معرفی و دانلود کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم

معرفی کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم

آخرین جلدی که ماجراجویی‌ها گوردون و دوستانش را در آن می‌خوانید! کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم، نوشته‌ی مایکل وید و لورا وید، شامل جلد سیزدهم و چهاردهم مجموعه‌ی «چشمت روز بد نبیند» می‌شود. این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌ها و ماجراهای سه پسربچه‌ای است که در خانه و مدرسه، دردسر درست می‌کنند و صحنه‌هایی بامزه و هیجان‌انگیز را رقم می‌زنند.

درباره‌ی کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم

گوردون از آن بچه‌هایی است که احتمالاً با دیدنشان با خودتان بگویید «چه بچه‌ی نازی!» ولی به محض اینکه چند دقیقه با او وقت بگذرانید، از گفته‌تان پشیمان می‌شوید و به دنبال راه فرار می‌گردید! شما در مجموعه کتاب‌های «چشمت روز بد نبیند» داستان بازیگوشی‌های گوردون و دوستانش را در زمان مدرسه می‌خوانید؛ اما بد نیست که کمی از پیشینه‌ی این پسر وروجک هم باخبر شوید. مایکل وید (Michael Wade) و لورا وید (Laura Wade) در کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم (And Then It Happened: Book 13 & 14)، به سراغ دوران بچگی گوردون می‌روند: وقتی که او چهار ساله است و برای اولین بار پا به کودکستان می‌گذارد. پدر و مادر گوردون از اینکه برای چند ساعت از دست او راحت شده‌اند، خیلی خوشحالند. مشکل این‌جاست که این بچه‌ی چهار ساله آن‌قدر آتش می‌سوزاند که معلم کودکستان را مجبور به بازنشستگی پیش‌ازموعد می‌کند! درباره‌ی شیطنت‌های او همین بس که پلیس، اورژانس و آتش‌نشانی هم درگیر ماجرا می‌شوند!

کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم برای همه‌ی کسانی که با بچه‌های کوچک سر و کار دارند، بسیار سرگرم‌کننده است. اگر هم معلم دبستان یا متوسطه‌ی اول هستید، می‌توانید داستان‌های خنده‌دار مجموعه‌ی «چشمت روز بد نبیند» را با صدای بلند برای بچه‌های کلاس بخوانید. مطمئن باشید که آن‌ها عاشق شخصیت گوردون خواهند شد! والدینی هم که فکر می‌کنند فرزندشان به مطالعه علاقه ندارد، می‌توانند کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم را به آن‌ها بدهند. فقط اینکه مایکل وید و لورا وید پیشنهاد کرده‌اند افراد بالای 18 سال در زمان خواندن این کتاب، کودکی را کنار دست خودشان داشته باشند؛ چون کتاب پر از صحنه‌های بامزه و پرخطر است و احتمالاً برای همه‌ی افراد مناسب نیست!

نشر آفرینگان که یکی از زیرمجموعه‌های انتشارات ققنوس به حساب می‌آید، کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم را با ترجمه‌ی مریم مفتاحی منتشر کرده است.

درباره‌ی مجموعه‌ی چشمت روز بد نبیند

مجموعه‌ی چشمت روز بد نبیند شامل 14 جلد کتاب می‌شود و لورا و مایکل وید اولین جلد آن را در سال 2003 در کشور کانادا منتشر کردند. این مجموعه‌ کتاب با روایت اول شخص نوشته شده است و داستان‌های پسری بدون‌نام است که همراه با دو دوست صمیمی‌اش، گوردون و پائولو، دردسرهای بسیاری برای اطرافیانشان درست می‌کنند. داستان‌های هر جلد از یکدیگر مستقل هستند و می‌توانید آن‌ها را بدون ترتیب بخوانید. شخصیت‌های اصلی و فرعی کتاب عبارتند از:

• راوی: او همیشه از خودش با عنوان «من» یاد می‌کند و در رابطه‌ی دوستانه‌شان نقش دانای کل را دارد.
• گوردون: او همان کسی است که همه را به دردسر می‌اندازد. البته بعداً همه را از دردسر نجات می‌دهد!
• پائولو: او مرد عمل است و همیشه با ابزارآلات کار می‌کند. او همراه خانواده‌اش در مزرعه ساکن است.
• خانم هاگزبریت: معلم این سه پسربچه در مدرسه‌ی دولتی «دانگلمور»
• آقای ایوانز: مدیر مدرسه
• آقای باتِرورت: همسایه‌ی راوی

