معرفی و دانلود کتاب غریبه

معرفی کتاب غریبه

کتاب غریبه اثر ایان رید داستانی جذاب، مهیج و دلهره‌آور است که با مضامین روان‌شناختی،‌ فلسفی و علمی تخیلی در آمیخته. این اثر داستان زوجی را روایت می‌کند که روابطشان طی ملاقات با غریبه‌ای به نام ترنس،‌ به آشوب کشیده می‌شود. این اثر به دلیل محبوبیت زیادی که کسب کرد تحسین مخاطبان و منتقدان را برانگیخت و در لیست نامزدهای جایزه داستان‌های ترسناک گودریدز قرار گرفت.

درباره‌ی کتاب غریبه

امروزه داستان‌های علمی تخیلی با مضمونی ترسناک یا دلهره‌آور طرفداران زیادی پیدا کرده است. در این داستان‌ها نویسندگان از عنصر غافل‌گیری و استعاره بسیار استفاده می‌کنند تا ذهن خواننده درگیر معمای داستان باشد؛ کتاب غریبه (Foe) اثر نویسنده‌ی استرالیایی سرشناس ایان رید (Iain Reid) پر از جنبه‌های تعلیقی و فلسفی است که از فرضیه‌های علمی برای پیشبرد داستان استفاده و مخاطب را مجذوب فضای خود می‌کند.

داستان کتاب غریبه در آینده‌ای نزدیک اتفاق می‌افتد و توسط جونیور و همسرش هنریتا (هن) روایت می‌شود. این زوج در مزرعه‌ای دورافتاده زندگی می‌کنند. در یک نیمه‌شب غریبه‌ای به منزل آن‌ها می‌رود و خود را کارمند شرکت هوافضا معرفی می‌کند. کارمند به جونیور اطلاع می‌دهد که برای سفر به ایستگاه فضایی بزرگ در مدار زمین انتخاب ‌شده است و حدود دو سال در آنجا خواهد ماند. جونیور عمیقاً عاشق هن است و نمی‌خواهد او را تنها بگذارد؛ اما ترنس، کارمند شرکت هوافضا، به او اطمینان می‌دهد که در غیاب او، یک نسخه‌ی بدل بیومکانیکی از جونیور، جایگزینش خواهد شد که از هن مراقبت کند.

در ادامه‌ی کتاب غریبه اثر ایان رید داستان به‌جایی می‌رسد که جونیور و هن برای تصمیم‌گیری درباره‌ی این سفر فضایی کاملا گیج شده‌اند و در نهایت نمی‌توانند مقابل حرف‌ها و اصرارهای ترنس مقاومت کنند. روابط بین هن و جونیور کم‌کم تیره می‌شود و فضایی مبهم را به وجود می‌آورد که ترنس می‌تواند از آن برای رسیدن به هدف خودش استفاده کند. داستان به‌گونه‌ای معمایی پیش می‌رود؛ مخاطب نمی‌تواند حوادث کتاب را حدس بزند و همواره در وضعیت الهام‌آمیزی باقی می‌ماند. آیا جونیور به این سفر خواهد رفت؟ روابط میان جونیور و هن چگونه ادامه پیدا می‌کند؟‌ هدف ترنس، کارمند سمج شرکت فضایی، از اصرار برای راضی کردن جونیور چیست؟ این‌ها سوالاتی هستند که در سرتاسر داستان بر ذهن شما سایه خواهند انداخت. سوالاتی که برای رسیدن به پاسخ آن‌ها باید تا انتهای کتاب با نویسنده‌ی خلاق آن همراه باشید.

ایان رید در کتاب غریبه مفهوم فضا را در شکلی استعاری به کار می‌برد و با طرح فرضیه‌ی بدل بیومکانیکی جنبه‌ی فلسفی به داستان بخشیده و مخاطب را به فکر وا‌می‌دارد. تصور انسان ماشینی و نسخه‌های بدل انسان یکی از موضوعاتی است که در دنیای امروز بسیار مورد بحث قرار می‌گیرد ازاین‌رو در بسیاری از داستان‌ها شاهد ماجراهای سلطه‌ی انسان‌ها بر ماشین و بالعکس هستیم.

کتاب غریبه اثر ایان رید با ترجمه‌ی کوروش سلیم زاده توسط نشر چشمه به مخاطبان علاقه‌مند عرضه شده است.

اقتباس سینمایی از کتاب غریبه

از کتاب غریبه فیلمی به کارگردانی گارث دیویس در حال فیلم‌برداری است که فیلم‌نامه‌ی آن را با کمک ایان رید تنظیم کرده است؛ این فیلم در اکتبر 2023 در سنما اکران می‌شود. آرون پیر،‌ پل مسکال و سرشه اونا رونان در این فیلم سینمایی نقش‌آفرینی کرده‌اند.

