیرد، اما برای آن بهایی سنگین می‌پردازد.

اقتباس‌های سینمایی از کتاب صورت زخمی (اسکارفیس)

• نخستین اقتباس سینمایی از این رمان در سال 1932 و به کارگردانی هاوارد هاکس صاحب سبک و مشهور ساخته شد. فیلم در زمان خودش بسیار جنجالی بود و به دلیل نمایش بی‌پرده‌ی خشونت و فساد در دوره‌ی ممنوعیت، با سانسور و محدودیت‌های زیادی مواجه شد. این نسخه وفادارتر به فضای کتاب است و شخصیت اصلی‌اش هم به‌وضوح بازتابی از تونی گوارینوی رمان است.
• اقتباس مشهورتر و مدرن‌تر، ساخته‌ی برایان دی پالما و با بازی به‌یادماندنی آل پاچینو در نقش تونی مونتاناست. این نسخه، داستان را به دهه‌ی 80 در میامی منتقل می‌کند و به‌جای قاچاق الکل، بر تجارت کوکائین تمرکز دارد. با اینکه فضای داستان و شخصیت‌ها نسبت به نسخه‌ی اصلی تفاوت زیادی دارند، اما مضمون اصلی کتاب – جاه‌طلبی، خشونت و سقوط – همچنان حفظ شده است.

کتاب صورت زخمی (اسکارفیس) برای شما مناسب است اگر

• به داستان‌های جنایی کلاسیک علاقه دارید، مخصوصاً با حال‌وهوای دهه‌ی 1920 آمریکا؛
• دلتان می‌خواهد سیر صعود یک خلافکار را ببینید؛ از خیابان‌های پایین‌شهر تا رأس قدرت؛
• دنبال رمانی هستید که ریتم سریع و هیجان‌انگیز داشته باشد و بدون حاشیه‌روی جلو برود؛
• از داستان‌هایی با فضای تیره و درگیر قدرت، خشونت و خیانت خوشتان می‌آید؛
• فیلم صورت زخمی با بازی آل‌پاچینو را دیده‌اید و دوست دارید نسخه‌ی اصلی و متفاوت‌تر داستان را بخوانید.

در بخشی از کتاب صورت زخمی (اسکارفیس) می‌خوانیم

تونی گفت: «بی‌خیالش شو! این‌ها همه بخشی از بازیه. ما تا آخرین لحظه باهاشون می‌جنگیم و اگه لازم شد ترتیب این یارو اسکیمر رو هم می‌دیم.»

لُوو گفت: «نه، الان نه. شاید خودش بی‌خیال شه. نمی‌خوام همۀ وقتم صرف جنگیدن بشه. این‌طوری فرصت پول درآوردن رو از دست می‌دیم.»

تونی با دلخوری از ملاقات با جانی لُوو بیرون آمد. هنوز فرق اساسی بین خودش و لُوو را درک نمی‌کرد. اینکه لُوو صرفاً مردی زیرک و بی‌وجدان بود که حاضر بود برای پول هر کاری بکند. این که او بیشتر یک تاجر بود تا جنگجو. این‌که او هیچ‌کدام از تجربه‌های جنگی تونی را نداشت. تجربه‌هایی که باعث شده بود تونی، جوان‌تر از او با تحقیری شدید به زندگی انسان بنگرد.

بعد برای اولین بار تونی واقعاً ارتباط نزدیک بین جرم و قانون را دید. لُوو به دفتر دادستانی احضار شد و او هم تونی را به عنوان محافظ و دستیار با خود برد. دادستان، مردی کوچک‌اندام با بینی پهن، چانۀ برجسته و جنگجویانه و چشمانی ریز و شرور بود.

به لُوو با تندی گفت: «این تیراندازی باید تموم بشه. این...»

«اما من دارم پول می‌دم که...»

«معلومه که پول می‌دی اگه می‌خوای تو این کار بمونی باز هم باید پول بدی. مسئلۀ من کسب و کارت نیست. مشکل این تیراندازی لعنتیه که بین گروه‌هاتون در جریانه. این کار داره باعث بدنامی شهر می‌شه. از همه مهم‌تر روزنامه‌ها شروع به حمله کردن به من و افراد زیر دستم کردن. نمی‌خوام زیادی تو کار شماها دخالت کنم اما این کُشت و کشتار باید تموم بشه.»