معرفی و دانلود کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم: کتاب چهارم مجموعه پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود

معرفی کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم: کتاب چهارم مجموعه پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود

«فقط یک بار، یک لحظه هم کافی است. اگر بتوانم او را ببینم تمام رؤیاهایم به واقعیت بدل می‌شوند.» این احساسی است که مشتریان کافه‌ی فونیکولی فونیکیولا با وجود آن به کافه می‌آیند. کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم نوشته‌ی توشیکازو کاواگوچی زمان را به عقب برمی‌گرداند و به شخصیت‌های داستان این امکان را می‌دهد تا عزیز ازدست‌رفته‌ی خود را یک بار دیگر ملاقات کنند. این کتاب از پرفروش‌ترین آثار بین‌المللی است.

درباره‌ی کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم

«من با تو خوشبخت بودم» این همان حسی است که آقای مونجی کادوکورا سالیان سال آن را در اعماق وجود خود نگه داشت و به همسرش ابزار نکرد. او تا زمانی که در همسرش حضور داشت و می‌توانست شادی و احساسات خود را نشان دهد، به اینکه چقدر او را دوست دارد اقرار نکرد و حالا هم یک تصادف موجب شده تا آن زن، میه‌کو، به زندگی نباتی دچار شود، دیگر اعتراف همسر عاشقش را متوجه نمی‌شود. البته قرار نیست اوضاع تا این حد ناامیدکننده باقی بماند.

کافه‌ی فونیکولی فونیکولا وجود دارد تا گوشه‌ای از آلام روحی و حسرت آدم‌ها را تسکین دهد. این کافه برای این کار فقط از شما می‌خواهد به چند قانون ساده پایبند باشید و قهوه‌ی خود را پیش از سرد شدن بنوشید. کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم (Before We Say Goodbye) ما را به این کافه می‌برد تا شاید ما هم بتوانیم عقربه‌های ساعت را کمی به عقب برگردانیم و ناگفته‌هایی را که بر روحمان سنگینی می‌کنند، اقرار کنیم. توشیکازو کاواگوچی (Toshikazu Kawaguchi) راه ورود به این کافه و چگونگی جبران اشتباهاتمان را به ما نشان می‌دهد.

این قضای آسمان است و دگرگون نخواهد شد

قبل از نشستن روی صندلی مخصوص، نوشیدن قهوه‌ی داغ و خارج نشدن از کافه، این امر مهم را باید بدانید که تقدیر تغییر نخواهد کرد. اتفاقی که در نهایت برای فرد از دست رفته رخ داده، باز هم رخ خواهد داد و شما توانایی جلوگیری از سرنوشت را ندارید. اگر می‌توانید با این واقعیت نه چندان شیرین کنار بیایید، روی صندلی بنشینید و خود را برای ورود به عالم گذشته آماده کنید. داستان پیش از آنکه خداحافظی کنیم شما را به سراغ عزیز از دست رفته‌تان خواهد برد. فرقی ندارد او پدر، مادر، همسر و یا حتی حیوان خانگی‌تان باشد؛ اگر تصور می‌کنید حرفی نگفته باقی‌مانده که باید آن را بازگو کنید یا اینکه تمام آرزویتان در دیدن لبخند یکی از نزدیکتان درگذشته‌تان خلاصه می‌شود، این کافه منتظر شماست.

نخستین کسی که در کتاب تخیلی پیش از آنکه خداحافظی کنیم بر روی صندلی کافه نشسته است، کادوکوراست. او باستان‌شناس است و اغلب ایام سال را در سفر به سر می‌برد. او به‌عنوان پدر و همسری همیشه غایب، چندان فرصت نکرده تا در کنار همسر خود حضور داشته باشد؛ این غیبت همیشگی موجب شده تا اکنون که میه‌کو در حال مرگ است، عذاب وجدان کادوکورا را رها نکند. او باید همسرش را ببیند و عشقش را اعتراف کند.

اگر قدرش را ندانسته‌اید، قهوه بخورید

سونائو نتوانسته از آپلو خداحافظی کند. نتوانسته به او بفهماند که چقدر دوستش دارد. اولین روزهایی که همسرش آپولو را به سرپرستی گرفته بود، سونائو نمی‌توانست حضور یک سگ را بپذیرد؛ زیرا به طور کلی با وجود حیوان خانگی موافق نبود؛ اما پس از مدتی اوضاع تغییر کرد. یک روز که حال روحی خوبی نداشت، آپولو خودش را در آغوش او انداخت و سعی کرد تا کسی را که از نگاه آن موجود بی‌پناه، پدر محسوب می‌شد، آرام کند. از آن روز به بعد عشق آپولو در دل سونائو ریشه دواند و این موجود مهربان به عضو مهمی از خانواده تبدیل شد؛ اما سونائو هیچ‌گاه فرصت نکرد تا به او بگوید چقدر حضورش زندگی او و همسرش را شیرین‌تر کرده است. او حالا آماده است تا تمام قوانین کافه‌ی فونیکولی فونیکیولا را انجام دهد و آپولو را دوباره ببیند.

