معرفی و دانلود کتاب چنین دیدم...

عکس جلد کتاب چنین دیدم...
قیمت:
۵۰,۴۰۰ تومان
۵۰٪ تخفیف اولین خرید با کد welcome

برای دانلود قانونی کتاب چنین دیدم... و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

برای دانلود قانونی کتاب چنین دیدم... و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.

معرفی کتاب چنین دیدم...

کتاب چنین دیدم... به قلم فرشته امیری اثری جذاب، پر کشش و غافل‌گیر کننده درباره خانواده‌ای کوچک است که راز بزرگی در دلشان دارند، اما با گذشت زمان و اتفاقاتی که برایشان پیش می‌آید ناچار به فاش کردن آن برای فرزند در آستانه بلوغشان می‌شوند.

درباره کتاب چنین دیدم:

این کتاب سه شخصیت اصلی دارد که هر کدام ماجراهای پرپیچ و خمی را پیش رو دارند و یا از سر گذرانده‌اند. اصلی‌ترین شخصیت داستان مادری یتیم است که در پرورشگاه بزرگ شده و با مردی ازدواج کرده که پدر و مادرش را در جنگ از دست داده است. این پدر و مادر به همراه فرزندشان زندگی به ظاهر شادی را می‌گذرانند اما رازها و حقایقی را از او پنهان می‌کنند.

پس از مدتی پدر خانواده ناچار می‌شود به سوریه برود و کار ناتمام مستندسازی یکی از دوستانش را که حالا به دست داعش کشته شده، به پایان برساند. در طول سفر اتفاقات پر پیچ و خمی می‌افتد و پدر برای مدتی در چنگال داعش اسیر می‌شود. اسیر شدن پدر و دوری‌اش از خانوده و وطن باعث می‌شود که هر یک از اعضای خانواده به شناخت تازه‌ای از خود و ابعاد جدیدی از روابطشان با یکدیگر برسند.

کتاب چنین دیدم... داستانی پرفراز و نشیب با روح زنانه‌ای دارد که رنگ و بویی متفاوت به آن بخشیده است. نویسنده این اثر، فرشته امیری توانایی شگرفی در فضاسازی و شخصیت پردازی دارد. او پیچیدگی‌های داستان را با بیانی شیوا و ساده روایت می‌کند و در طول داستان شما را با طیف مختلفی از اشخاص، طرز فکر و مسیرهای زندگی آشنا می‌کند تا با قهرمانان داستان پیش بروید و همچون آن‌ها به فکر جست و جوی حقیقت زندگی بیفتید.

کتاب چنین دیدم مناسب چه کسانی است؟

اگر به داستان‌ها و رمان‌هایی با حال و هوایی خانوادگی لطیف با چاشنی تعلیق و فراز و فرود علاقه دارید، مطالعه این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از متن کتاب چنین دیدم می‌خوانیم:

بوی قورمه‌سبزی تمام خانه را پر کرده. هیچ صدایی از اتاقش که چسبیده به آشپزخانه نمی‌آید. سالاد شیرازی درست می‌کنم. هدفونش را گرفتم تا گذشته‌ خیالی‌ام را نشانش دهم. ساعت روی دیوار را نگاه می‌کنم. یک ساعت است که فقط صدای قل‌قل قابلمه می‌آید. حس غریبی توی دلم بالا و پایین می‌رود. ظرف سالاد را توی یخچال می‌گذارم. می‌نشینم روی صندلی آشپزخانه:

بسه سوسن! تمومش کن. چرا با احساس این بچه بازی می‌کنی؟
انگار حمید مواخذه‌ام می‌کند!
بلند می‌شوم. سرک می‌کشم. در اتاقش باز است. تکیه کرده به دیوار و پاهایش را روی تخت دراز کرده. دفتر را گذاشته روی صورتش.
یاسمن، خوابی؟
دستش بالا می‌آید و دفتر را برمی‌دارد. صورتش خیس است.
پایش را کنار می‌زنم و کنارش می‌نشینم: گریه می‌کنی؟!
دفتر را از دستش می‌کشم: مگه غم‌نامه‌ رستم و سهرابه؟!
خودش را جلو می‌کشد و پاهایش را جمع می‌کند. دست‌هایش را دور شانه‌ام حلقه می‌کند: خیلی‌خوبی مامان، خیلی دوسِت دارم.
توی دلم فریاد می‌زنم: خیلی دروغ‌گوام یاسمن، خیلی... منو ببخش.
روی مبل، کنار میز گلدان‌ها، نشسته و پاهایش را بغل کرده. دکمه‌ کانال‌یاب زیر انگشتش بالا و پایین می‌رود.

ساکتیم. انگار هر دوی‌مان منتظر حمید هستیم؛ بیاید و وسط را پر کند. بیاید و مثل هر شب قبل از کلید انداختن، شعر بخواند: بوی گلِ سوسن و یاسمن آید... عطر بهاران کنون از سفر آید...

مشخصات کتاب الکترونیک

نام کتابکتاب چنین دیدم...
نویسنده
ناشر چاپیانتشارات نیستان
سال انتشار۱۳۹۹
فرمت کتابEPUB
تعداد صفحات224
زبانفارسی
شابک978-622-208-721-0
موضوع کتابکتاب‌های داستان و رمان ایرانی
قیمت نسخه الکترونیک

نقد، بررسی و نظرات کتاب چنین دیدم...

هیچ نظری برای این کتاب ثبت نشده است.

راهنمای مطالعه کتاب چنین دیدم...

برای دریافت کتاب چنین دیدم... و دسترسی به هزاران کتاب الکترونیک و کتاب صوتی دیگر و همچنین مطالعه معرفی کتاب‌ها و نظرات کاربران درباره کتاب‌ها لازم است اپلیکیشن کتابراه را نصب کنید.

کتاب‌ها در اپلیکیشن کتابراه با فرمت‌های epub یا pdf و یا mp3 عرضه می‌شوند.