نکوداشت‌های کتاب غریبه

• کتاب غریبه روایتی از یک اتفاق خطرناک است که به طرز بی‌رحمانه‌ای افزایش می‌یابد. داستان این کتاب دلهره‌آور را با لحنی آرام و متین روایت می‌شود که خودِ این موضوع داستان را ترسناک‌تر می‌کند! ایان رید می‌داند که چگونه داستان شوم و دلهره‌آور بنویسد. (اسکات اسمیت)
• ایان رید یک داستان‌نویس چیره‌دست است. بیشتر اتفاقات در خانه و دنیای کوچک هن و جونیور اتفاق می‌افتد، اما نویسنده در مورد این رابطه آن‌قدر خوب می‌نویسد که تبدیل به دنیای از سؤالات و احتمالات می‌شود! (لس آنجلس رویو)
• رید در کتاب غریبه، طرح‌های جذاب، پیچیده و متن صریحی را ارائه می‌کند که بسیار مورد توجه است. (مجله کتاب نیویورک)
• ایان رید یک‌بار دیگر ثابت کرد که استاد تعلیق و پیچیدگی در داستان‌سرایی است. خوانندگان نمی‌توانند این کتاب را نادیده بگیرند. (هفته نامه ناشران)
• نمی‌توانستم کتاب را زمین بگذارم. این کتاب خواب و رویای من را درگیر خود کرد. غریبه کتابی ترسناک و درخشان است. (زوی ویتال، نویسنده)

کتاب غریبه مناسب چه کسانی است؟

مطالعه‌ی کتاب حاضر را به همه‌ی علاقه‌مندان داستان‌های علمی تخیلی با درون‌مایه‌ی روانشناختی و فلسفی پیشنهاد می‌کنیم.

در بخشی از کتاب غریبه می‌خوانیم

درِ ماشین محکم بسته می‌شود. ماشین را با نگاهم دنبال می‌کنم که از راه فرعی می‌راند و وارد جاده می‌شود. این بیرون ظلمات است و چشم چشم را نمی‌بیند. صدای جیرجیرک‌ها و موجودات شب‌زی از لای بوته‌های کانولا شنیده می‌شود. نگاهی به دوروبرم می‌اندازم. من این‌جا بزرگ شده‌ام. تمام دنیایم در این‌جا خلاصه می‌شود و هیچ‌وقت کنجکاوی چندانی به دنیای بیرون نداشته‌ام. هرگز فکرش را هم نمی‌کردم که ممکن است روزی سروکارم به دنیاهای ناشناخته بیفتد.

به آسمان پُرستاره‌ی بالای سرم نگاه می‌کنم. همان آسمان پُرستاره‌ی همیشگی. تمام عمرم به این آسمان پُرستاره‌ چشم دوخته‌ام. تنها آسمانی که تابه‌حال دیده‌ام. تمام آن ستاره‌ها، ماهواره‌ها، ماه. می‌دانم که ماه بسیار دور است. اما امشب خیلی عجیب به نظر می‌رسد. تابه‌حال هیچ‌وقت به‌اش فکر نکرده بودم، اما اگر من می‌توانم همه‌ی این‌ها تمام ستاره‌ها و ماه را از این‌جا با چشمان خودم ببینم، آیا این خودش مفهوم فاصله را زیر سؤال نمی‌برد؟

به داخل خانه که برمی‌گردم همه‌جا سوت‌وکور است. هِن باید خواب باشد. این کارش کمی عجیب است. یعنی بدون این‌که منتظر بماند تا کمی درباره‌ی آن‌چه رُخ داده گپ بزنیم رفته بالا و خوابیده؟ لابد خیلی خسته است. دلیل دیگری نمی‌تواند داشته باشد. یک ناآشنا با خبرهایی باورنکردنی، بدون اطلاع قبلی، ناگهان دم‌در خانه‌ی ما ظاهر شد. پس درک می‌کنم اگر هِن خسته شده باشد.

چراغ اتاق‌نشیمن را خاموش می‌کنم. لیوان خالی آب و بطری آبجو را از روی میز برمی‌دارم و به آشپزخانه می‌برم و روی کابینت کنار سینک می‌گذارم. درِ یخچال را باز می‌کنم، نگاهی به داخلش می‌اندازم، اما چیزی برنمی‌دارم. هوای خنکی که از داخل یخچال بیرون می‌زند احساس خوشایندی دارد.

در تاریکی از پله‌ها بالا می‌روم. روی هر پله می‌ایستم و به قاب عکس‌های روی دیوار نگاه می‌کنم. یادم نیست آخرین‌بار کِی این کار را کردم: این‌که روی پله‌ها بایستم و به این عکس‌ها نگاه کنم. به خاطر نبودِ نور مجبورم به دیوار نزدیک‌تر شوم. سه قاب‌ عکس کنار هم از دیوار آویخته شده: یک عکس از من و هِن با همدیگر و دو عکس هم از هر کدام از ما به‌تنهایی.

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم
پرده‌ی اول: ورود
پرده‌ی دوم: اقامت
پرده‌ی سوم: عزیمت