معرفی و دانلود کتاب هارمونی زندگی

معرفی کتاب هارمونی زندگی

کتاب هارمونی زندگی نوشته رشید ساعدپناه، روایتگر زندگی دو خانواده اشراف‌زاده دوبلینی است که رویکردهای متفاوتی نسبت به جامعه دارند.

این کتاب نگاهی به تاریخ، هنر و موسیقی ایرلند دارد، در زمانی که آثار قحطی، فقر و رودررویی مسیحیان کاتولیک و پروتستان‌ها و میهن‌پرستی ایرلندی‌ها با شروع موسیقی و هنر رومانتیسم همراه بود.

در این داستان زنان دلیل و بهانه خوشبختی همسرانشان‌اند. همه شخصیت‌ها آرمان‌گرا، باهدف و تنها هستند. به همین دلیل برای رهایی از تنهایی به سراغ آرزوهای خود می‌روند.

یکی از شخصیت‌ها که نوازنده است برای درمان و مرهم زخم‌های روحی ایرلندی‌ها و همچنین دست یافتن به رویای آزادی از موسیقی بهره می‌گیرد. ملوان جزیره در راه استقلال کشورش سختی شکنجه را به جان می‌خرد. نقاش برجسته داستان، به دنبال خودسازی درونش می‌گردد و در عمارتی با درهای باز خود را زندانی کرده است. سرانجام عشق، امید، موسیقی و هنر، دو خانواده دوبلینی را به خوشبختی واقعی می‌رساند.

با رشید ساعدپناه بیشتر آشنا شویم:

رشید ساعدپناه در سال 1360 در سنندج به دنیا آمد. او دارای مدرک کارشناسی رشته مهندسی مکانیک است. ساعدپناه داستان‌نویسی را از سال 1395 آغاز کرد و در سال 1396 با داستان اوایل ماه دسامبر، برنده هشتمین جشنواره استانی شعر و داستان سوره شد. او در عرصه هنر و ورزش نیز فعالیت می‌کند و به سنتورنوازی، عکاسی، دو و میدانی و کوهنوردی می‌پردازد.

در بخشی از کتاب هارمونی زندگی می‌خوانیم:

موهای طلایی‌اش را که به نشان شجاعت بافته بود، در زیر تلالو پرتوهای خورشید با وزش نسیم آشفته و پس از اندک زمانی دوباره در آرامش ابدی فرو می‌رفت. نیکلاس آن‌چنان به چشمان سبز افسونگرش خیره شده بود که متوجه خداحافظی او نشد. این نگاه‌های قلبی عشقی سرشار از پاکی را آفرید. به همین سادگی!

باگذشت زمان دیگر دل‌بستگی آن‌ها به هم قابل انکار نبود. مثل هر روز غروب کاترین از مزرعه به سوی خانه راه افتاد، اما این بار کمی زودتر و تنها. پیشنهاد گستاخانه ارباب تمام درونش را به هم ریخته بود. بوی خاک هوا را برداشته بود و بارش باران شدید در راه بود. آسمان گرفته و کم‌کم تیره و خاکستری می‌شود. هوای ابری او را دلخور نموده بود.

ابرها همچون قایقی که بادبانش را به دست باد سپرده باشد، پراکنده شده بودند. لکه‌ها روبه سیاهی می‌رفت. رعدهای مهیب و ریزش تند قطرات باران تمام رمقش را گرفته بود.