بسیاری از ما می‌دانیم احساس از دست دادن هنگامی که با دلتنگی همراه شود، خورشید را در نگاهمان کم نور و رنگ گل و درختان را هم در نظرمان بی‌رمق می‌کند. توشیکازو کاواگوچی نیز این احساس را به خوبی می‌شناسد و این خلاء روحی را که گذر زمان، توانایی پر کردنش را ندارد، توصیف می‌کند.

داستان فلسفی پیش از آنکه خداحافظی کنیم به همت انتشارات نشر چشمه منتشر شده است.

اقتباس سینمایی از کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم

• در سال 2018 آیوکو سوکاهارا فیلمی به‌نام Cafe Funiculi Funicula را کارگردانی کرد و آن را به نمایش عموم درآورد.

نکوداشت‌های کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم

• این داستان دل‌نشین و بدیع است. در جهانی که همه‌چیز غرق در آشفتگی است، این اثر آرام است. (نیویورک‌تایمز)
• داستان پیش از آنکه خداحافظی کنیم شما را دگرگون خواهد کرد. (روزنامه‌ی شیکاگو)

کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم برای شما مناسب اگر

• تصور می‌کنید که بازداشت به گذشته ناممکن است و هیچ موجودی تاکنون نتوانسته زمان را به عقب ببرد.
• عزیزی را از دست داده‌اید و حرف‌هایی که باید به او می گفتید را نگفتید و این ناگفته ها روحتان را ازار می‌دهند.
• از خوندن رمان های تخیلی، فانتزی و فلسفی لذت می‌برید.

در بخشی از کتاب پیش از آنکه خداحافظی کنیم: کتاب چهارم مجموعه پیش از آنکه قهوه‌ات سرد شود می‌خوانیم

از همه عجیب‌تر یک‌بار موقع تماشای فیلمی داستانی گریه‌ام گرفت. آپولو به طرفم آمد و به صورتم زل زد. فکر کردم حتماً اشتباه می‌کنم، اما دیدم چشم‌هایش می‌گویند چرا گریه می‌کنی؟ حالت خوبه؟ من این‌جام، می‌دونی که؟!

نیازی نبود حرف بزند تا بفهمم چه می‌گوید. حتی با مهربانی اشک را از گونه‌هایم لیسید، انگار معنای آن اشک‌ها را می‌فهمید.

اولین‌بار بود که دیدم کسی واقعاً احساسم را درک می‌کند. این ارتباط بی‌کلام باعث شد بفهمم چشم‌ها مثل دهان می‌توانند حرف بزنند.

تنهایی برای آپولو نیز آزاردهنده بود و خوشش نمی‌آمد در اتاقی تنها بماند. طولانی‌ترین زمان تنها ماندنش موقعی بود که من زباله را بیرون می‌بردم و او التماسم می‌کرد تنهام نذار!

قلبم چه‌طور می‌توانست در مقابل این رفتار آپولو تاب بیاورد؟ انگار با یک بچه‌ی معصوم طرف بودم.

او حضورم، جسمم و روحم را می‌خواست و از آن‌جا که من و ماتسوئو بچه نداشتیم، از صمیم قلب عاشق آپولو شدیم. انگار کم‌کم «مامان» و «بابا» ی آپولو شدیم.

با ماتسوئو صحبت کردم تا کارم را تغییر دهم و از خانه کار کنم. به کمک آپارتمان مستقلی که پدر ماتسوئو برای‌مان باقی گذاشته بود حتی درآمد ماتسوئو به‌تنهایی کفاف زندگی ما را می‌داد، به شرطی که ساده زندگی می‌کردیم. ماتسوئو بی‌درنگ با تصمیم من موافقت کرد. سبک زندگی جدید من حول محور آپولو می‌چرخید. با گذشت زمان، درک آپولو از کلماتی که به زبان می‌آوردیم فراتر رفت. مثلاً کلمه‌ی «نه».

فهرست مطالب کتاب

مقدمه‌ی مترجم
درباره‌ی نویسنده
1: شوهر
2: خداحافظی
3: پیشنهاد ازدواج
4: دختر
یادداشت نویسنده