انتشارات ققنوس این مجموعه را در 7 جلد با ترجمه‌ی مریم مفتاحی منتشر کرده است. جلدهای مجموعه‌ی چشمت روز بد نبیند به ترتیب عبارتند از:

• کلکسیون پرنده‌های مرده و تله برای دزد
• حمله‌ی مترسک‌ها و داستان دستشویی
• روز بدشانسی گوردون و خانه‌ی ارواح
• تعقیب و گریز در برف و مامان‌بزرگ نابکار خلافکار
• کوسه‌ماهی و وضعیت اضطراری
• مامان خرسه و وگاس
• با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم

کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم برای چه کسانی مناسب است؟

کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم برای گروه سنی 7 تا 12 سال مناسب است. اگر فرزندتان به کتاب خواندن علاقه‌ای نشان نمی‌دهد، یک جلد از مجموعه‌ی چشمت روز بد نبیند را برای او تهیه کنید. مطمئن باشید که مجذوب کتاب خواندن خواهد شد!

در بخشی از کتاب با چنین دوستانی و وقتی بچه بودیم می‌خوانیم

وقتى خرس شروع کرد به بالا رفتن از درخت گوردون، گوردون دید هیچ راهى ندارد جز این‌که جورابش را گلوله کند و پرت کند سمت درخت پائولو. جوراب گوردون افتاد پایین پاى پائولو روى شاخه درختى که رویش نشسته بود. خرس، که انگار از جوراب خیلى خوشش آمده بود، از درخت گوردون پایین آمد و رفت سمت درخت پائولو. پائولو جورابش را درآورد و پرت کرد سمت درخت من و فریاد زد: «واى نه!» من درجا فهمیدم که بازى را برده‌ام. حالا کلید بقا فقط دست من بود جوراب آخر! ولى بایست زیر درخت چه کسى پرتش مى‌کردم؟ بعد چیزى به ذهنم رسید! هر لنگه از جوراب را بینداز زیر یک درخت. خرس از درخت من پایین رفت و مثل دیوانه‌ها دوید!

وقتى دو لنگه جورابم را به سمت گوردون و پائولو پرت مى‌کردم، گفتم: «بچه‌ها، دلم برایتان تنگ مى‌شود!»

وانتى وارد جاده‌ی خاکى شد و گردوغبار و سنگریزه به هوا رفت. گوردون فریاد زد: «نجات پیدا کردیم!» ولى ما با وحشت زیاد دیدیم که وانت نایستاد و با سرعت از کنار ما گذشت! پائولو گفت: «کارمان ساخته است!»بعد از میان گردوغبار چراغ ترمز را دیدیم! وانت ایستاد و دنده‌عقب آمد! درست سر بزنگاه مى‌آمد ما را نجات بدهد. خرس نصفِ درخت گوردون را بالا رفته بود!وانت بوق‌زنان دنده‌عقب آمد به سمت محوطه باز و بى‌درختى که ما آن‌جا بالاى درخت بودیم. صداى وانت خرس را ترساند، سریع از درخت پایین رفت و در جنگل ناپدید شد. من و گوردون و پائولو وقت را تلف نکردیم و سریع از درخت آمدیم پایین. نصف راه را رفته بودیم که راننده شیشه را پایین داد و سرش را از پنجره بیرون آورد. سر یک مرد نبود، سر یک زن بود. راننده کسى نبود جز خانم هاگزبریت!

فهرست مطالب کتاب

با چنین دوستانی
1: با چنین دوستانى
2: لحظه آموزشى
3: عملیات بزرگ سیفونى
4: یک صفر کله‌گنده
5: ترسناک‌ترین تنبیه دنیا!
6: بالا، بالا، بالاتر
7: از بد بدتر هم هست
8: گردش علمى کلاس
9: مصیبت پینتبال
وقتی بچه بودیم
1: وقتى بچه بودیم
2: فروشنده‌ی جاروبرقى
3: شوک فرهنگى
4: شکلات لوسى‌ لو (فقط براى بزرگسالان)
5: کار را بسپارید به متخصصش!
6: ماه عسل معلم‌ها
7: بلیت بخت‌آزمایى
8: دزدان وانت
9: پیامى در بطرى